Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
design load
U
حداکثر بار یا نیرویی که اجزاء سازهای توانایی ان را دارند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the wind drowned the strigs
U
سازهای بادی صدای سازهای سیمی را خفه میکند
civil nuclear powers
U
کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
uniservice
U
یک نیرویی
intelligence
U
1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
luminous energy
U
نیرویی که تبدیل به اشعه نورانی میشود
working lead
U
بار یا نیرویی که ساختمان یاجزیی از ان هنگام کارکردمعمولی متحمل میشود
cross examination
U
به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
structual engineering
U
مهندس سازهای
structural concrete
U
بتن سازهای
structrual steelwork
U
فولاد سازهای
structural element
U
بخش سازهای
structural steel
U
فولاد سازهای
structural section
U
مقطع سازهای
stringed instruments
U
سازهای سیمی
ligature
U
کلیدکوک سازهای زهی
sthene
U
واحد نیرو در سیستم غیرمتریک معادل نیرویی که به جرمی برابر یک تن شتاب یک متر بر مجذور ثانیه
string band
U
دسته موزیک سازهای سیمی
woodwind
U
موسیقی برای سازهای بادی چوبی
structural failure
U
نقص یا ضعف سازهای شکست در برابر نیرو یا بار
untimate load
U
بیشترین نیروئی که هر جزء سازهای بدون شکستن بایدتحمل کند
biaxial deformation
U
خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد
distributed load
U
نیرویی که به یک نقطه اثرنمیکند بلکه مانند نیروی هوا روی یک سطح بریک خط یا یک سطح وارد میشود
max min system
U
سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
maximal oxygen consumption
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen uptake
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power
U
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
components
U
اجزاء
ingredients
U
اجزاء
component
U
اجزاء
ingredient
U
اجزاء
parts list
U
لیست اجزاء
electronic components
U
اجزاء الکترونیکی
part list
U
فهرست اجزاء
shuttering
U
اجزاء قالببندی
idle component
U
اجزاء کور
mechanism
U
اجزاء مکانیکی
mechanisms
U
اجزاء مکانیکی
features of project
U
اجزاء اصلی یک طرح
mechanism
U
اجزاء متشکله چیزی
composition
U
نسبت اجزاء سازنده
mechanisms
U
اجزاء متشکله چیزی
parts programmer
U
برنامه نویس اجزاء
soil separates
U
اجزاء بافت خاک
compositions
U
نسبت اجزاء سازنده
anti drag wire
U
اجزاء بست کاری ساختمانی
lunulate
U
دارای اجزاء هلالی شکل
wing spar
U
عضو سازهای اصلی بال درامتداد خط واصل دو سر بال
parsed
U
اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
piecemeal
U
به اجزاء ریز تقسیم کردن خردخرد
configurations
U
ترتیب فضایی کلی اجزاء اصلی
parses
U
اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
parse
U
اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
configuration
U
ترتیب فضایی کلی اجزاء اصلی
steric
U
وابسته بطرز استقرار اجزاء اتم در فضا
integration
U
یکی کردن و بهم پیوستن پیوستگی اجزاء
particularism
U
اعطا استقلال سیاسی به کشورها و اجزاء متشکله یک امپراطوری
take to pieces
U
پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
decouple
U
جدا کردن یا قطع ارتباط بین اجزاء یک سیستم
contrasts
U
اختلاف شدت فروزندگی بین اجزاء مختلف یک عکس
contrasting
U
اختلاف شدت فروزندگی بین اجزاء مختلف یک عکس
contrast
U
اختلاف شدت فروزندگی بین اجزاء مختلف یک عکس
contrasted
U
اختلاف شدت فروزندگی بین اجزاء مختلف یک عکس
allowance
U
اختلاف یا لقی عمدی بین ابعادو اجزاء جفت شونده
allowances
U
اختلاف یا لقی عمدی بین ابعادو اجزاء جفت شونده
beef up
U
افزایش استحکام اجزاء ساختمانی با طراحی مجدد یااصلاح مواد انها
compensator
U
ابزاری برای اندازه گیری اختلاف فار بین اجزاء یک نورپلاریزه
brace
U
گره فشاری که اجزاء دیگر ساختمان را نگهداری یابار انها را تحمل میکنند
braced
U
گره فشاری که اجزاء دیگر ساختمان را نگهداری یابار انها را تحمل میکنند
blended
U
شکل ایرودینامیکی که در ان اجزاء اصلی بدون هیچ خط یاحد و مرز مشخصی به یکدیگرمتصل میشوند
gestalt
U
معین بطوریکه اجزاء ان خواص مختصه خودراازطرح و یاشکلی که از این ترکیب بدست اید
simulations
U
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulation
U
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
influences
U
توانایی
means
U
توانایی
influence
U
توانایی
strenght
U
توانایی
influencing
U
توانایی
reached
U
توانایی
reach
U
توانایی
reaches
U
توانایی
reaching
U
توانایی
influenced
U
توانایی
energy
U
توانایی
energies
U
توانایی
might
U
توانایی
capability
U
توانایی
able-bodied
U
توانایی
potentialities
U
توانایی
faculty
U
توانایی
faculties
U
توانایی
potentiality
U
توانایی
credential
U
توانایی
potence
U
توانایی
expertise
U
توانایی
abilities
U
توانایی
powers
U
توانایی
powering
U
توانایی
powered
U
توانایی
power
U
توانایی
competence
U
توانایی
qualification
U
توانایی
potently
U
با توانایی
ability
U
توانایی
ably
U
با توانایی
puissance
U
توانایی
skill
U
توانایی
authority
U
توانایی
within living memory
U
به یاد دارند
it is g. believed that...
U
عموماعقیده دارند که ....
they are individ different
U
تک تک با هم فرق دارند
leontief matrix
U
اجزاء ماتریس لئونتیف در قطراصلی اعداد مثبت و سایراجزاء ان اعداد منفی یا صفرهستند .
peaking
U
حداکثر
maximal
U
حداکثر
uttermost
U
حداکثر
peaks
U
حداکثر
peak
U
حداکثر
maximum
U
حداکثر
outside
U
حداکثر
outsides
U
حداکثر
endurance
U
حداکثر
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
hybrid
U
چیزی که از چندجزء ناجورساخته شده باشدکلمهای که اجزاء ان اززبانهای مختلف تشکیل شده باشد
risibility
U
توانایی خندیدن
non ability
U
عدم توانایی
numerical ability
U
توانایی عددی
capability
U
توانایی مقدورات
to the best of ones ability
U
بامنتهای توانایی
special ability
U
توانایی اختصاصی
convertibility
U
توانایی تغییر
have (something) going for one
<idiom>
U
توانایی داشتن
if possible
U
در صورت توانایی
mental ability
U
توانایی ذهنی
strengths
U
قوه توانایی
spatial ability
U
توانایی فضایی
strength
U
قوه توانایی
feasibility
U
توانایی انجام
working capacity
U
توانایی کار
verbal ability
U
توانایی کلامی
sentience
U
توانایی حسی
vim
U
انرژی توانایی
general ability
U
توانایی عمومی
ability test
آزمون توانایی
authority
U
توانایی اجازه
energies
U
توانایی کار
energy
U
توانایی کار
reasoning ability
U
توانایی استدلال
capacity
U
توانایی کار
capacity
U
صلاحیت توانایی
capacity
U
توانایی گنجایش
potency
U
توانایی نیرومندی
capacities
U
توانایی کار
capacities
U
صلاحیت توانایی
capacities
U
توانایی گنجایش
powerlessly
U
با عدم توانایی
diclinous
U
درختانی که نر وماده دارند
They have had their differences for a long time .
U
مدنتهااست با هم اختلاف دارند
conifers
U
که میوه مخروطی دارند
conifer
U
که میوه مخروطی دارند
they are at war with japan
U
باژاپن جنگ دارند
Walls are ears.
<proverb>
U
دیوارها گوش دارند .
minimus
U
از چندتن که یک نام دارند
they differ in kind
U
جنساباهم فرق دارند
they itch for a fight
U
کرم جنگیدن دارند
they differ materially
U
تفاوت کلی با هم دارند
joggle
U
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggling
U
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggles
U
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggled
U
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
submaximal
U
زیر حداکثر
peaking
U
حداکثر کاکل
peak
U
حداکثر کاکل
maximum capacity
U
فرفیت حداکثر
maximum energy
U
انرژی حداکثر
maximum available powere
U
توان حداکثر
maximum amplitude
U
دامنه حداکثر
payloads
U
حداکثر بار
supercharge
U
خرج حداکثر
peaks
U
حداکثر کاکل
maximum current
U
جریان حداکثر
maximum efficiency
U
راندمان حداکثر
maximum efficiency
U
حداکثر کارائی
maximum duration
U
زمان حداکثر
maximum detector
U
اشکارساز حداکثر
maximum density
U
حداکثر تراکم
maximum speed
U
حداکثر سرعت
maximum demand
U
بار حداکثر
maximum deviation
U
انحراف حداکثر
maximum deflection
U
انحراف حداکثر
peak current
U
جریان حداکثر
maximization
U
به حداکثر رسانیدن
payload
U
حداکثر بار
full bore
U
حداکثر تلاش
relative maximum
U
حداکثر نسبی
flank speed
U
حداکثر سرعت
peak demand
U
حداکثر تقاضا
peak load
U
حداکثر بار
peak load
U
بار حداکثر
peak output
U
حداکثر تولید
peak speed
U
حداکثر سرعت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com