Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
drive to maturity
U
حرکت بسوی بلوغ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
continuation
U
حرکت مداوم بسوی سبد
transhumant
U
حرکت کننده بسوی کوهستان برای چرا
tomorow morning . I wI'll leavew for london.
U
فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد
pubetry
U
بلوغ
pubescence
U
بلوغ
maturity
U
بلوغ
pubescence
U
سن بلوغ
adult age
U
سن بلوغ
maturation
U
بلوغ
puberty
U
بلوغ
adultness
U
بلوغ
adolescence
U
بلوغ
of age
<idiom>
U
بلوغ
growths
U
بلوغ
growth
U
بلوغ
nubility
U
بلوغ
age
U
سن بلوغ
ages
U
سن بلوغ
puberty
U
سن بلوغ
impuberty
U
عدم بلوغ
lack of sufficient age
U
عدم بلوغ
nonage
U
عدم بلوغ
mental maturity
U
بلوغ ذهنی
social maturity
U
بلوغ اجتماعی
pubertas praecox
U
بلوغ زودرس
pubertal
U
وابسته به بلوغ
puberty
U
بلوغ جنسی
puberal
U
وابسته به بلوغ
minorities
U
عدم بلوغ
sexual maturity
U
بلوغ جنسی
grow up
U
به سن بلوغ رسیدن
emotional maturity
U
بلوغ هیجانی
economic maturity
U
بلوغ اقتصادی
minority
U
عدم بلوغ
differential ailerons
U
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
immaturity
U
عدم بلوغ و رشد
prepuberty
U
دوره قبل از بلوغ
To attain puberty.
U
بسن بلوغ رسیدن
over a
U
گذشته ازسن بلوغ یا12سال
prepuberal
U
وابسته بدوره قبل از بلوغ
vineland social maturity scale
U
مقیاس بلوغ اجتماعی واینلند
preadolescence
U
دوره قبل از بلوغ انسان
preadolescent
U
شخصیکه هنوز به بلوغ نرسیده
prebubertal
U
وابسته بدوره قبل از بلوغ
columbia mental maturity scale
U
مقیاس کلمبیا برای بلوغ ذهنی
california tests of mental maturity
U
ازمونهای کالیفرنیا برای بلوغ ذهنی
gonogenesis
U
کمال و بلوغ سلول نطفه یاجرثومه
imfancy
U
عدم بلوغ نخستین دوره رشد
into
U
بسوی
toward
U
بسوی
to
U
بسوی
off
U
بسوی
at
U
بسوی
against
U
بسوی
towards
U
بسوی
over-
U
بسوی دیگر
soiuth ward
U
بسوی جنوب
south wards
U
بسوی جنوب
eastbound
U
بسوی شرق
aport
U
بسوی بندر
selenotropic
U
بسوی ماه
landward
U
بسوی خشکی
east
U
بسوی خاوررفتن
spaceward
U
بسوی فضا
seaward
U
بسوی دریا
over
U
بسوی دیگر
onward
U
بسوی جلو
landward
U
بسوی زمین
skyward
U
بسوی اسمان
earthward
U
بسوی زمین
off
U
عازم بسوی
easterly
U
بسوی شرق
to put a bout
U
بسوی دیگرگرداندن
inpouring
U
بسوی درون
sentimentalism
U
گرایش بسوی احساسات
orientates
U
توجه بسوی خاور
orientating
U
توجه بسوی خاور
goal kick
U
شوت بسوی دروازه
shootings
U
شوت بسوی دروازه
base running
U
دویدن بسوی پایگاه
orientate
U
توجه بسوی خاور
introvert
U
بسوی درون کشیدن
introversion
U
برگشت بسوی درون
introrse
U
رو کننده بسوی درون
introrsal
U
رو کننده بسوی درون
infalling
U
ریزش بسوی درون
sentimentality
U
گرایش بسوی احساسات
shooting
U
شوت بسوی دروازه
wester
U
بسوی باختر رفتن
northward
U
بسوی شمال شمالا
aslant
U
بسوی سراشیب اریبی
northwards
U
بسوی شمال شمالا
propulsion
U
فشار بسوی جلو
southwestward
U
بسوی جنوب غربی
introverts
U
بسوی درون کشیدن
make for
U
پیش رفتن بسوی
uptrend
U
تمایل بسوی بالا
southwestwards
U
بسوی جنوب غربی
earthbound
U
متوجه بسوی زمین
indraght
U
ریزش چیزی بسوی درون
indraft
U
ریزش چیزی بسوی درون
upsurge
U
بسوی بالا موج زدن
She is the center of attraction .
U
آن زن همه را بسوی خودش می کشد
westward
U
بسوی باختر بطرف مغرب
plinking
U
تیراندازی تفریحی بسوی اشیاء
adductive
U
استشهادی بسوی محور کشنده
south
U
بسوی جنوب نیم روز
westwards
U
بسوی باختر بطرف مغرب
We made a long step toward success.
U
قدم بزرگه بسوی موفقیت برداشتیم
the odds are in our favour
U
احتمالات بسوی ما متمایل است یا می چربد
postward
U
بسوی محل شروع اسب دوانی
To go cap in hand to someone.
U
دست گدایی بسوی کسی دراز کردن
sniping
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
snipes
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
snipe
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
sniped
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
send down
U
پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
pronucleus
U
هسته سلول قابل لقاح پس ازتکمیل دوره بلوغ وورودنطفه به درون تخم جانور
delayed steal
U
دزدانه گریختن بسوی پایگاه هنگام پرتاب توپگیر
drive to maturity
U
جهش بسوی کمال چهارمین مرحله رشد در نظریه روستو
stagnation thesis
U
فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
waving
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinting
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
U
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball
U
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
fish tailing
U
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
taped
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroked
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruises
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
strokes
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruised
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroking
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruise
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tapes
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
move off the ball
U
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
cruising
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroke
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
ferryboats
U
قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferryboat
U
قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
transfer
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise
U
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfers
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion
U
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drags
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
U
سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression
U
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
gain ground
U
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
advancing
U
پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advance
U
پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
advances
U
پیشروی بسوی دروازه راهیابی به دور بعد پیشروی
moving havens
U
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skulls
U
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skull
U
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
travelling overwatch
U
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
drives
U
راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
drive
U
راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
nodes
U
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node
U
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch
U
حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
quadrature encoding
U
سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
stabile
U
بدون حرکت بی حرکت
aerodynamics
U
مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
angular momentum
U
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
moment of momentum
U
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
rate of march
U
سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
convoy schedule
U
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
raster
U
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
hamilton's equations of motion
U
معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
move on
U
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
convoy route
U
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
power traverse
U
مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
k day
U
روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
oi
U
در حرکت
inert
U
بی حرکت
otiose
U
بی حرکت
motioned
U
حرکت
motion
U
حرکت
traversing
U
حرکت
progresses
U
حرکت
progressed
U
حرکت
progress
U
حرکت
departures
U
حرکت
departure
U
حرکت
haviour
U
حرکت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com