English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shield U حفافت کردن درمقابل
shields U حفافت کردن درمقابل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bank protection U حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
armor protection U حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
splash proof enclosure U حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
brace U درمقابل فشارمقاومت کردن
braced U درمقابل فشارمقاومت کردن
bays U دفاع کردن درمقابل
bay U دفاع کردن درمقابل
bayed U دفاع کردن درمقابل
to keep at bay U دفاع کردن درمقابل
baying U دفاع کردن درمقابل
to defend oneself [against] U از خود دفاع کردن [درمقابل]
To stand up to someone . To assert oneself. U درمقابل کسی قد علم کردن
To make a stand against injustice. U درمقابل ستم ایستادگی کردن
shield U حفافت کردن
guards U حفافت کردن
guarding U حفافت کردن
shields U حفافت کردن
protects U حفافت کردن
maintenance U حفافت کردن
safeguards U حفافت کردن
protecting U حفافت کردن
safeguard U حفافت کردن
guard U حفافت کردن
safeguarding U حفافت کردن
safeguarded U حفافت کردن
protect U حفافت کردن
to keep watch and ward U حفافت یادفاع کردن
write protect disable U بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
retention U حفافت توقیف بازداشت کردن
barff's precess U حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
protecting U حفظ کردن حفافت کردن
protect U حفظ کردن حفافت کردن
protects U حفظ کردن حفافت کردن
on the other hand <adv.> U درمقابل
in d. from U درمقابل
in contrast with U درمقابل
on the other side <adv.> U درمقابل
by the same token <adv.> U درمقابل
against U درمقابل
alternatively <adv.> U درمقابل
apart from that <adv.> U درمقابل
at the same time [on the other hand] <adv.> U درمقابل
on the other hand <idiom> U درمقابل
cut it with a knife U درمقابل
otherwise <adv.> U درمقابل
for U درمقابل برله
against payment U درمقابل وجه
gainst U برعلیه درمقابل
in security for U یعنوان وثیقه درمقابل
vis-a-vis U شخص روبرو درمقابل
vis a vis U شخص روبرو درمقابل
little frog in a big pond <idiom> U قطرهای درمقابل دریا
barrier forces U نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
defendant U مقاوم درمقابل زور و فشار
earthquake proof foundation U غیر مقاوم درمقابل زلزله
v U مخفف versus به معنی درمقابل
defendants U مقاوم درمقابل زور و فشار
thermistor U الت مقاوم درمقابل برق
thermolabile U بی ثبات یا ناپایدار درمقابل حرارت
write protect U غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
It sinds into insignificance beside his invention . U این درمقابل اختراع اوهیچ است
counterpose U درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
buck fever U هیجان شکارچی تازه کار درمقابل شکار
d/a U acceptance documentagainst تحویل اسناد درمقابل قبولی نویسی
robustness U قدرت پوشش یک سیستم وتوانایی آن درمقابل ضربه وافتادن
best ball U بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
plene administravit U دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
creditor's bill U رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
private decument U درمقابل عقد رسمی یا سند که در CL اسناد مصدق یا عقودمهمور به مهر نامیده میشود
knee brace U پشت بندی که جهت مقاومت ساختمان درمقابل فشار ناشی از بادبسته میشود
stiffest U مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
stiff U مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
parliamentarism U سیستمی که در ان قوه مجریه درمقابل پارلمان جوابگو ومسئول اعمال خود باشد
stiffer U مسیر مقاوم در مقابل گوی بولینگ ثبات داشتن قایق درمقابل باد
custody U حفافت
egis U حفافت
safe guard U حفافت
protection U حفافت
safekeeping U حفافت
security U حفافت
cell protection U حفافت سل
preservation U حفافت
conservation U حفافت
data protection U حفافت داده ها
armor protection U حفافت زرهی
system security U حفافت سیستم
anti skid protection U حفافت از لغزش
anodic protection U حفافت اندی
safety gap U دهانه حفافت
file protection U حفافت فایل
file protection U حفافت پرونده
storage protection U حفافت حافظه
protection ring U حلقه حفافت
soil conservation U حفافت خاک
protect by fuse U حفافت با فیوز
data encryption U حفافت داده
storage protection U حفافت انباره
physical security U حفافت تاسیسات
protection key کلید حفافت
safe keeping U حفافت توجه
protection level U سطح حفافت
degree of protection U میزان حفافت
impedance protection U حفافت امپدانس
conservable U قابل حفافت
protection U عمل حفافت
block protection U حفافت بلوک
collective protection U حفافت گروهی
format U حفافت حافظه و..
formats U حفافت حافظه و..
memory protection U حفافت حافظه
x ray protection U حفافت رونتگن
overcurrent device U دستگاه حفافت
collective protection U حفافت جمعی
shielded U حفافت شده
cathode protection U حفافت کاتدی
line differential protection U حفافت دیفرانسیلی خط
self protection U حفافت از خود
drip proof enclosure U حفافت در مقابل ریزش اب
protecting ring U حلقه حفافت کننده
protected location U مکان حفافت شده
power system protection U حفافت سیستم قدرت
protected field U میدان حفافت شده
data encyption standard U استاندارد حفافت داده
custody of goods U حفافت یا نگهداری کالا
protective fire U اتشهای حفافت کننده
cryptoguard U مسئول حفافت رمز
keeps U حفافت امانت داری
shielding region U ناحیه حفافت کننده
unprotected field U میدان حفافت نشده
overload protection U حفافت بار زیاد
keep U حفافت امانت داری
cryptosecurity U حفافت مکاتبات رمزی
high tension protection U حفافت فشار قوی
ward U محجور حفافت بخش
environmental conservation U حفافت محیط زیست
insulation against vibration U حفافت در برابر ارتعاش
wards U محجور حفافت بخش
anticorrosive protection U حفافت در برابر خوردگی
file protect ring U حلقه حفافت فایل
software protection U حفافت نرم افزاری
positional protection device U دستگاه حفافت درگاه
insulation protection U حفافت عایق بندی
conservation programs U برنامههای حفافت منابع
copy protection U حفافت دربرابر کپی
flood protection U حفافت در مقابل طغیان
distance protection U وسیله حفافت فاصله
write protect ring U حلقه حفافت از نوشتن
overvoltage protection U حفافت فشار زیاد
file protect ring U حلقه حفافت پرونده
power down U خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
signal security U حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
rust protection U حفافت در برابر زنگ زدگی
chemical security U حفافت برعلیه مواد شیمیایی
self protection U صیانت نفس حفافت از خود
subsidiaries U باقیمانده در محل برای حفافت
acid vapor canister U ماسک حفافت در برابر بخاراسید
beaching U سنگ چینی جهت حفافت
safeguards U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarding U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
degree of protection U میزان تامین درجه حفافت
safeguard U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarded U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
subsidiary U باقیمانده در محل برای حفافت
password protection U حفافت به کمک کلمه رمز
electronic security U رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
bed pitching U سنگ چینی کف کانال جهت حفافت
write protect notch U شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
sacristan U متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
poaches U شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poached U شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poach U شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
troop safety U حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
ppd U Device Protection Port دستگاه حفافت گذرگاه
to pay against receipt U در برابر رسید پرداختن درمقابل رسید دادن
white hope U بوکسور سفیدپوست درمقابل بوکسور سیاه پوست
warned protected U قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
protects U که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
share U روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
protecting U که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
shares U روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
protect U که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
scalper U پوشش روی پا و سم عقبی برای حفافت از ضربه پای جلو
scribing U روش روکش کشیدن حروف یانوشتههای نقشه برای حفافت
noises U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noise U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
blankets U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blanketed U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blanket U لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
shared U روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
shields U حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
shield U حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
thermal stress U ازمایش اثر حرارت تشعشعی رادیواکتیویته مقاومت درمقابل اثر فرساینده حرارت
bail out U کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
write protect tab U حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
reserved area U مناطق حفافت شده ارتشی مناطق ممنوعه
prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
take sides <idiom> U حفافت ازیک طرف به طرف دیگر
constructive notice U ابلاغ اختیاری در CL ابلاغی که به وکیل شخص بشود قانونی یااعتباری نامیده میشود و درمقابل ان " ابلاغ رسمی یاواقعی " قرار دارد و ان ابلاغی است که به خود شخص بشود
pragmatism U مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com