Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
jitter
U
حرکت نامنظم اتفاقی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
randomly
U
حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
random
U
حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
out of kelter
U
نامنظم
erratic
U
نامنظم
random
U
نامنظم
unconventional
U
نامنظم
haywire
U
نامنظم
irregular
U
نامنظم
infrequent
<adj.>
U
نامنظم
randomly
U
نامنظم
aperiodic
U
نامنظم
acrostic
U
نامنظم
sporadic
<adj.>
U
نامنظم
irregular polymer
U
بسپار نامنظم
statistic copolymer
U
همبسپار نامنظم
jerky
U
نامنظم رونده
erratic block
U
بلوک نامنظم
irregulars
U
ارتش نامنظم
by fits and starts
<idiom>
U
به طور نامنظم
skew polygon
U
کثیرالاضلاع نامنظم
disorderly
U
نامنظم مختل
random test
U
ازمایش نامنظم
differential ailerons
U
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
flare
U
باشعله نامنظم سوختن
random wound
U
سیم پیچ نامنظم
flares
U
باشعله نامنظم سوختن
poorly graded
U
دانه بندی نامنظم
cross grained
U
دارای رگههای نامنظم
sporadic group
U
گروه نامنظم
[ریاضی]
grout
U
بلغور قطعات کوچک و نامنظم سنگ دوغاب
flares
U
روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
buffets
U
نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffeting
U
نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffeted
U
نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffet
U
نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
flare
U
روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
bias
U
وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
biases
U
وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
out of square
U
خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
cyclopean
U
[معماری ترکیب شده با شکلهای نامنظم در بلوک سیمانی]
to wobble
[rotate unevenly]
U
لنگ بودن
[تاب داشتن]
[به طور نامنظم چرخیدن]
[اصطلاح روزمره]
airbrush
U
یک ابزار نقاشی که الگوهای نامنظم از نقاط را ایجاد میکند مانند اسپری مکانیکی
contingency
U
اتفاقی
occasional
U
اتفاقی
chancier
U
اتفاقی
eventual
U
اتفاقی
randomly
U
اتفاقی
even tual
U
اتفاقی
chanciest
U
اتفاقی
pick up
<idiom>
U
اتفاقی
flukey
U
اتفاقی
incidental
<adj.>
U
اتفاقی
extrinsic
U
اتفاقی
chancy
U
اتفاقی
random
<adj.>
U
اتفاقی
casualness
U
اتفاقی
fortuitous
<adj.>
U
اتفاقی
stochastical
<adj.>
U
اتفاقی
contingent
[accidental]
<adj.>
U
اتفاقی
coincidental
<adj.>
U
اتفاقی
casual
[not planned]
<adj.>
U
اتفاقی
adventitious
<adj.>
U
اتفاقی
accidentalism
U
اتفاقی
haphazard
<adj.>
U
اتفاقی
haphazardly
U
اتفاقی
stochastic
<adj.>
U
اتفاقی
adventive
U
اتفاقی
adventitiouse
U
اتفاقی
chance
U
اتفاقی
casuale
U
اتفاقی
chances
U
اتفاقی
chancing
U
اتفاقی
chanceful
U
اتفاقی
accidental
<adj.>
U
اتفاقی
fluky
U
اتفاقی
episodic
U
اتفاقی
accidents
U
اتفاقی
accident
U
اتفاقی
casual
U
اتفاقی
chanced
U
اتفاقی
episodical
U
اتفاقی
contingencies
U
اتفاقی
anti knock
U
ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
incidentals time
U
زمان اتفاقی
stretch a point
<idiom>
U
اتفاقی پذیرفتن
random
U
اتفاقی الکی
happenstance
U
وقایع اتفاقی
circumstantial evidence
U
اماره اتفاقی
windfall gains
U
منافع اتفاقی
crop up
<idiom>
U
اتفاقی پدیدارشدن
windfall profits
U
سود اتفاقی
fortuitcus distortion
U
اعوجاج اتفاقی
come across
<idiom>
U
اتفاقی دیدن
incidental errors
U
خطاهای اتفاقی
windfall loss
U
زیان اتفاقی
fortuitousness
U
اتفاقی بودن
stochatic procedures
U
رویههای اتفاقی
stochastic process
U
فرایند اتفاقی
incidental works
U
کارهای اتفاقی
fortuitcus fault
U
نقص اتفاقی
incidental learning
U
یادگیری اتفاقی
incidental expenses
U
مخارج اتفاقی
incidental memory
U
حافظه اتفاقی
contingent profit
U
سود اتفاقی
as it happens
<adv.>
U
بطور اتفاقی
by a coincidence
<adv.>
U
بطور اتفاقی
by accident
<adv.>
U
بطور اتفاقی
chromatic
U
تصادفی اتفاقی
accidentalness
U
حالت اتفاقی
at random
<adv.>
U
بطور اتفاقی
randomly
U
اتفاقی الکی
accidently
<adv.>
U
بطور اتفاقی
accidentally
<adv.>
U
بطور اتفاقی
accidental war
U
جنگ اتفاقی
accidental reinforcement
U
تقویت اتفاقی
accidental error
U
خطای اتفاقی
contingent liability
U
بدهی اتفاقی
by chance
<adv.>
U
بطور اتفاقی
by hazard
<adv.>
U
بطور اتفاقی
by happenstance
<adv.>
U
بطور اتفاقی
casual labour
U
کارگر اتفاقی
incidentally
<adv.>
U
بطور اتفاقی
adventitiously
U
بطور اتفاقی
coincidentally
<adv.>
U
بطور اتفاقی
fortuitously
<adv.>
U
بطور اتفاقی
accidental fall
U
ضربه فنی اتفاقی
hazardous
U
معاملات قماری اتفاقی
accidental sepcies
گونه های اتفاقی
char
U
کار روزمزد و اتفاقی
charring
U
کار روزمزد و اتفاقی
chars
U
کار روزمزد و اتفاقی
by accident or d.
U
بطور اتفاقی یا عمدی
chare
U
کار روزمزد و اتفاقی
wave
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
U
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
accident damage to property
U
خسارت اتفاقی وارده بردارایی
randomize
U
بصورت اتفاقی یا تصادفی در اوردن
sideshow
U
موضوع فرعی انحراف اتفاقی
to happen to somebody
U
برای کسی اتفاقی
[بد]
افتادن
sideshows
U
موضوع فرعی انحراف اتفاقی
trackball
U
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
tape
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
move off the ball
U
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
cruising
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
fish tailing
U
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
stroke
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
taped
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
strokes
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruise
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroked
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruised
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
It was a mere accident that we met.
U
ملاقات ما کاملا تصادفی ( اتفاقی ) بود
come hell or high water
<idiom>
U
هیچ فرقی نمیکنه چه اتفاقی بیافته
His coming here was quite accidental.
U
آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
reportable incident
U
اتفاقی که قانونا باید گذارش داده شود
drop a hint
<idiom>
U
فاش کردن اتفاقی یک چیز خیلی جزئی
fortuitism
U
اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
randomly
U
بی منظوری پیشامد اتفاقی همینطوری الله بختکی
random
U
بی منظوری پیشامد اتفاقی همینطوری الله بختکی
transfer
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise
U
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
compound motion
U
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transferring
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
I'm dying to know what happened.
U
خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
wait up for
<idiom>
U
به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
chance medley
U
ادم کشی اتفاقی که باسوء قصدنبوده وغیرعمدی هم نبوده است
fortuist
U
کسیکه معتقداست که انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده است
Can count on the fingers of one hand
<idiom>
U
رخ دادن اتفاقی به تعداد انگشتان دست
[اتفاق نادر و به دفعات محدود]
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drags
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
fracto stratus
U
ابرهای تکه تکه و نامنظم استراتوس
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
U
سرعت حرکت شتاب حرکت
asynchronous transmission
U
اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
angle of depression
U
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skulls
U
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens
U
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skull
U
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
travelling overwatch
U
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
dead
U
دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
nodes
U
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch
U
حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
node
U
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com