English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dative U حالت مفعولی غیرصریح حقیقی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
objectives U حالت مفعولی
objective case U حالت مفعولی
accusative U حالت مفعولی
objective U حالت مفعولی
dative U حالت مفعولی اعطایی
object case U حالت مفعولی یا مفعولیت
indirect passive U فعل مجهولی که مغعول غیرصریح ان فاعل ان شده باشد
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
realistic deterrence U میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
passives U مفعولی
obj U مفعولی
passive U مفعولی
accusatory U مفعولی
object genitive U مضاف الیه مفعولی
passive particpial abjective U صفت اسم مفعولی
passive particpial abjective U اسم مفعولی که بطورصفت بکاررود
participles U وجه وصفی مجهول صفت مفعولی
participle U وجه وصفی مجهول صفت مفعولی
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
real U حقیقی
true U حقیقی
truest U حقیقی
truer U حقیقی
unfeigned U حقیقی
genuine U حقیقی
actual U حقیقی
efective U حقیقی
veracious U حقیقی
intrinsic U حقیقی
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
truest U حقیقی کردن
truest U واقعی حقیقی
true U واقعی حقیقی
truer U واقعی حقیقی
truer U حقیقی کردن
true mean U میانگین حقیقی
true north U شمال حقیقی
actual resistivity U مقاومت حقیقی
true or real focus U کانون حقیقی
true life U حقیقی وصحیح
true power U توان حقیقی
true heading U سمت حقیقی
true score U نمره حقیقی
true dip U شیب حقیقی
true value U مقدار حقیقی
true course U راه حقیقی
true wind U باد حقیقی
trueness U بی ریایی حقیقی
true azimuth U گرای حقیقی
true U حقیقی کردن
genuine U حقیقی یا درست
actual movement U حرکت حقیقی
genuine U واقعی حقیقی
real time U زمان حقیقی
real power U توان حقیقی
real module U ضریب حقیقی
true resistance U مقدارمقاومت حقیقی
real function U تابع حقیقی
real memory U حافظه حقیقی
real image U تصویر حقیقی
real gas U گاز حقیقی
real constant U ثابت حقیقی
down-to-earth U حقیقی واقعی
true variance U پراکنش حقیقی
down to earth U حقیقی واقعی
real address آدرس حقیقی
real storage U حافظه حقیقی
real numbers U اعداد حقیقی
real number U عدد حقیقی
ohmic valve U مقدارمقاومت حقیقی
true copolymer U همبسپار حقیقی
observed altitude U ارتفاع حقیقی
natural person U شخص حقیقی
interpolymer U همبسپار حقیقی
absolute magnitude U قدر حقیقی
real-valued function U تابع حقیقی [ریاضی]
real sector U بخش متغیرهای حقیقی
verisimilar U دارای فاهر حقیقی
live exercise U تمرین رزمی حقیقی
real numbers U اعدد حقیقی [ریاضی]
rightful U حقیقی دارای استحقاق
euciliate U مژه داران حقیقی
particle density U وزن مخصوص حقیقی
real number U عدد حقیقی [ریاضی]
brake horsepower U توان حقیقی مهاری
apparent horizon U افق حقیقی نقاط
actual maximum flowline U ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
axiom U قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
axioms U قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
substantive U دارای ماهیت واقعی حقیقی
true azimuth U سمت حقیقی گرای جغرافیایی
developed muzzle velocity U سرعت ابتدایی و حقیقی توپ
enlightement U روشنی فکر اگاهی حقیقی
unsigned real number U عدد حقیقی بدون علامت
real analytic function U تابع تحلیلی [حقیقی] [ریاضی]
true or sternal ribs U دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
real absolute value function U تابع حقیقی قدر مطلق [ریاضی]
acoelous U بدون معدهء حقیقی یادستگاه هاضمه
many valued U دارای دو قیمت یکی حقیقی دیگری دروغین
approximations U خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
anachronism U اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
approximation U خطای ناشی از گرد کردن یک عدد حقیقی
anachronisms U اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
oaf U بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
oafs U بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
gyrocompass U نوعی قطب نما که همواره شمال حقیقی را نشان میدهد
I give the programme zero [nought] out of ten for reality. U من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
relative U پاسهای مرتب که به نرم افزارکامپیوترامکان محاسبه زمان حقیقی میدهد
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
real representative U قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
processor bound U اشاره به فرایندهایی میکندکه به محض استفاده از واحدپردازش مرکزی جهت اجرای پردازش یا محاسبه حقیقی سرعتش کم میشود
Sophrosyne U وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
true convergence U سیستم کنترل جغرافیایی یاسیستم مختصات جغرافیایی تقارب حقیقی نصف النهارات
haze U تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
x scale U در عکس هوایی مایل مقیاس خطی است که موازی با خط افق حقیقی عکس کشیده میشودc
true air speed U سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
antedates U پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedated U پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedate U پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
nap side U خواب فرش [با انجام عمل پرداخت الیاف از قسمت گره بصورت راست و کشیده درآمده و ظاهر حقیقی فرش را بوجود می آورند.]
chemical wash U کهنه شور یا دواشور نمودن فرش با کلر و خاکستر چوب جهت ملایم کردن رنگ ها و افزایش طول عمر ظاهری و غیر حقیقی فرش
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
true horizon U افق حقیقی عکس یا افق پرسپکتیوی عکس هوایی
feverishness U حالت تب
pyreticosis U حالت تب
state- U حالت
predicaments U حالت
glass eyed U بی حالت
phases U حالت
febricity U حالت تب
estates U حالت
stances U حالت
stance U حالت
state U حالت
self U حالت
estate U حالت
predicament U حالت
phased U حالت
idiocrasy U حالت
fettle U حالت
ill conditioned U بد حالت
stating U حالت
states U حالت
stated U حالت
posturing U حالت
phase U حالت
if U حالت
make U حالت
makes U حالت
condition U حالت
posture U حالت
postured U حالت
postures U حالت
line condition U حالت خط
situation U حالت
moods U حالت
mood U حالت
manner U حالت
tempered U حالت
tempers U حالت
temperament U حالت
temperaments U حالت
cases U حالت
grain U حالت
situations U حالت
disposition U حالت
attitude U حالت
attitudes U حالت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com