English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
remotion U حرکت مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
charge U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement U پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerated U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum U سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression U میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skulls U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens U مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skull U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
travelling overwatch U راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
nodes U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch U حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
seconded U مجدد
further U مجدد
reflorescence U مجدد
seconding U مجدد
seconds U مجدد
furthering U مجدد
furthered U مجدد
renewed U مجدد
furthermore U مجدد
furthers U مجدد
second U مجدد
further on U مجدد
quadrature encoding U سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
reloading U پر کردن مجدد
reloaded U بارکردن مجدد
reloading U بارکردن مجدد
reloaded U پر کردن مجدد
reloads U پر کردن مجدد
recounts U شمارش مجدد
reload U بارکردن مجدد
repayments U پرداخت مجدد
repayment U پرداخت مجدد
retaking U گرفتن مجدد
revisits U ملاقات مجدد
reentrance U دخول مجدد
resurgence U طغیان مجدد
retakes U گرفتن مجدد
revisiting U ملاقات مجدد
revisited U ملاقات مجدد
revisit U ملاقات مجدد
reload U پر کردن مجدد
recounting U شمارش مجدد
resurvey U بررسی مجدد
readjustments U سازگاری مجدد
resupply U اماد مجدد
restart U شروع مجدد
resorption U مکیدن مجدد
recaption U توقیف مجدد
recompile U کامپایل مجدد
retrial U ازمایش مجدد
retrial U محاکمه مجدد
retrials U ازمایش مجدد
retrials U محاکمه مجدد
revaluation U بهاگذاری مجدد
reconversion U گرایش مجدد
readjustment U سازگاری مجدد
recounted U شمارش مجدد
recount U شمارش مجدد
reallocation U تخصیص مجدد
reloads U بارکردن مجدد
re attachment U توقیف مجدد
reorganize U سازماندهی مجدد
re establishment U تاسیس مجدد
reactivation U فعالیت مجدد
reapparition U فهور مجدد
retread process U تعمیر مجدد
retransmission U ارسال مجدد
replenish U پرکردن مجدد
retransmission U مخابره مجدد
reconditioning U تعمیر مجدد
redistribution U توزیع مجدد
regenerate U تولید مجدد
reorganizes U تشکیلات مجدد
remanded U بازداشت مجدد
regenerates U تولید مجدد
reorganizes U سازماندهی مجدد
remanding U بازداشت مجدد
reorganizing U تشکیلات مجدد
remands U بازداشت مجدد
reorganizing U سازماندهی مجدد
re examination U بازپرسی مجدد
re-examination U بازپرسی مجدد
regenerating U تولید مجدد
comeback U دستیابی مجدد
comebacks U دستیابی مجدد
remand U بازداشت مجدد
reorganized U سازماندهی مجدد
regenerated U تولید مجدد
rearrangements U ترتیب مجدد
rearrangement U ترتیب مجدد
reorganised U تشکیلات مجدد
reorganised U سازماندهی مجدد
reorganises U تشکیلات مجدد
reorganises U سازماندهی مجدد
reorganising U تشکیلات مجدد
reorganising U سازماندهی مجدد
reorganize U تشکیلات مجدد
reorganized U تشکیلات مجدد
reversion U ترجمه مجدد
rehearsal U تکرار مجدد
rehearsals U تکرار مجدد
replenished U تدارک مجدد
reissues U چاپ مجدد
replenishes U پرکردن مجدد
redraws U رسم مجدد
replenishes U تدارک مجدد
replenishing U پرکردن مجدد
redrew U رسم مجدد
replenishing U تدارک مجدد
redrawn U رسم مجدد
reissued U چاپ مجدد
reissue U چاپ مجدد
remarriage U ازدواج مجدد
remarriages U ازدواج مجدد
reissuing U چاپ مجدد
replenished U پرکردن مجدد
restoration U استقرار مجدد
redraw U رسم مجدد
subdivision U تقسیم مجدد
subdivisions U تقسیم مجدد
re-ran U نمایش مجدد
re-run U نمایش مجدد
re-running U نمایش مجدد
re-runs U نمایش مجدد
retake U گرفتن مجدد
redrawing U رسم مجدد
replenish U تدارک مجدد
retaken U گرفتن مجدد
revaluation U ارزیابی مجدد
repaint U رسم مجدد
renegotiation U مذاکره مجدد
reproduction U تولید مجدد
restatement U بیان مجدد
reorganization U تشکیلات مجدد
reorganization U سازماندهی مجدد
reconveyance U اعاده مجدد
rally U اجتماع مجدد
rallies U اجتماع مجدد
rallied U اجتماع مجدد
reporduce U تولید مجدد
reebtry U ورود مجدد
reinterpretation U تفسیر مجدد
reassurances U اطمینان مجدد
reassurance U اطمینان مجدد
crossecheck U مقابله مجدد
restatements U بیان مجدد
recurrence U رویدادن مجدد
resale U فروس مجدد
rerun U اجرای مجدد
rededication U اهدا مجدد
rededication U تقدیم مجدد
renascence U زندگی مجدد
resale U حراج مجدد
reebtry U تملک مجدد
redirection U راهنمایی مجدد
reoccur U فهور مجدد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com