Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 218 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
daclare
U
حذف نام اسب پیش از شروع مسابقه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
offset
U
مبدا نقطه شروع مسابقه
offsetting
U
مبدا نقطه شروع مسابقه
handicap
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
grid
U
موقعیت اتومبیلها در شروع مسابقه
grids
U
موقعیت اتومبیلها در شروع مسابقه
hole
U
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holed
U
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holes
U
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holing
U
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
air start
U
طرز قرارگرفتن هواپیما درهوا در شروع مسابقه هواپیمابری
flying start
U
شروع مسابقه اتومبیلرانی
hash mark
U
خط شروع مسابقه
kick off
U
شروع مسابقه فوتبال
scratch line
U
خط شروع مسابقه
trig
U
خط شروع مسابقه
tailgate party
[American E]
U
پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی
[در آمریکا]
Other Matches
set up
U
مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
skull practice
U
کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligans
U
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligan
U
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
sack race
U
مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
tug of war
U
مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
opener
U
مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
selling plater
U
اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
start off
U
شروع کردن شروع شدن
seniors
U
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior
U
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
match play
U
مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
launching area
U
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
initiation
U
شروع کار شروع
stable
U
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables
U
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
dragstrip
U
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway
U
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
quadrangular meet
U
مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
slalom
U
مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slaloms
U
مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
ice racing
U
مسابقه سرعت روی یخ مسابقه روی یخ
dragger
U
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
kick-off
<idiom>
U
شروع
onset
U
شروع
right of begin
U
حق شروع
incipience or ency
U
شروع
inchoation
U
شروع
beginnings
U
شروع
beginning
U
شروع
get-go
<idiom>
U
شروع
Redo it. Do it over again.
U
از سر شروع کن
open fire
U
شروع
kick off
U
شروع
inception
U
شروع
openings
U
شروع
opening
U
شروع
lis mota
U
شروع دعوی
put in hand
U
شروع کردن
come to
<idiom>
U
شروع کاری
to strike into
U
شروع کردن
proceed with deliberations
U
شروع مذاکرات
starters
U
شروع کننده
warm start
U
شروع گرم
starter
U
شروع کننده
terminus a que
U
نقطه شروع
set in
U
شروع کردن
set out
U
شروع بکارکردن
start of taxt
U
شروع متن
start of heading
U
شروع عنوان
start key
کلید شروع
start element
U
عنصر شروع
zeros
U
محل شروع
zeroes
U
محل شروع
zero
U
محل شروع
start signal
U
علامت شروع
starting block
U
سکوی شروع
tee off
U
شروع کردن
streek
U
شروع کردن
starting platform
U
سکوی شروع
restart
U
شروع دوباره
starting gate
U
دروازه شروع
restart
U
شروع مجدد
splash line
U
خط شروع غواصی
rise and shine
U
شروع بیداری
start bit
U
بیت شروع
outbreak
U
شروع حادثه
germinates
U
شروع به رشدکردن
germinate
U
شروع به رشدکردن
burgeons
U
شروع برشدکردن
burgeoning
U
شروع برشدکردن
burgeoned
U
شروع برشدکردن
burgeon
U
شروع برشدکردن
commencing
U
شروع کردن
commences
U
شروع کردن
commenced
U
شروع کردن
commence
U
شروع کردن
sortie
U
شروع حرکت
germinating
U
شروع به رشدکردن
resumption
U
تجدید شروع
alphas
U
اغاز شروع
outbreaks
U
شروع حادثه
began
U
شروع کرده
initials
U
نقط ه شروع
initialling
U
نقط ه شروع
initialled
U
نقط ه شروع
initialing
U
نقط ه شروع
initialed
U
نقط ه شروع
initial
U
نقط ه شروع
origin
U
نقطه شروع
origins
U
نقطه شروع
alpha
U
اغاز شروع
sorties
U
شروع حرکت
value
U
نقط ه شروع
values
U
نقط ه شروع
commencer
U
شروع کننده
germinated
U
شروع به رشدکردن
firing line
U
خط شروع تیراندازی
headstart
U
امتیاز در شروع
incipit
U
شروع و اغاز
initial point
U
نقطه شروع
jump off
U
شروع بحمله
jump off
U
شروع حمله
kick off
U
شروع حمله
launch an attack
U
شروع حمله
cold start
U
شروع سرد
attempt
U
شروع به جرم
attempted
U
شروع به جرم
valuing
U
نقط ه شروع
embarks
U
شروع کردن
embarking
U
شروع کردن
embarked
U
شروع کردن
embark
U
شروع کردن
dozier
U
شروع به فسادکرده
doziest
U
شروع به فسادکرده
dozy
U
شروع به فسادکرده
attempted theft
U
شروع به سرقت
attempts
U
شروع به جرم
attempting
U
شروع به جرم
line of departure
U
خط شروع حمله
kick off
<idiom>
U
شروع کردن
take up
<idiom>
U
شروع کردن
take up
<idiom>
U
شروع یک سرگرمی
get off on the wrong foot
<idiom>
U
بد شروع کردن
beginning of message
U
شروع پیام
take on
<idiom>
U
شروع به همکاری
beginning of negotiations
U
شروع مذاکره
start in
<idiom>
U
شروع کار
get one's feet wet
<idiom>
U
شروع کردن
shove off
<idiom>
U
شروع ،ترک
embark upon
U
شروع کردن
set about
<idiom>
U
شروع کردن
touch off
<idiom>
U
شروع کاری
here goes nothing
<idiom>
U
آماده شروع
get the ball rolling
<idiom>
U
شروع چیزی
beginning of message
U
شروع پیغام
launching area
U
منطقه شروع حمله
preflight
U
قبل از شروع پرواز
set to
U
با اشتیاق شروع کردن
set-to
U
با اشتیاق شروع کردن
launch an attack
U
اجرای حمله شروع تک
to start from the beginning
[to start afresh]
U
از آغاز شروع کردن
postponemnet of inception
U
تعویق شروع کار
to break into a run
U
شروع کردن به دویدن
line haul
U
کشیدن نخ در شروع ماهیگیری
start
U
آغاز
[ابتدا]
[شروع]
open fire
U
شروع به تیراندازی کردن
pipe up
U
شروع به نی زدن کردن
pitch in
U
شروع به خوردن غذاکردن
post position
U
محل اسب در شروع
gambit
U
شروع بازی شطرنج
post time
U
زمان شروع اسبدوانی
gambits
U
شروع بازی شطرنج
playtime
U
موقع شروع نمایش
blast-off
U
شروع بپرواز کردن
blast off
U
شروع بپرواز کردن
to go
[fall]
together by the ears
[outdated]
<idiom>
U
شروع به دعوی کردن
launched
U
شروع یا اجرای یک برنامه
launches
U
شروع کردن حمله
attempted murder
U
شروع به قتل عمد
atemmpting the imposible
U
شروع به جرم محال
launches
U
شروع یا اجرای یک برنامه
attempting to inflict injury
U
شروع به ایراد جرح
begun
U
شروع کرده یا شده
dday
U
روز شروع بکاری
attempter
U
شروع کننده به جرم
launch
U
شروع کردن حمله
commencement of employment
U
زمان شروع اشتغال
bomb out
U
شروع شیرجه از هواپیما
launch
U
شروع یا اجرای یک برنامه
burst advertising
U
شروع تبلیغات شدید
launched
U
شروع کردن حمله
d day
U
روز شروع عملیات
to start
[for]
U
شروع کردن رفتن
[به]
launching
U
شروع کردن حمله
initial point
U
نقطه شروع عملیات
to start
U
شروع کردن به دویدن
forcing
U
شروع به عمل یا کار
forces
U
شروع به عمل یا کار
force
U
شروع به عمل یا کار
do up
U
شروع بکار کردن
gate
U
دروازه شروع اسکی
gather headway
U
شروع به جلو رفتن
gather sternway
U
شروع به عقب رفتن
h hour
U
ساعت شروع عملیات
launching
U
شروع یا اجرای یک برنامه
gates
U
دروازه شروع اسکی
attempting to steal
U
شروع کردن به سرقت
proem
U
مقدمه سخنرانی شروع
trailhead
U
نقطه شروع مسیر
tune up
U
شروع باواز کردن
point
U
محل شروع چیزی
redid
U
شروع مجدد از ابتدا
come to blows
<idiom>
U
شروع به جنگیدن کردن
get down to
<idiom>
U
رسیدن به نقطه شروع
dig in
<idiom>
U
شروع به خوردن کردن
redo
U
شروع مجدد از ابتدا
warm up
U
شروع کردن به کار
knuckle down
<idiom>
U
مشتاقانه شروع به کارکردن
get in on the ground floor
<idiom>
U
ازابتدا شروع کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com