Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
floating point arithmetic
U
حساب ممیز شناور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
floating point
U
ممیز شناور
floating point
U
با ممیز شناور
floating point number
U
عدد با ممیز شناور
floating point constant
U
ثابت ممیز شناور
floating point
U
ممیز شناور
[ریاضی]
floating point rutine
U
روال ممیز شناور
floating point operation
U
عملیات ممیز شناور
floating point operation
U
عملکردبا ممیز شناور
floating point representation
U
نمایش با ممیز شناور
floating point notation
U
نشان گذاری با ممیز شناور
floating point number
U
اعداد ممیز شناور
[ریاضی]
fixed point arithmetic
U
حساب ممیز ثابت
normalizes
U
تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalize
U
تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalising
U
تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalises
U
تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
normalised
U
تنظیم نما و کسر یک کمیت ممیز شناور به گونهای که کسر در یک محدوده معین شدهای باشد
mflops
U
یک میلیون عملیات ممیز شناور در ثانیه یک میلیون عملکرد با ممیزشناور در ثانیه Per Operation FloatingPoint illion
floating base
U
ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
icebergs
U
کوه یخ شناور توده یخ شناور
iceberg
U
کوه یخ شناور توده یخ شناور
float
U
شناور شدن شناور بودن
floated
U
شناور شدن شناور بودن
floats
U
شناور شدن شناور بودن
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
cost plus contracts
U
به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckoned
U
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon
U
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons
U
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
equity accounts
حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
overdrawn account
U
حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
capitalized expense
U
هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
clearance
U
تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
To bring someone to account.
کسی را پای حساب کشیدن
[حساب پس گرفتن]
gulls
U
هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
gull
U
هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
To cook the books.
U
حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
privilege
U
دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckoning
U
تصفیه حساب صورت حساب
reckonings
U
تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements
U
حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
check register
U
بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
surveyors
U
ممیز
surveyor
U
ممیز
distinguished investigated by the
U
ممیز
auditor general
U
سر ممیز کل
controllers
U
ممیز
decimal point
U
ممیز
comptroller
U
ممیز
discriminator
U
ممیز
auditors
U
ممیز
auditor
U
ممیز
discerning
U
ممیز
radix point
U
ممیز
decimal points
U
ممیز
scrutineer
U
ممیز
verifier
U
ممیز
controller
U
ممیز
binary point
U
ممیز
slashes
U
نشان ممیز
binary point
U
ممیز دودویی
decimal points
U
ممیز اعشار
decimal point
U
ممیز اعشاری
decimal points
U
ممیز اعشاری
decimal point
U
ممیز اعشار
marker variable
U
متغیر ممیز
slashed
U
نشان ممیز
binary point
U
ممیز دودوئی
variable point
U
با ممیز متغییر
assumed decimal point
U
ممیز عاریتی
differentiating filter
U
صافی ممیز
discerning minor
U
صغیر ممیز
controllers
U
حسابدار ممیز
controller
U
حسابدار ممیز
assessor
U
ممیز مالیات
fixed point
U
با ممیز ثابت
radix point
U
نقطه ممیز
indiscerning
U
غیر ممیز
fixed point
U
ممیز ثابت
slash
U
نشان ممیز
fixed point operation
U
عملکرد با ممیز ثابت
fixed point number
U
عدد با ممیز ثابت
indiscerning minor
U
صغیر غیر ممیز
fixed point representation
U
نمایش ممیز ثابت
octal point
U
ممیز هشت هشتی
hexadecimal point
U
ممیز شانزده شانزدهی
point
U
نقطه گذاری کردن ممیز
point
U
ممیز
[در کسر اعشاری]
[ریاضی]
0.42
[zero point four two]
[zero point forty-two]
[forty-two hundreths]
U
صفر ممیز چهار دو
[ریاضی]
actual decimal point
U
نقطه یا ممیز اعشاری واقعی
fixed point notation
U
نشان گذاری با ممیز ثابت
account
U
حساب صورت حساب
g flops
U
یک بیلیون عملیات ممیز شناوردر یک ثانیه
no year oppropriation
U
حساب تامین اعتبار باز حساب باز
digital computer
U
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
he calcn lates with a
U
اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
ballcocks
U
شناور
floaty
U
شناور
ballcock
U
شناور
floating
U
شناور
float
U
شناور
vessel
U
شناور
nectonic
U
شناور
drift ice
U
یخ شناور
afloat
U
شناور
pack ice
U
یخ شناور
pontoons
U
پل شناور
floating bridge
U
پل شناور
pontoon
U
پل شناور
free swimming
U
شناور
buoyant
U
شناور
bouyant foundation
U
پی شناور
float bridge
U
پل شناور
floated
U
شناور
floats
U
شناور
on the float
U
شناور
above water
<adj.>
U
شناور
vessels
U
شناور
flying bridge
U
پل شناور
floating fundation
U
پی شناور
pontoon
U
اسکله شناور
bouyancy pump
U
پمپ شناور
pontoons
U
طراده شناور
lifebuoy
U
گوی شناور
pontoon
U
طراده شناور
swims
U
شناور شدن
plunger
U
پیستون شناور
swim
U
شناور شدن
bouyant foundation
U
پایه شناور
immersion heater
U
اب گرم کن شناور
lifebuoys
U
گوی شناور
immersion heaters
U
اب گرم کن شناور
pontoons
U
اسکله شناور
plungers
U
پیستون شناور
waft
U
شناور ساختن
barge
U
تراده شناور
barged
U
تراده شناور
oil slick
U
نفت شناور
barges
U
تراده شناور
bay
U
پل رابط در پل شناور
bayed
U
پل رابط در پل شناور
baying
U
پل رابط در پل شناور
bays
U
پل رابط در پل شناور
adrift
U
شناور مهارشده
boom
U
دستگاه شناور
boomed
U
دستگاه شناور
booms
U
دستگاه شناور
zooplankton
U
جانوران شناور
wafted
U
شناور ساختن
antisurface
U
ضد ناوهای شناور
vessel
U
یگان شناور
oil slicks
U
نفت شناور
vessels
U
یگان شناور
wafts
U
شناور ساختن
wafting
U
شناور ساختن
booming
U
دستگاه شناور
float
U
شناور بودن
buoys
U
راهنمای شناور در اب
buoys
U
شناور ساختن
buoys
U
جسم شناور
immersion thermometer
U
دماسنج شناور
buoying
U
راهنمای شناور در اب
buoying
U
شناور ساختن
buoying
U
جسم شناور
buoyed
U
راهنمای شناور در اب
floating audress
U
نشانی شناور
floating aquatics
U
ابزیان شناور
buoys
U
رهنمای شناور
float into position
U
شناور شدن
float
U
شناور شدن
float test
U
ازمون شناور
float valve
U
دریچه شناور
float well
U
چاه شناور
floater
U
جسم شناور
buoyed
U
شناور ساختن
buoyed
U
جسم شناور
buoyed
U
رهنمای شناور
buoying
U
رهنمای شناور
ice field
U
یخزار یخ شناور
levitative
U
شناور در هوا
life bouy
U
رهنمای شناور
natatores
U
مرغان شناور
nekton
U
جانور شناور
pontoon bridge
U
پل شناور قایقی
plunger piston
U
پیستون شناور
floating mine
U
مین شناور
floating gyro
U
ژایرو شناور
buoy
U
راهنمای شناور در اب
buoy
U
شناور ساختن
buoy
U
جسم شناور
buoy
U
رهنمای شناور
floating charactep
U
دخشه شناور
floating dock
U
حوض شناور
floating grid
U
شبکه شناور
phytoplankton
U
گیاهان شناور
plunge valve
U
سوپاپ شناور
float guage
U
اشل شناور
floe
U
تخته یخ شناور
dipping varnish
U
لاک شناور
dipping enamel
U
لعاب شناور
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com