Perdic | حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	sensitive to corrosion U	حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	corrosion resistant U	مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
	light sensitive cell U	سلول حساس در برابر نور
	light sensitive resistor U	مقاومت حساس در برابر نور
	anticorrosive protection U	حفافت در برابر خوردگی
	rust protection U	حفافت در برابر زنگ زدگی
	resistance to corrosion U	مقاوم در برابر زنگ زدگی
	stainless steel U	فولاد مقاوم در برابر خوردگی
	tentacle U	شاخک حساس ریشه حساس
	tentacles U	شاخک حساس ریشه حساس
	howitzer U	توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
	double U	سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
	doubled U	سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
	doubled up U	سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
	density U	سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
	densities U	سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
	gradient circuit U	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
	isodomon U	[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
	isodomun U	[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
	triplicate U	سه برابر سه برابر کردن
	without recourse U	عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
	splash proof enclosure U	حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
	passible U	حساس
	tendering U	حساس
	elastic demand U	حساس
	sentimental U	حساس
	activator U	حساس گر
	sensitive U	حساس
	thin skinned U	حساس
	vigilant U	حساس
	supersensitive U	حساس
	delicate U	حساس
	ticklish U	حساس
	alive U	حساس
	sensitive clay U	رس حساس
	sensate U	حساس
	acute U	حساس
	tenderest U	حساس
	sensor U	حساس
	sharp nosed U	حساس
	key <adj.> U	حساس
	susceptive U	حساس
	techy U	حساس
	tendered U	حساس
	tender U	حساس
	critical U	حساس
	feisty U	حساس
	exquisite U	حساس
	elastic U	حساس
	prominent U	حساس
	sensitize U	حساس کردن
	supersensitive U	حساس شده
	sensitising U	حساس شدن
	key position U	شغل حساس
	sensitize U	حساس شدن
	skinless U	خیلی حساس
	sensitized U	حساس کردن
	sensitizing U	حساس کردن
	sensitizes U	حساس کردن
	sensitizing U	حساس شدن
	sensitizes U	حساس شدن
	insensitivity U	غیر حساس
	insensitive U	غیر حساس
	sensitized U	حساس شدن
	sensitising U	حساس کردن
	elastic supply U	عرضه حساس
	pixilated U	خیلی حساس
	perceptive U	حساس و باهوش
	overstrung U	خیلی حساس
	feelingly U	بطور حساس
	gleg U	حساس باهوش
	key points U	نقاط حساس
	high strung U	بسیار حساس
	hyperaesthetic U	زیاده از حد حساس
	keop soo U	نقاط حساس
	kittle U	هوشیار حساس
	it touched him on the raw U	بنقطه حساس
	sensitised U	حساس کردن
	sensitises U	حساس شدن
	sensitises U	حساس کردن
	sensitised U	حساس شدن
	sensory nerves U	پیهای حساس
	sensitizer U	حساس کننده
	sensitization U	حساس شدن
	sensitization U	حساس کردن
	sensitization U	حساس سازی
	sensitive zone U	منطقه حساس
	sensitive plant U	گیاه حساس
	senseful U	خیلی حساس
	key terrain U	زمین حساس
	jumpy U	بیقرار حساس
	critical facility U	تاسیسات حساس
	mimosa U	گیاه حساس
	tenderised U	حساس کردن
	vibrissa U	موی حساس
	tender U	حساس بودن
	tenderises U	حساس کردن
	palpi U	شاخک حساس
	tenderising U	حساس کردن
	tenderize U	حساس کردن
	tenderized U	حساس کردن
	tenderizes U	حساس کردن
	tenderizing U	حساس کردن
	tenderest U	حساس بودن
	tendering U	حساس بودن
	a sensitive subject [topic] U	موضوعی حساس
	critical item U	اماد حساس
	starkly U	حساس سفت
	starkest U	حساس سفت
	hygrosensitive U	حساس به رطوبت
	critical position U	پوزیسیون حساس
	starker U	حساس سفت
	stark U	حساس سفت
	insensible U	غیر حساس
	sensitively U	بطور حساس
	tendered U	حساس بودن
	supersensitive U	فوق حساس
	critical mass U	توده حساس
	electrosensitive paper U	کاغذ حساس الکترونیکی
	key terrain features U	عوارض حساس زمین
	touchy U	نازک نارنجی حساس
	touchiest U	نازک نارنجی حساس
	touchier U	نازک نارنجی حساس
	kyusho U	نقاط حساس بدن
	vital points U	نقاط حساس بدن
	tentacle U	موی حساس جانور
	sentient U	حساس دستخوش احساسات
	inelastic demand U	تقاضای غیر حساس
	sensitivities U	حساس بودن به چیزی
	sensitivity U	حساس بودن به چیزی
	tentacles U	موی حساس جانور
	key position U	موضع حساس و مهم
	laminitis U	اماس لایههای حساس
	hypergolic fuel U	سوخت فوق حساس
	palpus U	شاخک حساس سبیل
	supersensitive U	فوق العاده حساس
	context sensitive U	حساس نسبت به متن
	context sensitive help U	کمک حساس به قرینه
	youch sensitive screen U	صفحه حساس به تماس
	touch sensitive tablet U	تابلو حساس به تماس
	touch sensitive panel U	صفحه حساس به تماس
	touch panel U	صفحه حساس به تماس
	tender minded U	دارای فکر حساس
	tentacular U	شبیه شاخک حساس
	tentacular U	دارای شاخک حساس
	detecting circuit U	مدار حساس مین
	soft boiled U	نیم بند حساس
	sensitive to light U	حساس نسبت به روشنایی
	dipneedle circuit U	مدار حساس مغناطیسی
	susceptible to pain U	حساس نسبت بدرد
	pressure sensitive pen U	قلم حساس به فشار
	susceptible U	حساس مستعد پذیرش
	homing mine U	مین حساس به انعکاس امواج
	sensitive U	حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
	photodiode U	دیود حساس نسبت به نور
	dunnite U	نوعی ماده منفجر حساس
	hypergolic fuel U	سوخت خیلی حساس به اشتعال
	pressure sensitive keyboard U	صفحه کلید حساس به فشار
	electrosensitive U	چاپ با کاغذ حساس به الکترون
	photoconductor U	هادی حساس نسبت به نور
	light sensitive layer U	لایه یا قشر حساس در برابرنور
	touch sensitive display U	صفحه نمایش حساس لمسی
	detector paper U	کاغذ حساس دستگاه اکتشاف ش م ر
	otocyst U	عضو حساس شنوایی بی مهرگان
	panchromatic U	حساس نسبت بهمه رنگها
	fluxgate U	وسیله حساس به مین مغناطیسی
	sensory U	وابسته به مرکز احساس حساس
	jelly bean U	ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
	dermis U	قسمت حساس وعروقی میان پوست
	photocell U	یاخته حساس نسبت به نور فتوسل
	influence mine U	مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
	supersensitive U	ماسوره یا مین فوق العاده حساس
	hypersensitive U	دارای حساسیت فوق العاده خیلی حساس
	case sensitive U	حساس نسبت به بزرگ یاکوچک بودن حرف
	spicule U	سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
	tag line U	جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
	epicritic U	تمیز دهنده گرما وسرما حساس بسرماوگرما
	heliogravure U	گراورسازی بوسیله نور برروی صفحه حساس
	spicula U	سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
	vital point U	حرکت غیرمجاز ضربه به نقاط حساس بدن
	detectors U	گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
	detector U	گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
	forms U	حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
	formed U	حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
	form U	حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
	emulsion laser storage U	روش ذخیره سازی دیجیتال با استفاده ازلیزر در مقابل ماده حساس به نور
	privilege U	حساب کامپیوتری که امکان دستیابی به برنامههای خاص یا داده سیستم حساس را میدهد
	tenfold U	ده برابر
	decuple U	ده برابر
	symmetric U	برابر
	sixfold U	شش برابر
	abreast U	برابر
	sextuple U	شش برابر
	square U	برابر
	squares U	برابر
	squaring U	برابر
	breast U	برابر
	breasts U	برابر
	opposite U	برابر
	opposites U	برابر
	as much a U	دو برابر