Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rule of thumb
U
حساب انگشت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mitten
U
دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
mittens
U
دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
cost plus contracts
U
به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckons
U
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned
U
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon
U
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
clearance
U
تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
overdrawn account
U
حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
capitalized expense
U
هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
equity accounts
حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
To bring someone to account.
کسی را پای حساب کشیدن
[حساب پس گرفتن]
To cook the books.
U
حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
privilege
U
دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckonings
U
تصفیه حساب صورت حساب
reckoning
U
تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements
U
حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
fingerprints
U
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinted
U
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprint
U
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinting
U
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
check register
U
بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
account
U
حساب صورت حساب
he calcn lates with a
U
اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
digital computer
U
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
no year oppropriation
U
حساب تامین اعتبار باز حساب باز
fingers
U
انگشت
digits
U
انگشت
dactyl
U
انگشت
digit
U
انگشت
monodactylous
U
تک انگشت
adactylous
U
بی انگشت
finger
U
انگشت
the middle finger
U
انگشت میانه
egregious
U
انگشت نما
knuckle
U
بند انگشت
little fingers
U
انگشت کوچک
the ring finger
U
انگشت حلقه
to become a byword
U
انگشت نماشدن
ring finger
U
انگشت انگشتر
ring fingers
U
انگشت انگشتر
the little finger
U
انگشت کهین
fingered
U
انگشت مانند
fingerprinting
U
اثر انگشت
fingered
U
انگشت دار
fingerprints
U
اثر انگشت
fingertip
U
نوک انگشت
fingertips
U
نوک انگشت
fingerprinted
U
اثر انگشت
fingerprint
U
اثر انگشت
fingers
U
انگشت زدن
forefinger
U
انگشت نشان
forefinger
U
انگشت شهادت
forefingers
U
انگشت نشان
forefingers
U
انگشت شهادت
the first or index finger
U
انگشت نشان
the first or index finger
U
انگشت شهادت
finger
U
انگشت زدن
fingering
U
استفاده از انگشت
conspicuous
U
انگشت نما
knuckles
U
بند انگشت
toenails
U
ناخن انگشت پا
finger print
U
اثر انگشت
five finger
U
پنج انگشت
finger painting
U
نقاشی با انگشت
gazing stock
U
انگشت نما
marplot
U
انگشت به شیر زن
medius
U
انگشت میان
medius
U
انگشت وسطی
index fingers
U
انگشت نشان
toenail
U
ناخن انگشت پا
finger mark
U
اثر انگشت
agnail
U
میخچهء پا یا انگشت پا
cinqfoil
U
پنج انگشت
cinquefoil
U
پنج انگشت
dactylagraphy
U
انگشت نگاری
dactylitis
U
اماس انگشت
dactyloscopy
U
انگشت نگاری
digitate
U
انگشت دار
digitiform
U
انگشت مانند
notoriety
U
انگشت نمایی
index finger
U
انگشت نشان
potentilla
U
پنج انگشت
pinky
U
انگشت کوچک
pinkie
U
انگشت کوچک
sawison keut
U
نوک دو انگشت
phalange
U
بند انگشت
soleprint
U
انگشت نگاری از پا
soon koot
U
نوک انگشت
middle finger
U
انگشت میان
syndacty
U
چسبیده انگشت
pollex
U
انگشت شست
phalange
U
استخوان انگشت یاپنجه
to run over
U
تند انگشت گذاشتن
polydactyl
U
چند انگشتی پر انگشت
proverbialize
U
انگشت نما کردن
phalanges
U
استخوان انگشت گروه
the little finger
U
انگشت کوچک کلنج
finger mark
U
با انگشت چرک کردن
finger play
U
استفاده از انگشت درشمشیربازی
indexes
U
نمودار انگشت سبابه
notoriously
U
بطور انگشت نما
finger glass
U
فرف انگشت شوئی
To take fingerprints.
U
انگشت نگاری کردن
lumbrical
U
ماهیچه انگشت یا پنجه
knucklebone
U
استخوان بند انگشت
hitsu shiubi
U
مفصل انگشت وسط
his hand lack one finger
U
دستش یک انگشت ندارد
his hand want's two fingers
U
دستش دو انگشت ندارد
To finger something.
U
به چیزی انگشت زدن
indexed
U
نمودار انگشت سبابه
tap the door with your fingers
U
انگشت بزنید بدر
finger thumb opposition
U
تقابل شست و انگشت
finger tapping
U
ضربه زنی با انگشت
finger print department
U
اداره انگشت نگاری
pettitoes
U
چیز بی ارزش انگشت پا
index
U
نمودار انگشت سبابه
pinkie
U
انگشت کوچک دست
nose-picking
U
انگشت کردن در بینی
flagrant
U
انگشت نما رسوا
ring fingers
U
انگشت چهارم دست چپ
little finger
U
انگشت کوچک دست
ring finger
U
انگشت چهارم دست چپ
lumbrical
U
ماهیچهای که با انگشت یاپمجه را می جنباند
phalangeal
U
وابسته به استخوان انگشت یاپنجه
poke
U
فشار با نوک انگشت حرکت
poked
U
فشار با نوک انگشت حرکت
a man's best friends are his ten fingers
<proverb>
U
کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من
pokes
U
فشار با نوک انگشت حرکت
to make an e. of oneself
U
خود را انگشت نما کردن
jam
U
گرفتن شکاف کوه با انگشت
jammed
U
گرفتن شکاف کوه با انگشت
poking
U
فشار با نوک انگشت حرکت
jams
U
گرفتن شکاف کوه با انگشت
pizzicato
U
با ضرب نوک انگشت یاناخن
agnus castus
U
پنج انگشت فلفل بری
toe
U
با انگشت پا زدن یاراه رفتن
finger hold
U
خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
finger
U
باندازه یک انگشت میله برامدگی
fingering
U
پنجه گذاری انگشت کاری
fingers
U
باندازه یک انگشت میله برامدگی
toes
U
با انگشت پا زدن یاراه رفتن
two
U
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
syndactyl
U
دارای دو یاچند انگشت بهم چسبیده
toe
U
انگشت پای مهره داران جای پا
twos
U
دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
to gouge out a persons eye
U
چشم کسیرابا انگشت بیرون اوردن
to poke somebody
U
کسی را با نوک انگشت فشار دادن
toes
U
انگشت پای مهره داران جای پا
To be flabbergasted (bewildered).
U
انگشت به دهان ماندن ( مبهوت شدن )
to prod somebody
U
کسی را با نوک انگشت فشار دادن
To be conspicuous.
U
انگشت نما بودن ( مشخص یا سر شناس )
hang ten
U
سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
percuss
U
بازدن انگشت یا الت دیگری چیزی را ازمودن
ageum son
U
قسمت بین شصت و انگشت بیرونی دست
to queer the pitch for any one
U
نقشه کسی رابرهم زدن انگشت توی شیرزدن
to cross self
U
با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
moulage
U
انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
lifted
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
parmakli
U
لوزی پنجه ای
[این طرح در گلیم های ترکیه بکار رفته و در اصطلاح محلی به معنی انگشت می باشد.]
incomputable
U
بی حساب
tallies
U
حساب
dam design
U
حساب سد
algorism
U
حساب
reckoning
U
حساب
science of numbers
U
حساب
tallied
U
حساب
incalculable
U
بی حساب
tallying
U
حساب
scores
U
حساب
scored
U
حساب
score
U
حساب
tally
U
حساب
in favour of
U
به حساب
reckonings
U
حساب
scoreless
U
بی حساب
accountant
U
ذی حساب
to keep score
U
حساب
account
U
حساب
tab
U
حساب
to my a
U
به حساب من
arithmetic
U
حساب
tabs
U
حساب
accountants
U
ذی حساب
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
U
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
free stroke
U
کشیدن ساده سیم گیتار
[کلاسیک]
[انگشت به روی سیم همسایه منتقل می شود]
day of r
U
روز حساب
Count me in!
U
روی من حساب کن!
arithmetic
U
حساب
[ریاضی]
design assumption
U
فرضیه حساب
differential calculus
U
حساب فاضله
debit
U
حساب بدهی
account with
[at]
a bank
U
حساب بانکی
the bill
U
صورت حساب
differential calulus
U
حساب فاضله
unguarded
U
حساب نشده
algorism
[rare]
U
حساب
[ریاضی]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com