English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
triumphal U حاکی از پیروزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
achievement پیروزی
beat U پیروزی
beats U پیروزی
win U پیروزی
wins U پیروزی
triumph U پیروزی
triumphs U پیروزی
triumphing U پیروزی
triumphed U پیروزی
victoriousness U پیروزی
victoriously U با پیروزی
takes U پیروزی
take U پیروزی
victory U پیروزی
score U پیروزی
scores U پیروزی
scored U پیروزی
conquests U پیروزی
victories U پیروزی
conquest U پیروزی
illative U حاکی
significative of U حاکی از
symptomatic U حاکی
symbolically U حاکی
prelusive U حاکی
illation U حاکی
significative U حاکی
symbolic U حاکی
redolent U حاکی
indicative U حاکی
conquers U پیروزی یافتن بر
v day U روز پیروزی
triumphal cloumn U برج پیروزی
nike U الهه پیروزی
steals U پیروزی غیرمنتظره
steal U پیروزی غیرمنتظره
conquer U پیروزی یافتن بر
paean U پیروزی نامه
secure of victory U مطمئن به پیروزی
paeans U پیروزی نامه
wins U پیروزی برد
victory day U روز پیروزی
victory stele U لوح پیروزی
trophies U یادگاری پیروزی
trophies U نشان پیروزی
trophy U یادگاری پیروزی
win U پیروزی برد
trophy U نشان پیروزی
V-sign U علامت پیروزی
V-signs U علامت پیروزی
garrison finish U پیروزی غیرمنتظره
winnable U شایسته پیروزی
win on points U پیروزی با امتیاز
conquering U پیروزی یافتن بر
success U پیروزی نتیجه
successes U پیروزی نتیجه
it is typical of U حاکی است بر
condemnatory U حاکی ازمحکومیت
hungered [arch] U حاکی از گرسنگی
expessive U حاکی نماینده
hungrier U حاکی از گرسنگی
bespeak U حاکی بودن از
hungry U حاکی از گرسنگی
hungriest U حاکی از گرسنگی
betoken U حاکی بودن از
evidentiary U دال حاکی
presageful U حاکی از فال بد
symbolizes U حاکی بودن از
symbolized U حاکی بودن از
symbolize U حاکی بودن از
symbolising U حاکی بودن از
symbolises U حاکی بودن از
symbolised U حاکی بودن از
smells U حاکی بودن از
smelling U حاکی بودن از
smelled U حاکی بودن از
smell U حاکی بودن از
purports U حاکی بودن از
purporting U حاکی بودن از
purported U حاکی بودن از
purport U حاکی بودن از
symbolizing U حاکی بودن از
pained U حاکی از درد
portends U حاکی بودن
portending U حاکی بودن
portended U حاکی بودن
portend U حاکی بودن
bode U حاکی بودن از
reminiscent of slavery U حاکی از بردگی
separative U حاکی از جدایی
representatives U حاکی از مشعربر
representative U حاکی از مشعربر
suspicious U حاکی ازبدگمانی
unexpressive U غیر حاکی
illiative U حاکی از نتیجه
sudden victory U پیروزی در وقت اضافی
win by knockout U پیروزی با ناک اوت
pull it out U پیروزی در واپسین لحظات
triumphantly U فاتحانه فریاد پیروزی
pewter U جام پیروزی جایزه
achievements U پیروزی کار بزرگ
paean U پیروزی نامه نوشتن
triumphant U فاتحانه فریاد پیروزی
paeans U پیروزی نامه نوشتن
secondary U حاکی از زمان گذشته
foreshadows U از پیش حاکی بودن از
expressive U حاکی اشاره کننده
abdicative U حاکی ازکناره گیری
foreshadowed U از پیش حاکی بودن از
deprecatory U حاکی از نارضایتی یا بی میلی
emblematic U حاکی کنایه دار
symptomatic U حاکی از علائم مرض
significant U قابل توجه حاکی از
significantly U قابل توجه حاکی از
foreshadow U از پیش حاکی بودن از
liquorish U حاکی ازنوشابه دوستی
foreshadowing U از پیش حاکی بودن از
pyrrhic victory U پیروزی ای که بی اندازه گران تمام شد
save the day <idiom> U به پیروزی وموفقیت دست یافتن
shut out U مانع پیروزی حریف شدن
occupation authority U اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
palm U نخل خرما نشانه پیروزی
to overcrow one's rival U از پیروزی بر حریف شادی کردن
palms U نخل خرما نشانه پیروزی
win by retirement U پیروزی با کنار رفتن حریف
signify U حاکی بودن از باشاره فهماندن
signifies U حاکی بودن از باشاره فهماندن
signifying U حاکی بودن از باشاره فهماندن
hold out U حاکی بودن از خودداری کردن از
conspiratorial U حاکی از توط ئه وتوط ئه سازی
shipped bill of exchange U بارنامهای که حاکی ازمحموله است
awesome U حاکی از ترس ناشی از بیم
edge U پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
edges U پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
brush U دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
brushes U دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
radiant look U نگاهی که حاکی ازخوشی یاامیدواری باشد
bah U علامت تعجب حاکی ازاهانت و تحقیر
whew U صدای سوت حاکی از حیرت یاتحسین
reorder level U مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
streak U یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
long shot U شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
streaked U یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streaks U یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streaking U یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
augural U تفالی مبنی بر پیشگویی حاکی از خیر یا شر در اینده
ink hard terms U اصطلاحات غلنبه که حاکی ازعلم فروشی باشد
to mark good U نشان حاکی از بهادر روی کالا گذاشتن
head hunt U بریدن سردشمن وبردن ان بعنوان غنیمت ونشانه پیروزی
turn the tide <idiom> U چیزی که بنظر شکست خورده بود به پیروزی رساندن
viva U حرف ندا حاکی از حسن نیت ودعای خیر
vivas U حرف ندا حاکی از حسن نیت ودعای خیر
wows U فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wowing U فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wowed U فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wow U فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
open vertict U رای حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
outrun U منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
outrunning U منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
Vistory was dearly bought . U پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
outruns U منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
jiujutsu U مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
jiujitsu U مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
jujitsu U مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
die U ماندن در پایگاه در پایان بازی بیس بال دو سرعت جنگ تا پیروزی
open verdict U رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
referenda U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendums U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendum U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
attestation clause U ذکر میشود ومفادا حاکی از ان است که ایشان امضا وی را از هرجهت تصدیق می کنند
average clause U عبارتی که در بیمه نامه دریایی درج میشود و حاکی از ان است که برخی از کالاهااز شمول این خسارت خارج میباشد
gloat U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloated U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloating U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
abram's law U این قانون حاکی از اینست که مقاومت یک ملات یا بتن بستگی به وزن اب وبه وزن سیمان در مخلوط ملات دارد
analphabet U حاکی از بیسوادی بیسوادی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com