English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ultimate compressive strength U حداکثر مقاومت دربرابر فشار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
brake lining U مادهای با کارایی خوب دربرابر اصطکاک و مقاومت دربرابر حرارت زیاد
strength under tangential loading U مقاومت دربرابر عاملهای مماسی
maximum junction to case thermal impedan U مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
maximum sound pressure U فشار صوت حداکثر
ultimate bearing capacity U حداکثر فشار متحمل پی
wind beam U تیری که در برابر مقاومت فشار باد طرح ریزی میشود
knee brace U پشت بندی که جهت مقاومت ساختمان درمقابل فشار ناشی از بادبسته میشود
absolute ceiling حداکثر ارتفاع نسبت به سطح دریا که هواپیما میتواند تحت فشار استاندارد پرواز افقی ومتعادلی داشته باشد
series resistance U مقاومت ورودی مقاومت سری مقاومت ماقبل
varistor U مقاومت نیمه هادی با دوالکترود که مقاومت ان به نسبت عکس ولتاژ در هرجهت تغییر میکند
impedance U مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
choke impedance U امپدانس یا مقاومت فاهری چوک مقاومت پیچک
to U دربرابر
along side of U دربرابر
in contradistinction to U دربرابر
in contrast with U دربرابر
to take eggs for money U را با دربرابر
in d. from U دربرابر
against U دربرابر
on payment U دربرابر پول
insulation resistance U مقاومت الکتریکی مقاومت ایزولاسیون
endures U بردباری کردن دربرابر
endured U بردباری کردن دربرابر
copy protection U حفافت دربرابر کپی
endure U بردباری کردن دربرابر
contender U مدعی دربرابر قهرمان
dure U بردباری کردن دربرابر
contenders U مدعی دربرابر قهرمان
resilience U درجه مقاومت فرش در برابر سایش [این عامل نشان دهنده مقاومت فرش بر اثر رفت و آمد و مستهلک شدن آن است.]
resistor U اسباب مقاوم دربرابر برق
resister U اسباب مقاوم دربرابر برق
resisters U اسباب مقاوم دربرابر برق
resistors U اسباب مقاوم دربرابر برق
max min system U سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
outdare U تحریک بجنگ کردن دوام اوردن دربرابر
monel U الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
outride U دربرابر طوفان ایستادگی کردن در مسابقه چیره شدن
to i.a person for his actions U کسیرا ازمسئولیت قانونی دربرابر کرده هایش رهاکردن
maximal oxygen uptake U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power U بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
cabin pressure U فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
pressurized cabin U اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve U شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
plasma plating U ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
pitot static system U سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure U فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
reluctivity U مقاومت مغناطیسی ویژه ضریب مقاومت مغناطیسی
grid bias resistance U مقاومت پلاریزاسیون شبکه مقاومت بایاس شبکه
grid suppressor U مقاومت میرایی شبکه مقاومت شبکه سوپرسورشبکه
cabin pressurization safety valve U شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio U نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic U دارای فشار یکسان خط هم فشار
counterplot U دسیسه دربرابر دسیسه توط ئه متقابل
low head plant U نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber U مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
high voltage transformer U ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
impluse level U سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
peaks U حداکثر
peaking U حداکثر
outsides U حداکثر
outside U حداکثر
maximal U حداکثر
uttermost U حداکثر
peak U حداکثر
endurance U حداکثر
maximum U حداکثر
maximum speed U حداکثر سرعت
maximum amplitude U دامنه حداکثر
peaking U حداکثر کاکل
maximum slope U حداکثر شیب
payload U حداکثر بار
high tide U حداکثر مد دریا
maximum available powere U توان حداکثر
price ceilings U حداکثر قیمت
maximum value U مقدار حداکثر
maximum thermometer U گرماسنج حداکثر
maximum current U جریان حداکثر
relative maximum U حداکثر نسبی
maximum capacity U فرفیت حداکثر
flat out U حداکثر سرعت
flank speed U حداکثر سرعت
maximization U به حداکثر رسانیدن
payloads U حداکثر بار
wage ceiling U حداکثر دستمزد
maximum performance U عملکرد حداکثر
maximum output U خروجی حداکثر
maximum of intensity U حداکثر شدت
full bore U حداکثر تلاش
full speed U حداکثر سرعت
maximum moment U حداکثر لنگر
maximum load U بار حداکثر
global maximum U حداکثر مطلق
maximum performance U کارایی حداکثر
supercharge U خرج حداکثر
peak U حداکثر کاکل
maximum ratings U مقدار حداکثر
maximum prr ermissible U مجاز حداکثر
maximum profit U حداکثر سود
maximum price U حداکثر بها
peaks U حداکثر کاکل
high tides U حداکثر مد دریا
maximum power demand U مصرف حداکثر
submaximal U زیر حداکثر
maximum limited stress U تنش حداکثر
peak output U حداکثر تولید
maximum density U حداکثر تراکم
maximum detector U اشکارساز حداکثر
peak load U حداکثر بار
maximum duration U زمان حداکثر
maximum efficiency U حداکثر کارائی
maximal U وابسته به حداکثر
maximum efficiency U راندمان حداکثر
maximum energy U انرژی حداکثر
peak load U بار حداکثر
maximum work U کار حداکثر
peak voltage U ولتاژ حداکثر
peak demand U حداکثر تقاضا
peak speed U حداکثر سرعت
maximum frequency U فرکانس حداکثر
maximum deflection U انحراف حداکثر
maximum demand U بار حداکثر
maximum deviation U انحراف حداکثر
maximum gain U تقویت حداکثر
optimum height U حداکثر ارتفاع
peak current U جریان حداکثر
intensity maximum U حداکثر شدت
pitot pressure U فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
daily flood peak U حداکثر سیل روزانه
traffic peak U حداکثر عبور و مرور
maximum input frequency U فرکانس ورودی حداکثر
closed height U حداکثر ارتفاع لیفتراک
maximum landing weight U حداکثر وزن فرود
maximum permissible voltage U ولتاژ مجاز حداکثر
maximum power gain U تقویت توان حداکثر
maximum liklihood method U روش حداکثر احتمال
maximum gate trigger voltage U ولتاژ احتراق حداکثر
ceiling prices U حداکثر قیمت قانونی
maximum gate trigger current U جریان احتراق حداکثر
maximum load U بار گذاری حداکثر
maximum natality U حداکثر زاد و ولد
ceiling price U حداکثر قیمت قانونی
maximum flexibility U خمش پذیری حداکثر
breaking load U حداکثر تحمل بار
maximum light transmission U انتقال نور حداکثر
maximum output voltage U ولتاژ خروجی حداکثر
maximum operating voltage U ولتاژ کار حداکثر
maximum in power gain U تقویت قدرت حداکثر
maximum modulating frequency U فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum permissible load U بار مجاز حداکثر
maximum power operation U کار با توان حداکثر
maximum take off weight U حداکثر وزن برخاستن
utmost U منتهای کوشش حداکثر
marginal U حداکثر نزدیک به انتها
maximum demand pointer U عقربه مصرف حداکثر
maximum demand meter U حداکثر مقدار سنج
maximum temperature U درجه حرارت حداکثر
maximum control current U جریان کنترل حداکثر
pron to U با حداکثر سرعت ممکن
maximum wavelength U طول موج حداکثر
maximum current rating U جریان نامی حداکثر
profit maximization U به حداکثر رسانیدن سود
angle of repose U حداکثر شیب استقرار
maximum stock U حداکثر موجودی انبار
endurance time U سرعت حداکثر مداوم
maximum probility detection U تعیین احتمال حداکثر
maxvo U حداکثر توان هوازی
peak strenght U حداکثر استعداد مجاز
maxvo U حداکثر اکسیژن مصرفی
maximum ratings U مقدار نامی حداکثر
maximum reverse r.m.s. voltage U ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum scattering angle U زاویه پراکندگی حداکثر
extreme U حداکثر درمنتهی الیه
maximum allowable concentration U حداکثر غلظت مجاز
maximum direction finding U جهت یابی حداکثر
maximum and minimum thermometer U گرماسنج حداقل و حداکثر
flank speed U حداکثر سرعت قایق
principle of miximum overlap U اصل حداکثر همپوشانی
sprints U با حداکثر سرعت دویدن
sprinted U با حداکثر سرعت دویدن
sprint U با حداکثر سرعت دویدن
low tide U حداکثر جذر دریا
at full blast <adv.> U در حداکثر قدرت یا شدت
utility maximization U به حداکثر رسانیدن مطلوبیت
full blast <adv.> U در حداکثر قدرت یا شدت
high water U حداکثر ارتفاع اب مد دریا
utmost good faith U حداکثر حسن نیت
high run U حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
powering U حداکثر تلاش در کمترین زمان
great tropic range U حداکثر اختلاف جذر و مداستوایی
capacity load U حداکثر فرفیت بارگیری ناو
maximum load rating U قابلیت بارگیری نامی حداکثر
powered U حداکثر تلاش در کمترین زمان
maximum range U حداکثر برد جنگ افزار
hull speed U حداکثر سرعت نظری قایق
layer depth U که در ان سرعت صوت به حداکثر می رسد
maximum surface temperature U درجه حرارت سطحی حداکثر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com