Perdic | حساب نشده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (8 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	unguarded U	حساب نشده

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	unaccounted U	حساب نشده فاقد توضیح
	untold U	بی حساب اشکار نشده
	it was i. calculated U	درست حساب نشده بود
Other Matches

	cost accounts	حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
	unpremediated U	پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
	cost plus contracts U	به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
	reckon U	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
	reckons U	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
	reckoned U	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
	overdrawn account U	حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
	capitalized expense U	هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
	equity accounts	حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
	clearance U	تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
	To bring someone to account.	کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
	unresolved U	تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
	unbaoked U	سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
	unpicked U	نچیده گزین نشده انتخاب نشده
	unborn U	هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
	unobligated U	اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
	unbroke U	رام نشده سوقان گیری نشده
	undisciplined U	تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
	uncommitted U	غیر متعهد نشده تعهد نشده
	To cook the books. U	حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
	unasked U	خواسته نشده پرسیده نشده
	uncharged U	محسوب نشده رسمامتهم نشده
	inconsummate U	تکمیل نشده انجام نشده
	undirected U	رهبری نشده راهنمایی نشده
	unset U	جایگزین نشده جاانداخته نشده
	untried U	امتحان نشده محاکمه نشده
	irredenta U	انجام نشده جبران نشده
	unsought U	جستجو نشده کشف نشده
	unredeemed U	جبران نشده سبک نشده
	unsifted U	الک نشده رسیدگی نشده
	privilege U	دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
	reckoning U	تصفیه حساب صورت حساب
	reckonings U	تصفیه حساب صورت حساب
	charge and discharge statements U	حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
	unintended saving U	پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
	check register U	بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
	incomplete U	انجام نشده پر نشده
	account U	حساب صورت حساب
	unintended investment U	سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
	rool crush U	اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
	digital computer U	ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
	no year oppropriation U	حساب تامین اعتبار باز حساب باز
	he calcn lates with a U	اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
	unbowed U	خم نشده
	uncharged U	پر نشده
	accountants U	ذی حساب
	tallied U	حساب
	scores U	حساب
	accountant U	ذی حساب
	algorism U	حساب
	reckonings U	حساب
	incalculable U	بی حساب
	scoreless U	بی حساب
	score U	حساب
	incomputable U	بی حساب
	arithmetic U	حساب
	in favour of U	به حساب
	scored U	حساب
	account U	حساب
	to my a U	به حساب من
	tallying U	حساب
	dam design U	حساب سد
	tallies U	حساب
	tally U	حساب
	to keep score U	حساب
	tab U	حساب
	tabs U	حساب
	science of numbers U	حساب
	reckoning U	حساب
	unevaluated <adj.> U	تست نشده
	unchecked <adj.> U	تست نشده
	opened U	واریز نشده
	unaccomplished U	انجام نشده
	uninspected <adj.> U	تست نشده
	untested <adj.> U	بررسی نشده
	unsung U	خوانده نشده
	open U	واریز نشده
	undyed <adj.> U	رنگرزی نشده
	unaudited <adj.> U	آزمایش نشده
	unchecked <adj.> U	آزمایش نشده
	untested <adj.> U	تست نشده
	unbleached <adj.> U	سفیدگری نشده
	unevaluated <adj.> U	آزمایش نشده
	unconnected U	وصل نشده
	unexamined <adj.> U	تست نشده
	unexamined <adj.> U	آزمایش نشده
	unsung U	سروده نشده
	unchecked <adj.> U	بررسی نشده
	unaudited <adj.> U	تایید نشده
	unaudited <adj.> U	بررسی نشده
	untested <adj.> U	تایید نشده
	uninspected <adj.> U	تایید نشده
	unsung U	ستایش نشده
	unchecked <adj.> U	تایید نشده
	unbacked U	رام نشده
	unexamined <adj.> U	تایید نشده
	uninspected <adj.> U	کنترل نشده
	sightless U	دیده نشده
	wound less U	زخمی نشده
	uninspected <adj.> U	آزمایش نشده
	uninspected <adj.> U	بررسی نشده
	unexamined <adj.> U	بررسی نشده
	unevaluated <adj.> U	بررسی نشده
	untested <adj.> U	آزمایش نشده
	unaudited <adj.> U	کنترل نشده
	unchecked <adj.> U	کنترل نشده
	unevaluated <adj.> U	کنترل نشده
	untested <adj.> U	کنترل نشده
	unexamined <adj.> U	کنترل نشده
	unevaluated <adj.> U	تایید نشده
	Before it is too late. While there is stI'll time. U	تا دیر نشده
	outstandingly U	پرداخت نشده
	in quires U	صحافی نشده
	outstandingly U	وصول نشده
	outstandingly U	واریز نشده
	outstanding U	پرداخت نشده
	outstanding U	تصفیه نشده
	outstanding U	وصول نشده
	outstanding U	واریز نشده
	in sheets U	صحافی نشده
	uninvited U	دعوت نشده
	unpublished U	چاپ نشده
	unmitigated U	کاسته نشده
	uncharted U	اکتشاف نشده
	unbroken U	رام نشده
	unaccommodated U	فراهم نشده
	unattached U	اعزام نشده
	savaging U	رام نشده
	savages U	رام نشده
	savaged U	رام نشده
	savage U	رام نشده
	unaudited <adj.> U	تست نشده
	unadulterated U	مخلوط نشده
	the date was not specified U	نشده بود
	imperforate U	منگنه نشده
	tenantless U	اشغال نشده
	unreconstructed U	بازسازی نشده
	unquestioned U	بحث نشده
	unquestioned U	بررسی نشده
	unquestioned U	استنتاق نشده
	unpublished U	نشر نشده
	unattached U	توفیق نشده
	unguarded U	حراست نشده
	unpaid U	پرداخت نشده
	unfulfilled U	انجام نشده
	non-registered [not registered] <adj.> U	ثبت نشده
	unfulfilled U	اجرا نشده
	haggard U	رام نشده
	uncut U	بریده نشده
	uncut U	قطع نشده
	intemerate U	بی ناموس نشده
	uncut U	از هم جدا نشده
	unclaimed U	مطالبه نشده
	unfinished U	تمام نشده
	unabated U	کاسته نشده
	undeterred <adj.> U	منصرف نشده
	undisturbed U	مختل نشده
	uncommitted U	تقبل نشده
	unearned U	کسب نشده
	inedited U	منتشر نشده
	unbidden U	دعوت نشده
	unalloyed U	الیاژ نشده
	uncontrolled U	کنترل نشده
	uncontrolled U	مهار نشده
	unchanged U	عوض نشده
	unsettled U	تصفیه نشده
	inedited U	چاپ نشده
	inextinct U	نیست نشده
	unabridged U	کوتاه نشده
	innascible U	زایده نشده
	unabridged U	تلخیص نشده
	opens U	واریز نشده
	unverified <adj.> U	آزمایش نشده
	unsaved U	پس انداز نشده
	unverified <adj.> U	کنترل نشده
	unbowed U	سر کوب نشده
	unverified <adj.> U	تایید نشده
	unsaturated U	اشباع نشده
	inviolate U	نقض نشده
	unverified <adj.> U	بررسی نشده
	unverified <adj.> U	تست نشده
	unissued <adj.> U	منتشر نشده
	unsight U	دیده نشده
	autochthonous U	جابجا نشده
	unshod U	نعل نشده
	roughdry U	اطو نشده
	unset U	ثابت نشده
	inexact U	درست نشده
	unissued <adj.> U	توزیع نشده
	undetected U	کشف نشده
	unverified <adj.> U	بازرسی نشده
	uncoditioned U	قطعی نشده
	non switched line U	خط گزینه نشده
	uncoditioned U	شرط نشده
	unpremediated U	تصور نشده
	unpolished U	پرداخت نشده
	custom uncleared U	ترخیص نشده
	undeeded U	در سندقید نشده
	unsought U	کاوش نشده
	unnormalized U	هنجار نشده