Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
remotion
U
حرکت دوری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
differential ailerons
U
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
serial
U
دوری
serials
U
دوری
distances
U
دوری
distance
U
دوری
periodicity
U
دوری
recurring
U
دوری
rotation
U
دوری
remoteness
U
دوری
inaccessibility
U
دوری
cyclical
U
دوری
separations
U
دوری
patera
U
دوری
dishes
U
دوری
improbability
U
دوری
inverisimilitude
U
دوری
grail
U
دوری
separation
U
دوری
farness
U
دوری
periodic
U
دوری
paten
U
دوری
celestial lonitude
U
دوری
dish
U
دوری
circular definition
U
تعریف دوری
eccentricity
U
دوری از مرکز
aviod
U
دوری کردن از
declination
U
دوری ازمحوراصلی
cyclic graph
U
گراف دوری
circular reasoning
U
استدلال دوری
avoids
U
دوری کردن از
avoiding
U
دوری کردن از
circular flow
U
جریان دوری
recurring decimals
U
اعشار دوری
turning away
U
دوری واجتناب
avoid
U
دوری کردن از
serial correlation
U
همبستگی دوری
eccentricities
U
دوری از مرکز
shuns
U
دوری واجتناب
encyclic
U
عمومی دوری
rangefinders
U
دوری یاب
to fight shy of
U
دوری کردن از
separates
U
مفارقت دوری
that far
U
بان دوری
to give wide berth to
U
دوری کردن از
to keep one's d.
U
دوری کردن
patellar
U
دوری وار
to keep one's distance
U
دوری جستن
keep off
U
دوری کردن
to keep at arms length
U
دوری کردن از
avoided
U
دوری کردن از
shunning
U
دوری واجتناب
shunned
U
دوری واجتناب
dory defence
U
دفاع دوری
shun
U
دوری واجتناب
separated
U
مفارقت دوری
separate
U
مفارقت دوری
to back out
[of]
U
دوری کردن
[از]
to keep the peace
U
از جنگ دوری کردن
back out
U
دوری کردن از موج
to avoid something
U
دوری کردن از
[چیزی]
cyclic group
U
گروه دوری
[ریاضی]
He is distantly related to us .
U
نسبت دوری با ما دارد
circular flow of income
U
جریان دوری درامد
eluded
U
طفره زدن دوری کردن از
He is distantly related to me .
U
بامن نسبت دوری دارد
abduction
U
دوری از مرکز بدن قیاسی
eluding
U
طفره زدن دوری کردن از
buttress spacing
U
دوری محورهای پشت بندها
elusive
U
کسی که ازدیگران دوری میکند
eludes
U
طفره زدن دوری کردن از
elude
U
طفره زدن دوری کردن از
to distance
[dissociate]
oneself from
U
دوری
[قطع همکاری]
کردن از
patellate
U
بشکل قاب یا دوری یاطشت
wave
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
mugwump
U
سیاست و حزب بازی دوری میکند
to turn one's back on somebody
U
از کسی دوری کردن
[اصطلاح مجازی]
feint
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
U
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
the holy grail
U
دوری یاجامی که مسیح دراخرین شام خودبکاربرد
to dissociate
[disassociate]
oneself from somebody
[something]
U
از کسی
[چیزی]
دوری
[قطع همکاری]
کردن
trackball
U
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
fish tailing
U
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
stroke
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball
U
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroked
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruise
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tapes
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruising
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
strokes
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
patelliform
U
مانند کاسه زانو بشکل قاب یا دوری یا طشت
She resolved to give him a wide berth in future.
[She decided to steer clear of him in future.]
U
او
[زن]
تصمیم گرفت در آینده ازاو
[مرد]
دوری کند.
encratites
U
فرقهای ازنصاراکه ازگوشت خوردن وباده نوشی واختیارجفت دوری می
transfers
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise
U
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transferring
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion
U
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfer
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
master slave manipulator
U
بازو و دست خودکار که به وسیله اپراتوراز فاصله دوری هدایت میشود
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drags
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
U
سرعت حرکت شتاب حرکت
scrambled
U
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scramble
U
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling
U
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
Gezellig
<adj.>
U
دنج دلپذیر راحت. اشاره ضمنی به زمانی که با عزیزان بعد از چند وقت دوری میگذرانید.
scrambles
U
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
angle of depression
U
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
isolationism
U
سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
moving havens
U
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skull
U
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skulls
U
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
travelling overwatch
U
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
bounding overwatch
U
حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
node
U
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
nodes
U
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding
U
سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
stabile
U
بدون حرکت بی حرکت
aerodynamics
U
مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
moment of momentum
U
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
angular momentum
U
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
rate of march
U
سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
back out
U
دوری کردن از الغاء کردن
polycyclic
U
چند حلقهای چند دوری
convoy schedule
U
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
raster
U
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
hamilton's equations of motion
U
معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
convoy route
U
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
power traverse
U
مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
k day
U
روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
move on
U
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
animations
U
حرکت
frozen
U
بی حرکت
geste
U
حرکت
locomotion
U
حرکت
stiller
U
بی حرکت
still
U
بی حرکت
stillest
U
بی حرکت
gest
U
حرکت
animation
U
حرکت
progressing
U
حرکت
progresses
U
حرکت
moveless
U
بی حرکت
motionless
U
بی حرکت
afloat
U
در حرکت
agog
U
در حرکت
shifts
U
حرکت
shift
U
حرکت
demeanour
U
حرکت
demeanor
U
حرکت
behaviour
U
حرکت
stock-still
U
بی حرکت
vapid
U
بی حرکت
departures
U
حرکت
progressed
U
حرکت
progress
U
حرکت
haviour
U
حرکت
stills
U
بی حرکت
departure
U
حرکت
travels
U
حرکت
motion
U
حرکت
motions
U
حرکت
traversing
U
حرکت
traverses
U
حرکت
motioned
U
حرکت
motioning
U
حرکت
traversed
U
حرکت
traverse
U
حرکت
stirs
U
حرکت
stirrings
U
حرکت
stirred
U
حرکت
stir
U
حرکت
movement
U
حرکت
running
U
در حرکت
animal
U
حس و حرکت
animals
U
حس و حرکت
immobile
U
بی حرکت
gesture
U
حرکت
gestured
U
حرکت
agoing
U
در حرکت
inert
U
بی حرکت
ambulation
U
حرکت
as you were
U
حرکت از نو
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com