English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
electrophoresis U حرکت ذرات معلق مایع بوسیله نیروی برق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Aurora Polaris U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
suspensoid U محلول سریشمی دارای ذرات معلق
magneto electricity U نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
aerosols U ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
aerosol U ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
cohesion U نیروی جاذبه بین ذرات همگن
soak U بوسیله مایع اشباع شدن
soaks U بوسیله مایع اشباع شدن
soakage U مقدار مایع جذب شده بوسیله خیس خوری
kinetic theory U فرضیه حرکت ذرات کوچک اجسام
police state U اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
police states U اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
self propulsion U حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
nitro U مایع قابل اشتعال مورداستفاده در اتومبیل بصورت خالص یا مخلوط برای نیروی بیشتر
hydroelectric U وابسته به تولید نیروی برق بوسیله اب یا بخار
radiotherapy U رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
transmission U سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
transmissions U سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
windblown U در حرکت بوسیله باد
rocket propulsion U حرکت بجلو بوسیله موتورموشکی
telekinesis U حرکت اجسام بوسیله ارواح
locomotion U نقل وانقال نیرو بوسیله حرکت
gravitating U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitates U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitate U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitated U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
vortex separation U جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
drag force U نیروی مقاوم حرکت
momentum U نیروی حرکت انی
locomotive U حرکت دهنده نیروی محرکه
locomotives U حرکت دهنده نیروی محرکه
set forward U جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
handcar U چهارچرخه کوچکی که بوسیله دست یا موتورکوچکی روی خط اهن حرکت میکند
man handle U با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
intermoleculary U بین ذرات در داخل ذرات
zero length launching U نوعی روش پرتاب موشک بااولین نیروی حرکت جت
catch U نیروی اولیه بازوی شناگر در شروع حرکت ماهی گرفتن
strikes U فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
strike U فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
poomse U نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
turbopump U پمشی که توسط توربینی که بوسیله گازهای حاصل ازسوختن سوختهای راکت به چرخش درامده به حرکت درمی اید
pascal's law U هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود
coriolis force U نیروی اینرسی فاهری که روی یک جسم با سرعت زاویهای داخل یک سیستم دوار در حرکت است
l.l.c U liquid-liquidchromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
iron law of wage U قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
liquid liquid chromatography U کروماتوگرافی مایع- مایع
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
juggernauts U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f U force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernaut U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
expeditionary U نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force U نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
buoyancy U نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force U نیروی دشمن نیروی مخالف
ingredients U ذرات
ingredient U ذرات
allergen U ذرات الرژی زا
roily U پر از ذرات رسوبی
radioactive rays U ذرات رادیواکتیو
sand blasting U ذرات سنگ
fundamental particles U ذرات بنیادی
planetesimal U ذرات سیارهای
molecular attracticm U جاده ذرات
particle physics U فیزیک ذرات
metal foulings U ذرات فلز
intermolecular U بین ذرات
weight of solids U وزن ذرات
cosmic particles U ذرات کیهانی
denseness U تراکم ذرات
blood corpuscles U ذرات خون
intermolecular U در داخل ذرات
elementary particles U ذرات بنیادی
barrier penetration by particles U نفوذ ذرات در سد
emulsioned U ذرات چربی دراب
particle physics U فیزیک ذرات اتمی
scattering of alpha particles U پراکندگی ذرات الفا
pollinium U توده ذرات گرده گل
emulsions U ذرات چربی دراب
particulate U دارای ذرات ریز
thershold temperature U استانه دمای ذرات
emulsion U ذرات چربی دراب
effective size of grain U قطر موثر ذرات
emulsioning U ذرات چربی دراب
planetesimal hypothesis U فرضیه ذرات سیارهای
nebulize U تبدیل به ذرات کردن
cascade impactor U دستگاه جداسازی پی در پی ذرات
segregation U تفکیک ذرات بتن
absorption of charged particles U جذب ذرات باردار
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
dispersion U متلاشی شدن خاکدانه ها به ذرات
polymerization U ترکیب و تراکم ذرات پلیمریزاسیون
granulate U دارای ذرات ریز کردن
emulsify U بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
emulsifies U بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
isometrics U دارای ذرات ریز متساوی
emulsified U بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
emulsifying U بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
leucocytosis U افزودگی ذرات سفید خون
isometric U دارای ذرات ریز متساوی
fall out U ذرات رادیواکتیوی که از جو بزمین میریزد
cohesion U التصاق یا قوه جاذبه ذرات
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
allocated manpower U نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
nucleon U ذرات اتم مثل نوترون وپروتون
achondrite U سنگ الماس بدون ذرات گرد
vacuist U کسیکه معتقدبوجودخلادرمیان ذرات ماده میباشد
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
tumblers U معلق زن
tumbler U معلق زن
hanging U معلق
headlong U معلق
suspense U معلق
turntable U معلق
abeyant U معلق
turntables U معلق
summersault U معلق
chain bridge U پل معلق
pendants U معلق
heels over head U معلق
suspender U معلق
suspensor U معلق
pendant U معلق
dependent U معلق
conditional U معلق
suspending U معلق
pensile U معلق
suspends U معلق
cantilever bridge U پل معلق
hypostasis U معلق
jusad rem U حق معلق
suspended U معلق
suspension bridge U پل معلق
suspension bridges U پل معلق
flip flap U معلق
suspend U معلق
handstand U معلق
handstands U معلق
pendent U معلق
up in the air <idiom> معلق
suspensory U معلق
dispersoid U پخش کامل ذرات جسمی درجسم دیگر
protoxide U ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
grain size classification U طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
grain orientation U طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
lenticulate U ذرات ریز وعدسکهای کوچک در فیلم نمودارکردن
schiller U تلالو وزرق وبرق ذرات سنگ معدنی
micronize U بصورت ذرات ریز وپودر ماننددر اوردن
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
somerset U معلق زدن
suspensions U معلق کردن
full-suspension <adj.> U کاملا معلق
to be up in the air U معلق بودن
somerset U شیرجه معلق
somersaults U معلق زدن
hanging U معلق شدن
suspension U معلق کردن
somersaults U معلق پشتک
tumble U معلق زدن
suspension reinforcement U ارماتور معلق
suspensive U تعلیق معلق
conditional contract U عقد معلق
unconditionality U معلق نبودن
estate in remainder U تملک معلق
tumbles U معلق زدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com