Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
subordinate coajunction
U
حرف عطفی که قضیه تاریخ را به قضیه اصلی می پیوندد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
coordinate conjunction
U
حرف عطفی که چند قضیه یالغت برابر را بهم می پیوندد
compound complex
U
دارای دو قضیه اصلی ویک قضیه فرعی
principal clause
U
قضیه اصلی
axioms
U
قضیه
propositions
U
قضیه
cage
U
قضیه
cages
U
قضیه
theorem
U
قضیه
axiom
U
قضیه
clauses
U
قضیه
clause
U
قضیه
thesis
U
قضیه
case
U
قضیه
cases
U
قضیه
theses
U
قضیه
proposition
U
قضیه
propositioning
U
قضیه
propositioned
U
قضیه
premiss
U
قضیه
theorems
U
قضیه
point of honour
U
قضیه شرف
poniard asinorum
U
قضیه حماریه
poniard asinorum
U
قضیه خرفهم
binomial theorem
U
قضیه دو جملهای
matter
U
امر قضیه
mattered
U
امر قضیه
mattering
U
امر قضیه
matters
U
امر قضیه
euler's theorem
U
قضیه اویلر
euler theorem
U
قضیه اولر
obverse
U
قضیه تالی
test case
U
قضیه در ازمایش
test cases
U
قضیه در ازمایش
duality theorem
U
قضیه دوگانگی
opposite
U
عکس قضیه
h theorem of boltzmann
U
قضیه H بولتزمن
boltzmann h threrem
U
قضیه H بولتزمن
pythagorean proposition
U
قضیه عروس
bernoulli theorem
U
قضیه برنولی
bayes'theorem
U
قضیه بیس
slutsky theorem
U
قضیه اسلاتسکی
rearrangement theorem
U
قضیه نوارایی
orthogonality theorem
U
قضیه تعامد
central limit theorem
U
قضیه حد مرکزی
opposites
U
عکس قضیه
expansion theorem
U
قضیه بسطی
clause
U
جزء قضیه
clauses
U
جزء قضیه
virial theorem
U
قضیه ویریال
variation theorem
U
قضیه تغییر
syllogism
U
قضیه منطقی
asses bridge
U
قضیه حماریه
How did it turn out?
U
[قضیه]
چطور تمام شد؟
res judicata
U
قضیه محکوم بها
worst case scenario
U
بدترین شکل قضیه
worst-case scenario
U
بدترین شکل قضیه
Pythagorean theorem
U
قضیه فیثاغورس
[ریاضی]
f.clause
U
قضیه که با in order thatاغازگرد د
jahn teller theorem
U
قضیه یان- تلر
hypotheses
U
قضیه فرضی نهشته
addition theorem
U
قضیه جمع پذیری
adjudicated case
U
قضیه محکوم بها
In this matter
U
در این بابت
[قضیه]
Pythagoras' theorem
U
قضیه فیثاغورس
[ریاضی]
non restrictive clause
U
قضیه غیر تحدیدی
superaltern
U
قضیه کلی مورداستدلال
thesis
U
رساله دکتری قضیه
hypothesis
U
قضیه فرضی نهشته
clausius virial theorem
U
قضیه ویریال کلازیوس
theses
U
رساله دکتری قضیه
majorpremise
U
کبرای قضیه منطقی
balanced budget theorem
U
قضیه بودجه متوازن
i had no voice in that matter
U
من دران قضیه رایی نداشتم
prime number theorem
U
قضیه اعداد اول
[ریاضی]
axiom
U
قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
to have no say
[in that matter]
U
پاسخگو نبودن
[در این قضیه]
premise
U
قضیه ثابت یا اثبات شده
premised
U
قضیه ثابت یا اثبات شده
well-ordering theorem
U
قضیه خوش ترتیبی
[ریاضی]
autre fois acquit
U
قضیه محکوم بها در امورجزاییfacsimile
premisses
U
قضیه ثابت یا اثبات شده
issue
U
مسئله قضیه تحویل جنس
issued
U
مسئله قضیه تحویل جنس
issues
U
مسئله قضیه تحویل جنس
I saw it for myself . I was an eye –witness
U
خودم شاهد قضیه بودم
axioms
U
قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
adoption
U
مربوط به قضیه پسر خواندگی عیسی
That's another story.
U
این داستان
[قضیه]
دیگری است.
It is quite a hypothetical case .
U
این یک قضیه کاملا" فرضی است
questioned
U
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
questions
U
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
question
U
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
Now that you're here, it's a whole new ball game.
U
حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
prosyllogism
U
قضیهای که نتیجه ان مبنای قضیه دیگر باشد
rogatory
U
احاله رسیدگی به قضیه مطروحه به دادگاهی غیر از محکمه مطروح فیه
What is going on here?
U
اینجا چه خبر است؟
[وقتی قضیه نامفهوم است]
[اصطلاح روزمره]
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
universal
U
قضیه کلی یا عمومی قاعده کلی
slutsky theorem
U
براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
prima facie evidence
U
مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
fallout
U
خرابی مولفههای الکترونیکی که به هنگام کنترل کیفی یک قطعه جدید از تجهیزات به وقوع می پیوندد
Ghiordes
[Gordes]
U
شهر گردیز
[جوردیز در آسیای صغیر که ریشه اصلی طرح های محرابی را به این شهر نسبت می دهند و تاریخ آن به دویست سال پیش باز می گردد.]
backdated
U
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdate
U
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdating
U
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdates
U
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
conjunctive
U
عطفی
conjunction
U
ترکیب عطفی
conjunctions
U
ترکیب عطفی
conjunctive reinforcement
U
تقویت عطفی
ideas if reference
U
افکار عطفی
conjunctive concept
U
مفهوم عطفی
conjunctive model
U
الگوی عطفی
antedate
U
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
martyrology
U
تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
antedated cheque
U
چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
antedates
U
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated
U
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
conjunctions
U
عطف ترکیب عطفی
conjunction
U
عطف ترکیب عطفی
nonconjunction
U
ترکیب غیر عطفی
prehistory
U
ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
date
U
تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
dates
U
تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
hagiology
U
تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
disjunctive
U
حرف عطفی که بظاهر پیوند میدهدو در معنی جدا میسازد
VL local bus
U
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus
U
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
protohistory
U
تاریخ ماقبل تاریخ
master data file
U
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
masters
U
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master
U
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered
U
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura
U
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board
U
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
stapling
U
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypic
U
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
prototypal
U
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
staple
U
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generations
U
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
stapled
U
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
first generation computer
U
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
generation
U
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
initial reserves
U
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
main guard
U
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
mainstays
U
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay
U
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis
U
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
base camp
U
پایگاه اصلی کمپ اصلی
fundamental unit
U
یکای اصلی واحد اصلی
master file
U
فایل اصلی پرونده اصلی
base unit
U
یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots
U
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
mattering
U
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered
U
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter
U
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters
U
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM
U
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
externals
U
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external
U
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant
U
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP
U
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
eras
U
تاریخ
date
U
تاریخ
appointment
U
تاریخ
coeval
U
هم تاریخ
era
U
تاریخ
with effect from
U
از تاریخ ...
dates
U
تاریخ
appointed days
U
تاریخ ها
coetaneous
U
هم تاریخ
appointments
U
تاریخ ها
histories
U
تاریخ
dateless
U
بی تاریخ
dates
[appointments]
U
تاریخ ها
date
[appointment]
U
تاریخ
as of
U
از تاریخ
as from
U
از تاریخ ,
no date
U
بی تاریخ
history
U
تاریخ
appointed day
U
تاریخ
undated
U
بی تاریخ
date of acquisition
U
تاریخ خریداری
date
U
نخل تاریخ
date of shipment
U
تاریخ حمل
date of issuance
U
تاریخ صدور
date in issuing
U
تاریخ صدور
date of maturity
U
تاریخ سررسید
postdates
U
تاریخ ماقبل
date of maturity
U
تاریخ انقضاء
historians
U
تاریخ گزار
historians
U
تاریخ نویس
postdate
U
تاریخ ماقبل
natural historian
U
تاریخ نویس
postdated
U
تاریخ ماقبل
maintenance history
U
تاریخ تعمیرات
postdating
U
تاریخ ماقبل
natural history
U
تاریخ طبیعی
due date
U
تاریخ سررسید
economic history
U
تاریخ اقتصادی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com