English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
extreme U حداکثر درمنتهی الیه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
purchasers U منتقل الیه
purchaser U منتقل الیه
transferee U منتقل الیه
assignee U منتقل الیه
augend U مضاف الیه
consignee U مرسل الیه
donee U موهب الیه
possessives U حالت مضاف الیه
object genitive U مضاف الیه مفعولی
possessive U حالت مضاف الیه
transferee U منتقل الیه متصالح
westernmost U واقع در منتهی الیه غرب
grantee U انتقال گیرنده متهب منتقل الیه
max min system U سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
maximal oxygen uptake U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power U بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
safe conducts U سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conduct U سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe-conducts U سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
fee tail U تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
consul U نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consuls U نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
immunity U مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
maximal U حداکثر
peak U حداکثر
peaks U حداکثر
peaking U حداکثر
endurance U حداکثر
outside U حداکثر
outsides U حداکثر
uttermost U حداکثر
maximum U حداکثر
declaration of trust U افهارنامه تکلیف به قبض افهارنامهای که ناقل به منتقل الیه یا مصالح به متصالح میدهد و در ان به او تکلیف میکند که اداره مورد انتقال یا مال الصلح رابه عهده بگیرد و ان را قبض کند
maximum density U حداکثر تراکم
maximum detector U اشکارساز حداکثر
maximum gain U تقویت حداکثر
full speed U حداکثر سرعت
full bore U حداکثر تلاش
maximum duration U زمان حداکثر
maximization U به حداکثر رسانیدن
flank speed U حداکثر سرعت
flat out U حداکثر سرعت
maximum efficiency U حداکثر کارائی
maximum power demand U مصرف حداکثر
maximum efficiency U راندمان حداکثر
maximum energy U انرژی حداکثر
maximum profit U حداکثر سود
maximum prr ermissible U مجاز حداکثر
maximum ratings U مقدار حداکثر
global maximum U حداکثر مطلق
maximum demand U بار حداکثر
maximal U وابسته به حداکثر
maximum load U بار حداکثر
maximum moment U حداکثر لنگر
intensity maximum U حداکثر شدت
maximum limited stress U تنش حداکثر
maximum of intensity U حداکثر شدت
maximum amplitude U دامنه حداکثر
maximum available powere U توان حداکثر
maximum frequency U فرکانس حداکثر
maximum capacity U فرفیت حداکثر
peak current U جریان حداکثر
maximum deflection U انحراف حداکثر
maximum output U خروجی حداکثر
maximum performance U عملکرد حداکثر
maximum deviation U انحراف حداکثر
maximum performance U کارایی حداکثر
maximum current U جریان حداکثر
relative maximum U حداکثر نسبی
optimum height U حداکثر ارتفاع
peak demand U حداکثر تقاضا
peak load U حداکثر بار
peak load U بار حداکثر
payload U حداکثر بار
peak speed U حداکثر سرعت
high tide U حداکثر مد دریا
peak voltage U ولتاژ حداکثر
price ceilings U حداکثر قیمت
high tides U حداکثر مد دریا
peaks U حداکثر کاکل
peaking U حداکثر کاکل
supercharge U خرج حداکثر
payloads U حداکثر بار
submaximal U زیر حداکثر
peak U حداکثر کاکل
maximum slope U حداکثر شیب
maximum speed U حداکثر سرعت
maximum work U کار حداکثر
wage ceiling U حداکثر دستمزد
maximum thermometer U گرماسنج حداکثر
maximum price U حداکثر بها
maximum value U مقدار حداکثر
peak output U حداکثر تولید
traffic peak U حداکثر عبور و مرور
maximum liklihood method U روش حداکثر احتمال
maximum input frequency U فرکانس ورودی حداکثر
maximum operating voltage U ولتاژ کار حداکثر
at full blast <adv.> U در حداکثر قدرت یا شدت
maximum light transmission U انتقال نور حداکثر
full blast <adv.> U در حداکثر قدرت یا شدت
maximum landing weight U حداکثر وزن فرود
maximum in power gain U تقویت قدرت حداکثر
utmost good faith U حداکثر حسن نیت
maximum gate trigger current U جریان احتراق حداکثر
maximum gate trigger voltage U ولتاژ احتراق حداکثر
utility maximization U به حداکثر رسانیدن مطلوبیت
maximum output voltage U ولتاژ خروجی حداکثر
maximum take off weight U حداکثر وزن برخاستن
maximum temperature U درجه حرارت حداکثر
maximum power gain U تقویت توان حداکثر
maximum power operation U کار با توان حداکثر
maximum wavelength U طول موج حداکثر
maximum probility detection U تعیین احتمال حداکثر
maximum stock U حداکثر موجودی انبار
maximum sound pressure U فشار صوت حداکثر
maximum ratings U مقدار نامی حداکثر
maximum reverse r.m.s. voltage U ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum permissible voltage U ولتاژ مجاز حداکثر
maxvo U حداکثر اکسیژن مصرفی
pron to U با حداکثر سرعت ممکن
profit maximization U به حداکثر رسانیدن سود
ultimate bearing capacity U حداکثر فشار متحمل پی
maximum load U بار گذاری حداکثر
maximum modulating frequency U فرکانس حداکثر مدولاسیون
principle of miximum overlap U اصل حداکثر همپوشانی
maximum natality U حداکثر زاد و ولد
peak strenght U حداکثر استعداد مجاز
maximum permissible load U بار مجاز حداکثر
maxvo U حداکثر توان هوازی
maximum scattering angle U زاویه پراکندگی حداکثر
maximum allowable concentration U حداکثر غلظت مجاز
breaking load U حداکثر تحمل بار
ceiling prices U حداکثر قیمت قانونی
closed height U حداکثر ارتفاع لیفتراک
daily flood peak U حداکثر سیل روزانه
high run U حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
endurance time U سرعت حداکثر مداوم
ceiling price U حداکثر قیمت قانونی
sprint U با حداکثر سرعت دویدن
sprints U با حداکثر سرعت دویدن
maximum and minimum thermometer U گرماسنج حداقل و حداکثر
angle of repose U حداکثر شیب استقرار
maximum control current U جریان کنترل حداکثر
marginal U حداکثر نزدیک به انتها
maximum flexibility U خمش پذیری حداکثر
maximum direction finding U جهت یابی حداکثر
maximum demand pointer U عقربه مصرف حداکثر
maximum demand meter U حداکثر مقدار سنج
high water U حداکثر ارتفاع اب مد دریا
maximum current rating U جریان نامی حداکثر
sprinted U با حداکثر سرعت دویدن
flank speed U حداکثر سرعت قایق
low tide U حداکثر جذر دریا
utmost U منتهای کوشش حداکثر
maximum range U حداکثر برد جنگ افزار
plimsoll mark U خط شاخص حداکثر وزن بارکشتی
maximum recording attachment U دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum safe temperature U درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum scale value U مقدار درجه بندی حداکثر
capacity load U حداکثر فرفیت بارگیری ناو
ramp weight U حداکثر وزن ممکن هواپیما
payload U حداکثر قابلیت حمل بار
deadweight tonnage U حداکثر تناژ وسیله نقلیه
payloads U حداکثر قابلیت حمل بار
maximum surface temperature U درجه حرارت سطحی حداکثر
wall up U رسیدن موج به حداکثر اوج
great tropic range U حداکثر اختلاف جذر و مداستوایی
maximum forward r.m.s. on state current U جریان رفت موثر حداکثر
powered U حداکثر تلاش در کمترین زمان
power U حداکثر تلاش در کمترین زمان
hull speed U حداکثر سرعت نظری قایق
in the groove <idiom> U حداکثر کار را انجام دادن
layer depth U که در ان سرعت صوت به حداکثر می رسد
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something U حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
powering U حداکثر تلاش در کمترین زمان
powers U حداکثر تلاش در کمترین زمان
maximum powerpoint voltage U ولتاژ در نقطه توان حداکثر
maximum power point current U جریان در نقطه توان حداکثر
maximum r.m.s. on state current U جریان رفت موثر حداکثر
hard charge U بشدت و حداکثر سرعت راندن
throughput U حداکثر فرفیت میزان محصول
maximum likelihood method U روش حداکثر درست نمایی
extremum U حداکثر یا حداقل تابع ریاضی
ultimate compressive strength U حداکثر مقاومت دربرابر فشار
maximum load rating U قابلیت بارگیری نامی حداکثر
brushes U به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
brush U به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
transition level U سطح حداکثر انحراف درارتفاع پرواز
vertex height U قله مسیرگلوله حداکثر ارتفاع منحنی
speed limit U حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
road capacity U کشش جاده ازنظر حداکثر ترافیک
to put one's best foot formost <idiom> حداکثر تلاش خود را به کار بستن.
to rack rent U حداکثر اجاره رابر ملکی بستن
speed limits U حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
mean distance U فاصله حداکثر وحداقل سیاره از قمر
permissible velocity U حداکثر سرعت اب در یک کانال که ایجادفرایش نکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com