English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
masculinity U حالت مردی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wirility U مردی رجولیت قوه مردی
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
man U مردی
masculinity U مردی
virility U مردی
mans U مردی
manhood U مردی
An old man. U پیر مردی.
pintle U الت مردی
emasculate U از مردی انداختن
emasculated U از مردی انداختن
unmans U از مردی انداختن
unmanning U از مردی انداختن
desexualize U از مردی افتادن
unman U از مردی انداختن
desex U از مردی افتادن
penes U الت مردی
penises U الت مردی
emasculating U از مردی انداختن
membrum U الت مردی
penis U الت مردی
emasculates U از مردی انداختن
virile strength U قوت مردی
pudendal virile U اکت مردی
emasculatory U برنده نیروی مردی
virility U قوه مردی نیرومندی
emasculative U برنده نیروی مردی
the man to whom you spoke U مردی که باوسخن گفتید
phallism U پرستش الت مردی
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
enslaver U زنی که مردی را اسیرزیبایی خودمیسازد
coiffure U مردی که سلمانی زنانه باشد
raftsman U مردی که الوار را بهم می چسباند
I dare you tell her yourself . U اگر مردی خودت به او بگو؟
coiffures U مردی که سلمانی زنانه باشد
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
he is a man of queer habits U مردی است دارای عادتهای غریب
man millner U مردی که بکارهای خرد وبیهوده می پردازند
wittol U مردی که میداند زن او خراب وفاحشه است
lady's man U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' men U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
grass widower U مردی که از زنش جدا شده مرد بیوه
She married a man old eonugh to be her father. U با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
ladies' man U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
jilted U زنی یا مردی که معشوق خودرا یکباره رها کند
jilts U زنی یا مردی که معشوق خودرا یکباره رها کند
jilting U زنی یا مردی که معشوق خودرا یکباره رها کند
jilt U زنی یا مردی که معشوق خودرا یکباره رها کند
co respondent U مردی که متهم بزنابازن شوهرداری بوده وباخودان زن یکجاموردتعیق
barman U مردی که در پیشخوان یا پشت بار مهمانخانه یا رستوران کار میکند
I dare you to say it to his face. U خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
barmen U مردی که در پیشخوان یا پشت بار مهمانخانه یا رستوران کار میکند
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
He has grown into a man . U برای خودش مردی شده ( بزرگ شده )
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
disposition U حالت
situation U حالت
predicament U حالت
postures U حالت
situations U حالت
predicaments U حالت
manner U حالت
postured U حالت
cases U حالت
make U حالت
mood U حالت
moods U حالت
if U حالت
queasiness U حالت قی
pyreticosis U حالت تب
temper U حالت
tempered U حالت
makes U حالت
posture U حالت
attitude U حالت
attitudes U حالت
estate U حالت
case U حالت
estates U حالت
self U حالت
tempers U حالت
stating U حالت
ill conditioned U بد حالت
idiocrasy U حالت
phased U حالت
stance U حالت
stances U حالت
states U حالت
temperaments U حالت
temperament U حالت
phases U حالت
state U حالت
stated U حالت
state- U حالت
condition U حالت
grain U حالت
unexpressive U بی حالت
posturing U حالت
status U حالت
glass eyed U بی حالت
fettle U حالت
febricity U حالت تب
feverishness U حالت تب
expression U حالت
line condition U حالت خط
expressions U حالت
phase U حالت
storminess U حالت توفانی
normality U حالت عادی
steady state U حالت ثابت
seismicity U حالت ارتعاش
soild state U حالت جامد
amentia U حالت هذیان
sol state U حالت سولی
subalternation U حالت تبعی
lucid interval U حالت افاقه
small ball U پرتاب بی حالت
arborescence U حالت شاخهای
steady state U حالت پایا
atilt U با حالت حمله
answer mode U حالت پاسخ
answer mode U حالت جواب
skin the cat U حالت گربهای
automatism U حالت خودکاری
steady state U حالت دائمی
sentimentalism U حالت احساساتی
aglow U در حالت هیجان
antisepsis U حالت ضد عفونی
spasticity U حالت انقباضی
defensively U با حالت تدافع
possessives U حالت اضافه
thirstily U با حالت تشنگی
defensively U حالت دفاعی
defensive U حالت تدافع
dative U حالت برایی
sponginess U حالت ابری
stable state U حالت پایا
stasis U حالت سکون
nervousness U حالت عصبانی
space condition U حالت فاصله
possessive U حالت اضافه
spatiality U حالت فضایی
sphericity U حالت کروی
spin state U حالت اسپین
crudely U در حالت خامی
resilience U حالت ارتجاعی
fluidity U حالت مایعی
domesticity U حالت اهلی
spasticity U حالت تشنج
master mode U حالت راهبر
state function U تابع حالت
faintly U در حالت ضعف
accidentalness U حالت اتفاقی
state of war U حالت مخاصمه
acedia U حالت خ-لسه
state vector U بردار حالت
stationary state U حالت ایستاده
adrenergic reponse state U حالت پر ادرنالینی
solid state U حالت جامد
affectedly U با حالت بخودگرفته
individualism U حالت انفرادی
accusative U حالت مفعولی
spring U حالت فنری
state of equilibrium U حالت تعادل
state of rest U حالت ساکن
veins U حالت تمایل
vein U حالت تمایل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com