English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
remotion U حرکت دوری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
serial U دوری
serials U دوری
distances U دوری
distance U دوری
periodicity U دوری
recurring U دوری
rotation U دوری
remoteness U دوری
inaccessibility U دوری
cyclical U دوری
separations U دوری
patera U دوری
dishes U دوری
improbability U دوری
inverisimilitude U دوری
grail U دوری
separation U دوری
farness U دوری
periodic U دوری
paten U دوری
celestial lonitude U دوری
dish U دوری
circular definition U تعریف دوری
eccentricity U دوری از مرکز
aviod U دوری کردن از
declination U دوری ازمحوراصلی
cyclic graph U گراف دوری
circular reasoning U استدلال دوری
avoids U دوری کردن از
avoiding U دوری کردن از
circular flow U جریان دوری
recurring decimals U اعشار دوری
turning away U دوری واجتناب
avoid U دوری کردن از
serial correlation U همبستگی دوری
eccentricities U دوری از مرکز
shuns U دوری واجتناب
encyclic U عمومی دوری
rangefinders U دوری یاب
to fight shy of U دوری کردن از
separates U مفارقت دوری
that far U بان دوری
to give wide berth to U دوری کردن از
to keep one's d. U دوری کردن
patellar U دوری وار
to keep one's distance U دوری جستن
keep off U دوری کردن
to keep at arms length U دوری کردن از
avoided U دوری کردن از
shunning U دوری واجتناب
shunned U دوری واجتناب
dory defence U دفاع دوری
shun U دوری واجتناب
separated U مفارقت دوری
separate U مفارقت دوری
to back out [of] U دوری کردن [از]
to keep the peace U از جنگ دوری کردن
back out U دوری کردن از موج
to avoid something U دوری کردن از [چیزی]
cyclic group U گروه دوری [ریاضی]
He is distantly related to us . U نسبت دوری با ما دارد
circular flow of income U جریان دوری درامد
eluded U طفره زدن دوری کردن از
He is distantly related to me . U بامن نسبت دوری دارد
abduction U دوری از مرکز بدن قیاسی
eluding U طفره زدن دوری کردن از
buttress spacing U دوری محورهای پشت بندها
elusive U کسی که ازدیگران دوری میکند
eludes U طفره زدن دوری کردن از
elude U طفره زدن دوری کردن از
to distance [dissociate] oneself from U دوری [قطع همکاری] کردن از
patellate U بشکل قاب یا دوری یاطشت
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
mugwump U سیاست و حزب بازی دوری میکند
to turn one's back on somebody U از کسی دوری کردن [اصطلاح مجازی]
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
the holy grail U دوری یاجامی که مسیح دراخرین شام خودبکاربرد
to dissociate [disassociate] oneself from somebody [something] U از کسی [چیزی] دوری [قطع همکاری] کردن
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
patelliform U مانند کاسه زانو بشکل قاب یا دوری یا طشت
She resolved to give him a wide berth in future. [She decided to steer clear of him in future.] U او [زن] تصمیم گرفت در آینده ازاو [مرد] دوری کند.
encratites U فرقهای ازنصاراکه ازگوشت خوردن وباده نوشی واختیارجفت دوری می
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
master slave manipulator U بازو و دست خودکار که به وسیله اپراتوراز فاصله دوری هدایت میشود
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum U سرعت حرکت شتاب حرکت
scrambled U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scramble U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
Gezellig <adj.> U دنج دلپذیر راحت. اشاره ضمنی به زمانی که با عزیزان بعد از چند وقت دوری میگذرانید.
scrambles U دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
angle of depression U میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
isolationism U سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
moving havens U مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skull U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skulls U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
travelling overwatch U راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
bounding overwatch U حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
node U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
nodes U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding U سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
stabile U بدون حرکت بی حرکت
aerodynamics U مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
moment of momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
angular momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
rate of march U سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
back out U دوری کردن از الغاء کردن
polycyclic U چند حلقهای چند دوری
convoy schedule U برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
hamilton's equations of motion U معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
convoy route U مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
power traverse U مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
k day U روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
animations U حرکت
frozen U بی حرکت
geste U حرکت
locomotion U حرکت
stiller U بی حرکت
still U بی حرکت
stillest U بی حرکت
gest U حرکت
animation U حرکت
progressing U حرکت
progresses U حرکت
moveless U بی حرکت
motionless U بی حرکت
afloat U در حرکت
agog U در حرکت
shifts U حرکت
shift U حرکت
demeanour U حرکت
demeanor U حرکت
behaviour U حرکت
stock-still U بی حرکت
vapid U بی حرکت
departures U حرکت
progressed U حرکت
progress U حرکت
haviour U حرکت
stills U بی حرکت
departure U حرکت
travels U حرکت
motion U حرکت
motions U حرکت
traversing U حرکت
traverses U حرکت
motioned U حرکت
motioning U حرکت
traversed U حرکت
traverse U حرکت
stirs U حرکت
stirrings U حرکت
stirred U حرکت
stir U حرکت
movement U حرکت
running U در حرکت
animal U حس و حرکت
animals U حس و حرکت
immobile U بی حرکت
gesture U حرکت
gestured U حرکت
agoing U در حرکت
inert U بی حرکت
ambulation U حرکت
as you were U حرکت از نو
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com