English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
He was favorably impressed by what I told him . U حرفم دردلش نشست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I'll take back what i said. U حرفم را پس می گیرم
I always stick to my word. U من همیشه سر حرفم می ایستم
I didnt mince my words . I put it very well . U قشنگ حرفم رازدم
If you dont mind my saying. U اگر از حرفم بدتان نیاید
meet U نشست نشست گاه
meets U نشست نشست گاه
The poison took effect after one hour. زهر پس از یکساعت اثر کرد اما حرفم در او اثر نداشت.
trims U نشست
consolidation U نشست
meeting U نشست
meetings U نشست
trimmest U نشست
trim U نشست
siting U نشست
leakages U نشست
leakage U نشست
deposition U ته نشست
fouling U ته نشست
settletment U نشست
settlement of the dam U نشست سد
seepage U نشست
seance U نشست
precipitation U ته نشست
depositions U ته نشست
symposiums U هم نشست
symposium U هم نشست
symposia U هم نشست
sessions U نشست
sittings U نشست
sitting U نشست
session U نشست
sediments U ته نشست
sediment U ته نشست
slump U نشست
slumped U نشست
slumping U نشست
settlements U نشست
slumps U نشست
settlement U نشست
settles U نشست کردن
settle U نشست کردن
leaky U نشست کننده
true slump U نشست واقعی
trim forward U نشست سینه
trim aft U نشست پاشنه
to cave in U نشست کردن
soft spot U ناحیه نشست
sinkable U نشست کردنی
she sat behind me U او پشت من نشست
sinks U نشست کردن
closed conference U نشست مسدود
closed meeting U نشست مسدود
deposits U ته نشست ته نشین
shore formation U ته نشست دریاچهای
special session U نشست ویژه
extraordinary meeting U نشست ویژه
deposit U ته نشست ته نشین
sink U نشست کردن
settlement ratio U نسبت نشست
settlement of the foundation U نشست پی گاه
precipitated rocks U سنگهای ته نشست
boring stay U محل نشست
calcareous deposit U ته نشست اهکی
lime deposite U ته نشست اهکی
subside U نشست کردن
oil residue U ته نشست روغن
electrolytic deposition U ته نشست الکترولیتی
extravasate U نشست کردن
subsided U نشست کردن
lacustrine sediment U ته نشست دریاچهای
annual accumulation of sediment U ته نشست سالانه
exudation U برون نشست
subsidence U نشست خاک
subsidence U نشست فرونشینی
seep in U نشست کردن
subsides U نشست کردن
subsiding U نشست کردن
assembly U مجمع نشست
air landed U هوا نشست
sinking U استهلاک نشست
rate of deposition U سرعت ته نشست
The plan landed . U هواپیما بزمین نشست
extraordinary meeting U نشست فوق العاده
special session U نشست فوق العاده
powwow U نشست وگفتگو کردن
annual accumulation of sediment U سال اورد ته نشست
seat of settlement U محل نشست ساختمان
She went to the bad. U بروز سیاه نشست
She sat beside ( next to ) her mother . U کنار مادرش نشست
settlement forecast U پیش بینی نشست
settlement of abutments U نشست تکیه گاه
The dust was laid ( settled ) . U گرد وخاک نشست
landing zone U منطقه نشست هوایی
proces verbal U صورت جلسه نشست نامه
conventional take off and landing U هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
the bird took its perch U مرغ روی چوب نشست
exudate U ترشح التهابی برون نشست
to have a closed meeting U نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
the veaael was neaped U کشتی بواسطه فرو کش اب بگل نشست
To associate ( mix) with someone . U با کسی نشست وبر خاست کردن
drops U نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropped U نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropping U نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
drop U نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
he took her in to dinner U انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
inclusus U گوشه نشینی که در غاریا کلبهای می نشست ودرجهانیان رابروی خود می بست
valve seat insert U مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
settling rounds U گلولههای نشست دهنده توپ گلولههای مستقر کننده توپ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com