English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
maximum U حداکثر
endurance U حداکثر
outside U حداکثر
outsides U حداکثر
peak U حداکثر
peaking U حداکثر
peaks U حداکثر
uttermost U حداکثر
maximal U حداکثر
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something U حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
max min system U سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
maximal oxygen uptake U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power U بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
maximum output U خروجی حداکثر
maximum prr ermissible U مجاز حداکثر
maximum load U بار حداکثر
maximum ratings U مقدار حداکثر
maximum slope U حداکثر شیب
maximum moment U حداکثر لنگر
maximum of intensity U حداکثر شدت
flat out U حداکثر سرعت
flank speed U حداکثر سرعت
maximum performance U کارایی حداکثر
maximum power demand U مصرف حداکثر
full bore U حداکثر تلاش
maximum price U حداکثر بها
full speed U حداکثر سرعت
global maximum U حداکثر مطلق
maximum performance U عملکرد حداکثر
maximum profit U حداکثر سود
maximum speed U حداکثر سرعت
maximum limited stress U تنش حداکثر
maximum frequency U فرکانس حداکثر
maximum deflection U انحراف حداکثر
maximum deviation U انحراف حداکثر
maximum demand U بار حداکثر
maximum energy U انرژی حداکثر
maximum efficiency U راندمان حداکثر
maximum density U حداکثر تراکم
maximum detector U اشکارساز حداکثر
peak current U جریان حداکثر
maximum current U جریان حداکثر
maximum available powere U توان حداکثر
intensity maximum U حداکثر شدت
maximal U وابسته به حداکثر
maximization U به حداکثر رسانیدن
maximum amplitude U دامنه حداکثر
maximum duration U زمان حداکثر
maximum capacity U فرفیت حداکثر
maximum gain U تقویت حداکثر
maximum efficiency U حداکثر کارائی
wage ceiling U حداکثر دستمزد
peak demand U حداکثر تقاضا
peak load U حداکثر بار
peak load U بار حداکثر
peak output U حداکثر تولید
peak speed U حداکثر سرعت
peak voltage U ولتاژ حداکثر
peaks U حداکثر کاکل
peaking U حداکثر کاکل
peak U حداکثر کاکل
price ceilings U حداکثر قیمت
payloads U حداکثر بار
payload U حداکثر بار
submaximal U زیر حداکثر
supercharge U خرج حداکثر
high tides U حداکثر مد دریا
high tide U حداکثر مد دریا
optimum height U حداکثر ارتفاع
maximum value U مقدار حداکثر
relative maximum U حداکثر نسبی
maximum thermometer U گرماسنج حداکثر
maximum work U کار حداکثر
maximum sound pressure U فشار صوت حداکثر
maximum scattering angle U زاویه پراکندگی حداکثر
maximum reverse r.m.s. voltage U ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum gate trigger voltage U ولتاژ احتراق حداکثر
pron to U با حداکثر سرعت ممکن
maximum in power gain U تقویت قدرت حداکثر
maximum gate trigger current U جریان احتراق حداکثر
traffic peak U حداکثر عبور و مرور
ultimate bearing capacity U حداکثر فشار متحمل پی
at full blast <adv.> U در حداکثر قدرت یا شدت
full blast <adv.> U در حداکثر قدرت یا شدت
utmost good faith U حداکثر حسن نیت
maximum flexibility U خمش پذیری حداکثر
utility maximization U به حداکثر رسانیدن مطلوبیت
profit maximization U به حداکثر رسانیدن سود
maximum ratings U مقدار نامی حداکثر
peak strenght U حداکثر استعداد مجاز
maximum power gain U تقویت توان حداکثر
maximum operating voltage U ولتاژ کار حداکثر
maximum wavelength U طول موج حداکثر
maximum permissible voltage U ولتاژ مجاز حداکثر
maximum permissible load U بار مجاز حداکثر
maximum stock U حداکثر موجودی انبار
maximum output voltage U ولتاژ خروجی حداکثر
maxvo U حداکثر اکسیژن مصرفی
maximum modulating frequency U فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum load U بار گذاری حداکثر
principle of miximum overlap U اصل حداکثر همپوشانی
maximum take off weight U حداکثر وزن برخاستن
maximum temperature U درجه حرارت حداکثر
maximum input frequency U فرکانس ورودی حداکثر
maximum landing weight U حداکثر وزن فرود
maximum light transmission U انتقال نور حداکثر
maximum liklihood method U روش حداکثر احتمال
maximum probility detection U تعیین احتمال حداکثر
maximum power operation U کار با توان حداکثر
maxvo U حداکثر توان هوازی
maximum direction finding U جهت یابی حداکثر
ceiling prices U حداکثر قیمت قانونی
closed height U حداکثر ارتفاع لیفتراک
daily flood peak U حداکثر سیل روزانه
high run U حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
ceiling price U حداکثر قیمت قانونی
maximum natality U حداکثر زاد و ولد
high water U حداکثر ارتفاع اب مد دریا
endurance time U سرعت حداکثر مداوم
flank speed U حداکثر سرعت قایق
sprint U با حداکثر سرعت دویدن
sprinted U با حداکثر سرعت دویدن
sprints U با حداکثر سرعت دویدن
utmost U منتهای کوشش حداکثر
maximum demand pointer U عقربه مصرف حداکثر
maximum demand meter U حداکثر مقدار سنج
maximum current rating U جریان نامی حداکثر
extreme U حداکثر درمنتهی الیه
marginal U حداکثر نزدیک به انتها
low tide U حداکثر جذر دریا
maximum control current U جریان کنترل حداکثر
maximum and minimum thermometer U گرماسنج حداقل و حداکثر
maximum allowable concentration U حداکثر غلظت مجاز
angle of repose U حداکثر شیب استقرار
breaking load U حداکثر تحمل بار
ramp weight U حداکثر وزن ممکن هواپیما
maximum surface temperature U درجه حرارت سطحی حداکثر
maximum powerpoint voltage U ولتاژ در نقطه توان حداکثر
payloads U حداکثر قابلیت حمل بار
plimsoll mark U خط شاخص حداکثر وزن بارکشتی
maximum recording attachment U دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum safe temperature U درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum scale value U مقدار درجه بندی حداکثر
deadweight tonnage U حداکثر تناژ وسیله نقلیه
capacity load U حداکثر فرفیت بارگیری ناو
maximum range U حداکثر برد جنگ افزار
maximum power point current U جریان در نقطه توان حداکثر
maximum load rating U قابلیت بارگیری نامی حداکثر
in the groove <idiom> U حداکثر کار را انجام دادن
hull speed U حداکثر سرعت نظری قایق
power U حداکثر تلاش در کمترین زمان
powered U حداکثر تلاش در کمترین زمان
maximum likelihood method U روش حداکثر درست نمایی
layer depth U که در ان سرعت صوت به حداکثر می رسد
payload U حداکثر قابلیت حمل بار
wall up U رسیدن موج به حداکثر اوج
great tropic range U حداکثر اختلاف جذر و مداستوایی
maximum forward r.m.s. on state current U جریان رفت موثر حداکثر
maximum r.m.s. on state current U جریان رفت موثر حداکثر
hard charge U بشدت و حداکثر سرعت راندن
throughput U حداکثر فرفیت میزان محصول
ultimate compressive strength U حداکثر مقاومت دربرابر فشار
extremum U حداکثر یا حداقل تابع ریاضی
powers U حداکثر تلاش در کمترین زمان
powering U حداکثر تلاش در کمترین زمان
brushes U به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
brush U به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
permissible velocity U حداکثر سرعت اب در یک کانال که ایجادفرایش نکند
to put one's best foot formost <idiom> حداکثر تلاش خود را به کار بستن.
road capacity U کشش جاده ازنظر حداکثر ترافیک
transition level U سطح حداکثر انحراف درارتفاع پرواز
to rack rent U حداکثر اجاره رابر ملکی بستن
mean distance U فاصله حداکثر وحداقل سیاره از قمر
speed limit U حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
vertex height U قله مسیرگلوله حداکثر ارتفاع منحنی
maximum current circuit breaker U کلید قطع کننده جریان حداکثر
speed limits U حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
supercharge U خرجی که حداکثر سرعت ابتدایی با ان بدست می اید
hovering ceiling U حداکثر سقف پرواز ثابت درنزدیک زمین
maximum permissible temperature rise U حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
great diurnal range U حداکثر اختلاف جذر و مد بیست و چهار ساعته
to have a maximum limit [of something] U [به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
maximum gradeability U حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
optimize U کار کردن چیزی با حداکثر کارایی ممکن
maximum junction to case thermal impedan U مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
design load U حداکثر بار یا نیرویی که اجزاء سازهای توانایی ان را دارند
operation exposure guide U حداکثر دوز اتمی قابل قبول یاقابل دریافت
prudent limit of patrol U حداکثر زمان گشت مطمئن هواپیما از نظر سوخت
prudent limit of endurance U حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
mach trim compensator U دستگاه تنظیم حداکثر سرعت هواپیما به طور خودکار
liners U باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
demand price U حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
decision height U حداکثر ارتفاع مسیر فرودهواپیمای بی خلبان از سطح زمین
liner U باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
channel capacity U حداکثر جریانی که از یک کانال عبور میکند بدون لبریز شدن
design maximum weight U حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
debt limit U حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
free haul U در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
design gross weight U حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام برخاستن هواپیمابرای استفاده در محاسبات طراحی
normalised U ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت
normalizes U ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت
normalize U ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت
normalising U ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت
design take off weight U حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام برخاستن هواپیمابرای استفاده در محاسبات طراحی
normalises U ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت
design landing weight U حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام فرود هواپیما برای استفاده در محاسبات طراحی
grip length U طول قسمت رزوه نشده ساقه پیچ که معادل حداکثر ضخامت قطعات متصل شونده میباشد
utilitarianism U بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com