English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8459 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Inquietude U حس آشوبی که از وجود آسایش و سکون به دست می آید.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hassle <idiom> U مخل آسایش
to hunker down U در پی امنیت و آسایش بودن
accomodation وسایل آسایش واستراحت جا و مکان
stay U سکون
quiescsnce or cency U سکون
quiescence U سکون
quietude U سکون
imperturbability U سکون
quies csnce or cency U سکون
stayed U سکون
slacks U سکون
slack U سکون
rest U سکون
quietness U سکون
rests U سکون
slackest U سکون
equilibrium U سکون
inaction U سکون
inertia U سکون
lull U ارامش سکون
quietest U ارامش سکون
quiet U ارامش سکون
deadbeat U دارای سکون
immovableness U سکون ثبات
deadbeats U دارای سکون
idle position U حالت سکون
lulls U ارامش سکون
lulling U ارامش سکون
lulled U ارامش سکون
angle of repose U زاویه سکون
rest mass U جرم سکون
stationary state U وضعیت سکون
statics U سکون شناسی
stasis U حالت سکون
slack time U زمان سکون
rest position U موقعیت سکون
rest energy U انرژی سکون
station U جا درحال سکون
station U سکون پاتوق
stations U سکون پاتوق
stations U جا درحال سکون
stationed U سکون پاتوق
stationed U جا درحال سکون
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
stationary state U تعادل درحالت سکون
tranquil U بی جنبش درحال سکون
dead center U مرکز سکون و بی حرکتی
stand U دوره سکون اب دریا
The wrd is a place of trial by ordeal , not of eas. <proverb> U دنیا جاى آزمایش است نه جاى آسایش .
idled U بی بار شدن در حال سکون ساکن
idle U بی بار شدن در حال سکون ساکن
idlest U بی بار شدن در حال سکون ساکن
idles U بی بار شدن در حال سکون ساکن
slack water U موقع سکون وارامش اب دریا اب ساکن
neutrino U ذره کوچک فراری با جرم درحال سکون صفر واپسین 5/0
aerostatics U علمی که درمورد گازها درحالت سکون و تعادل بحث میکند
antistatic mat U پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
real stagnation point U نقطهای که در ان سیال روی سطح جسم بحالت سکون درامده وازانجا جریان خطی شروع میشود
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
individuation U وجود
neer do well or well U پی وجود
In spite of . Despite . Notwithstanding . U با وجود
in spite U با وجود
entity U وجود
presence U وجود
despite U با وجود
personalities U وجود
personality U وجود
being U وجود
entities U وجود
existence U وجود
existences U وجود
d. constitution U وجود نازک
realities U اصالت وجود
facts U وجود مسلم
fact U وجود مسلم
from the bottom of one's heart <idiom> U از اعماق وجود
drink hail U گوارای وجود
Despite the fact that… U با وجود اینکه
d. of constitution U نازکی وجود
self assertiveness U ابراز وجود
reality U اصالت وجود
viruses U وجود دارد
none the less U با وجود این
be U وجود داشتن
begetter U وجود اور
pantheist U معتقدبوحدت وجود
pre existence U تقدم وجود
person U وجود ذات
persons U وجود ذات
preexistence U تقدم وجود
in spite of that U با وجود این
quality U وجود خصوصیت
virus U وجود دارد
non ego U غیر وجود
universe U عالم وجود
body and soul <idiom> U با تمام وجود
exists U وجود داشتن
existed U وجود داشتن
exist U وجود داشتن
regardless U با وجود علیرغم
to be there U وجود داشتن
essence U وجود ماهیت
system U اصول وجود
qualities U وجود خصوصیت
nonetheless U بااین وجود
systems U اصول وجود
individuality U وجود فردی
hydrometeor U وجود بخاراب در هوا
for all that U با وجود همه اینها
in the face of such odds U با وجود این تفاوت
hematuria U وجود خون در ادرار
hemoglobinuria U وجود هموگلوبین درادرار
cosmology U نظام عالم وجود
know nothing U منکر وجود خدا
pantheism U ایین وحدت وجود
atheism U انکار وجود خدا
objectives U دارای وجود خارجی
objective U دارای وجود خارجی
preexistent U دارای تقدم در وجود
and there an end. U و پایان وجود دارد.
cosmologies U نظام عالم وجود
numen U وجود الهی خدا
preexist U قبلا وجود داشتن
pantheistic U مبنی بر وحدت وجود
neer do well or well U ادم بی وجود یا بی خاصیت
oxaluria U وجود جوهر ترشک
cosmos U نظام عالم وجود
nevertheless U با این وجود علیرغم
animalization U وجود مواد حیوانی
begetting U سبب وجود شدن
begets U سبب وجود شدن
beget U سبب وجود شدن
give someone a good run for her money <idiom> U رقابت شدید به وجود آوردن
converging U تقارب خطوط وجود تشابه
agnostic U عرفای منکر وجود خدا
fetches U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
agnostics U عرفای منکر وجود خدا
Is there electricity? U آیا برق وجود دارد؟
Is there drinking water? U آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
pantheism U همه خدایی وحدت وجود
Is there a television? U آیا تلویزیون وجود دارد؟
phosphaturia U وجود فوسفات زیاد در پیشاب
fetched U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
converges U تقارب خطوط وجود تشابه
reacts U تغییر به علت وجود یک ماده
warehouse refusal U اعلام عدم وجود درانبار
converge U تقارب خطوط وجود تشابه
I love her with my whole being . U با تمام وجود دوستش دارم
She was a fine woman ( person ) . U وجود بسیار نازنینی بود
react U تغییر به علت وجود یک ماده
put one's foot down <idiom> U با تمام وجود اعتراض کردن
There is a mountain of difficulties . U کوهی از مشکلات وجود دارد
fetch U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
converged U تقارب خطوط وجود تشابه
reacting U تغییر به علت وجود یک ماده
reacted U تغییر به علت وجود یک ماده
groove U [فاصله ای که بین هر رج وجود دارد.]
cosmogonic U وابسته به خلقت عالم وجود
trichotomy U تقسیم وجود انسان به سه قسمت
water exists in three phases U اب درسه نمود وجود دارد
You are needed . They need you . U وجود شما مورد نیاز است
radiological survey U بررسی میزان وجود تشعشع اتمی
factionalism U اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
Such a thing does not exist at all . U چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
Is there air conditioning? U آیا تهویه مطبوع وجود دارد؟
unitarianism U وحدت گرایی اعتقاد بوحدت وجود
syupersubstantial U مافق وجود یا جوهر مادی روحی
substantialize U دارای وجود خارجی کردن یاشدن
There is nothing to worry about. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
androgyny U وجود دو حالت زنانگی ومردانگی توام
There is no such number. U همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
objectiveness U با داشتن وجود خارجی بطورواقعی یاخارجی
There's an exception to every rule. U برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
Is there heating? U آیا سیستم حرارتی وجود دارد؟
in nature U همه جا دارای وجود خارجی یا طبیعی
cosmologist U دانشمند ومحقق درعلم عالم وجود
lactosuria U وجود ماده قندی شیر درپیشاب
To put ones heart and soul into a job . U باتمام وجود کاری را انجام دادن
homogamy U وجود گلبرگهای مشابه ومتجانس در گیاه
logos U اصل یا منشاء عقل عالم وجود
There's no reason for concern. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
to not be [any] the wiser <idiom> U ملتفت نشدن [با وجود نشانه ها و توضیحات]
albinism U عدم وجود رنگ دانه در بدن
Racial prejudice prevails in some countries. U دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
cosmogony U خلقت وپیدایش عالم وجود کیهان شناسی
dualism U وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
Where theres will theres a way . <proverb> U تا وقتى خواسته اى هست ,راهى هم وجود دارد .
She loves him in spite lf sll his faults . U با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد
There are not many amusements in this town. U دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
transient U آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
xanthoma U وجود لکههای زرد غیرمنظم در زیر پوست
transients U آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
resident U ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
However hard he tried ... U با این وجود که او [مرد] سخت تلاش کرد ...
There is one physician for every 260 inhabitants. U برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
Ah, what the heck! U اه مهم نیست! [اه با وجود این کار را میکنم!]
anthropopathism U اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
residents U ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
There's no danger of that happening again. U خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1 if there's any justice
1ترجمه لغت شینه در رشته برق به انگلیسی
1i wish to wish the wish the wish you wish to wish the wish
1there is always the peace corps
1we drove to visit my parents in Ipswich.
1i was rebelling now
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com