Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
field of view
U
حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
imagery
U
مجسمه سازی شبیه سازی
the drama
U
فن شبیه سازی
simulation
U
شبیه سازی
computer simulation
U
شبیه سازی
images
U
شبیه سازی
the d.
U
فن شبیه سازی
image
U
شبیه سازی
simulations
U
شبیه سازی
computer simulation
U
شبیه سازی کامپیوتری
simulation language
U
زبان شبیه سازی
imagery
U
شبیه سازی عکاسی کردن
society for computer simulation
U
انجمن شبیه سازی کامپیوتر
dramaturgy
U
شبیه سازی فن نمایش داستانها
dynamic simulation language
U
زبان شبیه سازی پویا
virtual
U
ماشین شبیه سازی شده و عملیات آن
simulating
U
شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
simulate
U
شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
simulates
U
شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
fogging
U
اثر گرافیکی برای شبیه سازی مه
simulators
U
وسیلهای که سیستم دیگر را شبیه سازی میکند
simulator
U
وسیلهای که سیستم دیگر را شبیه سازی میکند
virtual
U
شبیه سازی محیط دنیای واقعی توسط کامپیوتر
sniper scope
U
دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
infinity method
U
روش موازی کردن دو خط تارموی دوربین تنظیم دوربین در بینهایت
angle of view
U
زاویه رویت دوربین عکاسی میدان دید دوربین
eliza
U
برنامهای که مباحثه یک بیمار را بایک متخصص بیماریهای دماغی شبیه سازی میکند
cross line
U
بعلاوه داخل دوربین خط تار موی دوربین
imacs
U
for internationalassociation insimulation computers mathematicsand انجمن بین المللی ریاضیات و کامپیوتردر شبیه سازی
corporate model
U
نمایش یا شبیه سازی ریاضی اعمال حسابداری و خطوط راهنمای سیاست مالی یک شرکت
hyperfocal distance
U
مسافت بین عدسی دوربین تانزدیکترین اشیاء میدان تصویردوربین وقتی که دوربین روی فاصله بینهایت تنظیم شود
gpss
U
زبان برنامه نویسی مسئله گرا برای توسعه سیستمهای شبیه سازی بکار می رود
simscript
U
زبان برنامه نویسی سطح بالاکه مخصوصا" برای کاربردهای شبیه سازی طراحی شده است
synchroscope
U
دوربین کنترل اتش خودکارپدافند هوایی دوربین دستگاه توزیع اتش خودکار
haze
U
تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
neural network
U
سیستمی که برنامه هوش مصنوعی را اجرا میکند و نحوه کار مغز و یادگیری و به خاطر سپردن آنرا شبیه سازی میکند
simulate
U
شبیه سازی کردن تشبیه کردن
simulates
U
شبیه سازی کردن تشبیه کردن
simulating
U
شبیه سازی کردن تشبیه کردن
logical
U
واحد اطلاعات آماده پردازش که لزوما شبیه داده اصلی در فضای ذخیره سازی نیست که ممکن است حاوی داده کنترل و... باشد
virtual
U
که موجود نیست ولی توسط کامپیوتر شبیه سازی شده است و توسط کاربر به صورت مجازی قابل استفاده است
collimating sight
U
دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
upper memory
U
کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
gooseneck
U
هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
rectification
U
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
pinnulate
U
شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulated
U
شبیه برگچه شبیه بالچه
lens distortion
U
خطای عدسی دوربین عکاسی انحراف عدسی دوربین عکاسی
calculating
U
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
U
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
scantling
U
حدود
limit
U
حدود
neighborhoods
U
حدود
about
U
در حدود
scope
U
حدود
realms
U
حدود
realm
U
حدود
thereabouts
U
در آن حدود
delimits
U
حدود
delimiting
U
حدود
delimited
U
حدود
delimit
U
حدود
perambulation
U
حدود
confine
U
حدود
neighbourhoods
U
حدود
neighbourhood
U
حدود
definitions
U
حدود
range
U
حدود
definition
U
حدود
vicinity
U
حدود
ranged
U
حدود
ranges
U
حدود
precincts
U
حدود
purview
U
حدود
confining
U
حدود
compass
U
حدود
precinct
U
حدود
module
U
حدود
well-nigh
U
در حدود
neiggourhood
U
حدود
well nigh
U
در حدود
tethers
U
حدود
about
<adv.>
U
حدود
tethering
U
حدود
tethered
U
حدود
tether
U
حدود
roughly
<adv.>
U
حدود
ambit
U
حدود
modules
U
حدود
in the neighbourhood
U
در حدود
ordnance plant
U
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
jagger
U
الت کنگره سازی یادندانه سازی
verges
U
نزدیکی حدود
confidence limits
U
حدود اعتماد
within cry
U
در حدود صد ارس
limit of fire
U
حدود اتش
verge
U
نزدیکی حدود
class interval
U
حدود طبقه
range
U
حدود وسعت
class limits
U
حدود طبقه
confidence limits
U
حدود اطمینان
outed
U
خارج از حدود
out-
U
خارج از حدود
out
U
خارج از حدود
whereabouts
U
درچه حدود
limits of confidence
U
حدود اطمینان
limit check
U
مقابله حدود
with in ear shot
U
در حدود صدا رس
confinement
U
تحدید حدود
reach
U
وسعت حدود
boundary
U
حدود چیزی
boundary
U
حدود یکان
line
U
حدود رویه
lines
U
حدود رویه
boundaries
U
حدود چیزی
boundaries
U
حدود یکان
in round numbers 00
U
در حدود 001 عد د
trimester
U
در حدود سه ماه
gamut
U
حدود حیطه
thereabout
U
دران حدود
reaching
U
وسعت حدود
reaches
U
وسعت حدود
coastal frontier
U
حدود ساحلی
coextensive
U
هم حدود وثغور
vicinity
U
در حدود در اطراف
graphic limits
U
حدود گرافیکی
reached
U
وسعت حدود
therabout
U
دران حدود
hereabout
U
دراین حدود
range
U
حدود محدوده
purview of an occupation
U
حدود کاری
demarcation
U
تعیین حدود
runs
U
ردپا حدود
ranges
U
حدود وسعت
peripheries
U
محیط حدود
ranges
U
حدود محدوده
ranged
U
حدود وسعت
run
U
ردپا حدود
purview
U
حدود میدان
delimitation
U
تعیین حدود
delimitation
U
تحدید حدود
probability limits
U
حدود احتمالی
frontiers
U
حدود و ثغور
ranged
U
حدود محدوده
thereabouts
U
در حدود آن وقت
yawed
U
تجاوز از حدود
yaw
U
تجاوز از حدود
in the neighborhood of
U
در حدود
[ریاضی]
periphery
U
محیط حدود
presbyopic
U
دوربین
night glass
U
دوربین شب
the penetration of a telescope
U
دوربین
cameras
U
دوربین
longsighted
U
دوربین
camera
دوربین
far sighted
U
دوربین
far-sighted
U
دوربین
telescopes
U
دوربین
far seeing
U
دوربین
long sighted
U
دوربین
binocular
U
دوربین
opera glasses
U
دوربین
telescope
U
دوربین
delimited
U
تعیین کردن حدود
format
U
حدود و مشخصات فرش
sphere
U
مرتبه حدود فعالیت
delimit
U
تحدید حدود کردن
delimit
U
تعیین کردن حدود
spheres
U
مرتبه حدود فعالیت
whereabout
U
حدود تقریبی مکان
delimits
U
تعیین کردن حدود
delimiting
U
تحدید حدود کردن
scope
U
میدان و برد و حدود
ultra vires
U
تجاوز از حدود اختیارات
delimits
U
تحدید حدود کردن
delimited
U
تحدید حدود کردن
thereabouts
U
در حدود آن میزان یا تعداد
delimiting
U
تعیین کردن حدود
mark out a ground
U
تحدید حدود زمین
compass
U
حدود وثغور حوزه
demarcates
U
تعیین حدود کردن
limitation clause
U
ماده تعیین حدود
orbit
U
دور حدود فعالیت
orbited
U
دور حدود فعالیت
orbits
U
دور حدود فعالیت
limitation clause
U
عبارت تعیین حدود
pegs
U
تعیین حدود کردن
tolerance
U
حدود قابل تحمل
outre
U
خارج از حدود معمولی
inbound
U
محصور در حدود معینی
demarcate
U
تعیین حدود کردن
demarcated
U
تعیین حدود کردن
peg
U
تعیین حدود کردن
demarcating
U
تعیین حدود کردن
abound
O
تعیین حدود کردن
tolerances
U
حدود قابل تحمل
elbow telescope
U
دوربین بازویی
miniature camera
U
دوربین مینیاتوری
metascope
U
دوربین تک چشمی
reticle
U
عدسی دوربین
sights
U
دوربین دیدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com