Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
password protection
U
حفافت به کمک کلمه رمز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
splash proof enclosure
U
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
hyphen
U
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphens
U
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
logogriph
U
نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
search and replace
U
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
word
U
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
worded
U
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
least significant bit
U
رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد.
statute at large
U
چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی
prefix
U
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
prefixes
U
کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
word
U
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augments
U
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augmenting
U
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
markers
U
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
marker
U
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
worded
U
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augmented
U
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augment
U
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
Persian rug
U
[فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.]
to rime one word with another
U
یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
ring shift
U
جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
processor
U
ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
hypertext
U
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
syllable
U
جزء کلمه مقطع کلمه
syllables
U
جزء کلمه مقطع کلمه
synonyms
U
کلمه مترادف کلمه هم معنی
synonym
U
کلمه مترادف کلمه هم معنی
lsb
U
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
soft
U
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
softest
U
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
softer
U
محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
keyword
U
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
enclitic
U
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
shifted
U
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shift
U
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifts
U
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
softer
U
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
softest
U
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
soft
U
حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
cycled
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
egis
U
حفافت
cell protection
U
حفافت سل
conservation
U
حفافت
custody
U
حفافت
preservation
U
حفافت
safe guard
U
حفافت
protection
U
حفافت
security
U
حفافت
safekeeping
U
حفافت
safety gap
U
دهانه حفافت
safe keeping
U
حفافت توجه
protection level
U
سطح حفافت
self protection
U
حفافت از خود
protection ring
U
حلقه حفافت
guards
U
حفافت کردن
shields
U
حفافت کردن
guard
U
حفافت کردن
line differential protection
U
حفافت دیفرانسیلی خط
shield
U
حفافت کردن
memory protection
U
حفافت حافظه
file protection
U
حفافت فایل
overcurrent device
U
دستگاه حفافت
file protection
U
حفافت پرونده
physical security
U
حفافت تاسیسات
impedance protection
U
حفافت امپدانس
protection
U
عمل حفافت
protect by fuse
U
حفافت با فیوز
protection key
کلید حفافت
guarding
U
حفافت کردن
safeguards
U
حفافت کردن
formats
U
حفافت حافظه و..
data encryption
U
حفافت داده
format
U
حفافت حافظه و..
cathode protection
U
حفافت کاتدی
collective protection
U
حفافت گروهی
protecting
U
حفافت کردن
anti skid protection
U
حفافت از لغزش
protects
U
حفافت کردن
conservable
U
قابل حفافت
collective protection
U
حفافت جمعی
armor protection
U
حفافت زرهی
data protection
U
حفافت داده ها
protect
U
حفافت کردن
shielded
U
حفافت شده
safeguarded
U
حفافت کردن
soil conservation
U
حفافت خاک
storage protection
U
حفافت انباره
block protection
U
حفافت بلوک
storage protection
U
حفافت حافظه
system security
U
حفافت سیستم
maintenance
U
حفافت کردن
degree of protection
U
میزان حفافت
safeguarding
U
حفافت کردن
safeguard
U
حفافت کردن
anodic protection
U
حفافت اندی
x ray protection
U
حفافت رونتگن
keeps
U
حفافت امانت داری
overload protection
U
حفافت بار زیاد
overvoltage protection
U
حفافت فشار زیاد
keep
U
حفافت امانت داری
anticorrosive protection
U
حفافت در برابر خوردگی
ward
U
محجور حفافت بخش
wards
U
محجور حفافت بخش
high tension protection
U
حفافت فشار قوی
flood protection
U
حفافت در مقابل طغیان
distance protection
U
وسیله حفافت فاصله
shields
U
حفافت کردن درمقابل
insulation protection
U
حفافت عایق بندی
shield
U
حفافت کردن درمقابل
positional protection device
U
دستگاه حفافت درگاه
protecting ring
U
حلقه حفافت کننده
software protection
U
حفافت نرم افزاری
data encyption standard
U
استاندارد حفافت داده
protective fire
U
اتشهای حفافت کننده
unprotected field
U
میدان حفافت نشده
custody of goods
U
حفافت یا نگهداری کالا
environmental conservation
U
حفافت محیط زیست
to keep watch and ward
U
حفافت یادفاع کردن
shielding region
U
ناحیه حفافت کننده
drip proof enclosure
U
حفافت در مقابل ریزش اب
protected location
U
مکان حفافت شده
protected field
U
میدان حفافت شده
insulation against vibration
U
حفافت در برابر ارتعاش
file protect ring
U
حلقه حفافت فایل
power system protection
U
حفافت سیستم قدرت
file protect ring
U
حلقه حفافت پرونده
conservation programs
U
برنامههای حفافت منابع
copy protection
U
حفافت دربرابر کپی
cryptoguard
U
مسئول حفافت رمز
cryptosecurity
U
حفافت مکاتبات رمزی
write protect ring
U
حلقه حفافت از نوشتن
chemical security
U
حفافت برعلیه مواد شیمیایی
safeguard
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
electronic security
U
رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
degree of protection
U
میزان تامین درجه حفافت
safeguarding
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
acid vapor canister
U
ماسک حفافت در برابر بخاراسید
safeguards
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
beaching
U
سنگ چینی جهت حفافت
rust protection
U
حفافت در برابر زنگ زدگی
safeguarded
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
self protection
U
صیانت نفس حفافت از خود
signal security
U
حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
write protect disable
U
بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
retention
U
حفافت توقیف بازداشت کردن
subsidiaries
U
باقیمانده در محل برای حفافت
subsidiary
U
باقیمانده در محل برای حفافت
poaches
U
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
write protect notch
U
شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
sacristan
U
متصدی حفافت فروف مقدسه کلیسا
bed pitching
U
سنگ چینی کف کانال جهت حفافت
poached
U
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poach
U
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
ppd
U
Device Protection Port دستگاه حفافت گذرگاه
troop safety
U
حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
bank protection
U
حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
warned protected
U
قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
shares
U
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
blanketed
U
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
scribing
U
روش روکش کشیدن حروف یانوشتههای نقشه برای حفافت
blanket
U
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
shared
U
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
blankets
U
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
share
U
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
protect
U
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
scalper
U
پوشش روی پا و سم عقبی برای حفافت از ضربه پای جلو
shields
U
حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
noises
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
protecting
U
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
noise
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
barff's precess
U
حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
shield
U
حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
protects
U
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
bail out
U
کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
barrier forces
U
نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
write protect
U
غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
write protect tab
U
حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
armor protection
U
حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
prohibited area
U
منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
reserved area
U
مناطق حفافت شده ارتشی مناطق ممنوعه
exactly
<adv.>
U
کلمه به کلمه
letter for letter
<adv.>
U
کلمه به کلمه
worded
U
کلمه
word
U
کلمه
word for word
<adv.>
U
کلمه به کلمه
MOT
U
کلمه
verbatim
<adv.>
U
کلمه به کلمه
to the letter
<adv.>
U
کلمه به کلمه
faithfully
<adv.>
U
کلمه به کلمه
verb
U
کلمه
verbs
U
کلمه
parol
U
کلمه
road sense
U
کلمه
MOTs
U
کلمه
word for word
U
کلمه به کلمه
take sides
<idiom>
U
حفافت ازیک طرف به طرف دیگر
parts of speech
U
اقسام کلمه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com