English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
spring U حالت فنری
springs U حالت فنری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
spring U حالت فنری داشتن
springs U حالت فنری داشتن
avalement U حالت فنری زانو
spring loaded U دارای حالت فنری
Other Matches
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
elastic U فنری
whippy U فنری
automatous U فنری
latch needle U فنری
springy U فنری
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
spring mattress U دشک فنری
snaps U گیره فنری
spring plate U صفحه فنری
spring pressure gage U فشارسنج فنری
spring suspension U تعلیق فنری
spring power hammer U چکش فنری
spring washer واشر فنری
elasticity U خاصیت فنری
elastic pavement U روسازی فنری
snap U گیره فنری
snap switch U کلید فنری
spring balance U تعادل فنری
fahnestock clip U گیره فنری
farthingale U دامن فنری
scarificator U نشتر فنری
spring balanced U ترازوی فنری
spring contact U کنتاکت فنری
spring coupling U کوپلینگ فنری
spring U فنر فنری
door latch U چفت فنری
snapping U گیره فنری
eyeglass U عینک فنری
springs U فنر فنری
flexible roller bearing U رولبرینگ فنری
snapped U گیره فنری
hardboard U تخته فنری
latches U شب بند فنری
recoil U فنری بودن
recoiled U فنری بودن
recoils U فنری بودن
latch U شب بند فنری
washers U پولک فنری
washer U پولک فنری
lanternfolding U فانوس فنری
recoiling U فنری بودن
bouncy U فنری پس جهنده
hydrospring U فنری روغنی
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
spring tester U دستگاه ازمایش فنری
lock spring U قاب ساعت فنری
hydrospring U دستگاه فنری روغنی
resilient U نشان دهنده فنری
springiness U خاصیت فنری ارتجاع
elastic U فنری سبک روح
tongues U زبانه فنری کوچک
dandy cart U چرخ فنری شیرفروشان
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
gate U قسمت فنری قلاب کوهنوردی
spring loaded U فنری کلید ناپایدار در مخابرات
gates U قسمت فنری قلاب کوهنوردی
lilt U خوش نوا جهش یا حرکت فنری
lilts U خوش نوا جهش یا حرکت فنری
barrel chair U صندلی فنری که پشتش سفت ومقعر است
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
catapulting U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapult U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapults U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulted U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
impacts U چاپگری که متن ها و نشانه ها را با قرار دادن ریبون جوهر در کاغذ با یک حرف فنری چاپ می گیرد. مثل چاپبگر wheel-Duisy.
impact U چاپگری که متن ها و نشانه ها را با قرار دادن ریبون جوهر در کاغذ با یک حرف فنری چاپ می گیرد. مثل چاپبگر wheel-Duisy.
elasticity U خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
hoopskirt U دامن وپیراهن فنری زنها دامن ژوپن
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
modulus of elasticity U ضریب ارتجاعی ضریب فنری ضریب جهندگی
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
line condition U حالت خط
pyreticosis U حالت تب
postured U حالت
makes U حالت
glass eyed U بی حالت
cases U حالت
fettle U حالت
ill conditioned U بد حالت
self U حالت
idiocrasy U حالت
if U حالت
predicament U حالت
case U حالت
tempers U حالت
posture U حالت
temper U حالت
febricity U حالت تب
feverishness U حالت تب
postures U حالت
posturing U حالت
estates U حالت
estate U حالت
queasiness U حالت قی
predicaments U حالت
make U حالت
tempered U حالت
status U حالت
stated U حالت
phases U حالت
phased U حالت
state- U حالت
unexpressive U بی حالت
condition U حالت
stances U حالت
stance U حالت
stating U حالت
states U حالت
state U حالت
grain U حالت
manner U حالت
moods U حالت
disposition U حالت
mood U حالت
situation U حالت
situations U حالت
attitude U حالت
attitudes U حالت
phase U حالت
expression U حالت
temperament U حالت
temperaments U حالت
expressions U حالت
heat proof quality U حالت نسوزی
idiocrasy U حالت مخصوص
defensively U حالت دفاعی
humanness U حالت انسانیت
iciness U حالت یخی
acedia U حالت خ-لسه
accusative U حالت مفعولی
accidentalness U حالت اتفاقی
i.c. U حالت اولیه
nervousness U حالت عصبانی
kashruth U حالت جواز
final state U حالت پایانی
defensively U با حالت تدافع
sulkily U با حالت قهر
incipincy U حالت نخستین
input mode U حالت ورودی
initial state U حالت اغازی
genitive U حالت اضافه
insert mode U حالت درج
incipience U حالت نخستین
inactive status U حالت انتساب
in form U خوش حالت
in a state of depression U در حالت افسردگی
isopiestic U حالت فشارمتعادل
ignition condition U حالت احتراق
jussive U حالت امری
defensive U حالت تدافع
idle position U حالت سکون
kashrut U حالت جواز
doughiness U حالت خمیری
drinking bout U حالت مستی
conjugality U حالت زناشویی
command mode U حالت فرماندهی
equation of state U معادله حالت
colloidal state U حالت کلوییدی
equilibrium state U حالت تعادل
erectness U حالت عمودی
exceptional case U حالت استثنایی
excited state U حالت برانگیخته
expressive eyes U چشمان با حالت
downiness U حالت کرکی
circumstantiality U حالت وکیفیت
facial expression U حالت چهره
circuit opening U حالت مدارباز
energy state U حالت انرژی
eigenstate U حالت انرژی
doubtfulness U حالت تردید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com