Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
absenteeism
U
حالت غایب بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hide and seek
U
بازی غایب شدنک یا غایب موشک
negativity
U
حالت منفی بودن
to be in suspension
U
در حالت تعلیق بودن
safing
U
از حالت مسلح بودن خارج کردن
the i
U
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode
U
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes
U
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
standards
U
حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
standard
U
حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
foreground
U
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
absentee
U
غایب
hidden
U
غایب
missing
U
غایب
absentees
U
غایب
deserter
U
غایب
absent
U
غایب
deserters
U
غایب
in absentia
U
غایب
absentee landlord
U
مالک غایب
disappear
U
غایب شدن
absentees
U
فرد غایب
absentees
U
مالک غایب
absentee
U
فرد غایب
absentee
U
مالک غایب
disappears
U
غایب شدن
disappearing
U
غایب شدن
disappeared
U
غایب شدن
roll call
U
حاضر و غایب
draft dodger
U
مشمول غایب
out of sight
U
غایب از نظر
to absent oneself
U
غایب شدن
missing person whose whereabouts are unk
U
غایب مفقودالاثر
lost and untraceable
U
غایب مفقودالاثر
missing person
U
غایب مفقودالاثر
away
U
غایب رفته
away
U
غایب درسفر
draft dodgers
U
مشمول غایب
squared
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog
U
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue
U
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying
U
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squares
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues
U
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
convertor
U
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case
U
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
roll-calls
U
حاضر و غایب کردن
awol
U
غایب بدون اجازه
call the roll
U
حاضر و غایب کردن
absentees
U
مفقودالاثر شخص غایب
To call the roll. Roll-call.
U
حاضر غایب کردن
roll-call
U
حاضر و غایب کردن
prosopopoeia
U
حاضردانستن شخص غایب
hide-and-seek
U
بازی غایب شدنک
i was absent for a while
U
یک مدتی غایب بودم
printed
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
devitrify
U
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternates
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism
U
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternated
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest
U
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
foreign
U
توقیف اموال مدیون غایب
roll call
U
حاضر و غایب کردن افراد
plasticity
U
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive
U
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
prosopopoeia
U
تعریف شخص غایب بصورت متکلم وحده
to call the roll
U
حاضر غایب کردن
[نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
uart
U
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
blind score
U
امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
marginal case
U
حالت نهائی حالت حدی
spectralness
U
حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness
U
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
cold forming
U
حالت دهی در حالت سرد
spectrality
U
حالت طیفی حالت شبحی
crude
U
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode
U
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
U
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
disappearing target
U
هدف غایب شونده هدف ناپایدار
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
U
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
U
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contains
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
U
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
universal
U
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
corresponds
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to mind
U
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
outnumbers
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind
U
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
outnumbering
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job
<idiom>
U
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
corresponded
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbered
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
call-ups
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
fit
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
belongs
U
مال کسی بودن وابسته بودن
to look out
U
اماده بودن گوش بزنگ بودن
lurks
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belong
U
مال کسی بودن وابسته بودن
lurking
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fits
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
lurked
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurk
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fittest
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
belonged
U
مال کسی بودن وابسته بودن
to be hard put to it
U
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
look out
U
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
reasonableness
U
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
validity of the credit
U
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
To be on top of ones job .
U
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
to be in a habit
U
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
monitor
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
stravage
U
سرگردان بودن بی هدف بودن
disagreed
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
depends
U
مربوط بودن منوط بودن
agrees
U
متفق بودن همرای بودن
wanted
U
فاقد بودن محتاج بودن
disagreeing
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
consisting
U
شامل بودن عبارت بودن از
appertain
U
مربوط بودن متعلق بودن
depended
U
مربوط بودن منوط بودن
depend
U
مربوط بودن منوط بودن
conditionality
U
شرطی بودن مشروط بودن
urgency
U
فوتی بودن اضطراری بودن
include
U
شامل بودن متضمن بودن
includes
U
شامل بودن متضمن بودن
stravaig
U
سرگردان بودن بی هدف بودن
disagree
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
abutted
U
مماس بودن مجاور بودن
want
U
فاقد بودن محتاج بودن
look for
U
منتظر بودن درجستجو بودن
inhere
U
جبلی بودن ماندگار بودن
consisted
U
شامل بودن عبارت بودن از
precede
U
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
governs
U
نافذ بودن نافر بودن بر
appertains
U
مربوط بودن متعلق بودن
appertaining
U
مربوط بودن متعلق بودن
appertained
U
مربوط بودن متعلق بودن
consist
U
شامل بودن عبارت بودن از
consists
U
شامل بودن عبارت بودن از
govern
U
نافذ بودن نافر بودن بر
reside
U
ساکن بودن مقیم بودن
agreeing
U
متفق بودن همرای بودن
resided
U
ساکن بودن مقیم بودن
abuts
U
مماس بودن مجاور بودن
resides
U
ساکن بودن مقیم بودن
disagrees
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
abut
U
مماس بودن مجاور بودن
agree
U
متفق بودن همرای بودن
precedes
U
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
discord
U
ناجور بودن ناسازگار بودن
owes
U
مدیون بودن مرهون بودن
pertains
U
مربوط بودن متعلق بودن
pertained
U
مربوط بودن متعلق بودن
ablest
U
لایق بودن مناسب بودن
owed
U
مدیون بودن مرهون بودن
slouch
U
خمیده بودن اویخته بودن
pertain
U
مربوط بودن متعلق بودن
moons
U
سرگردان بودن اواره بودن
owe
U
مدیون بودن مرهون بودن
to stand for
U
نامزد بودن هواخواه بودن
moon
U
سرگردان بودن اواره بودن
pend
U
معوق بودن بی تکلیف بودن
slouched
U
خمیده بودن اویخته بودن
slouches
U
خمیده بودن اویخته بودن
on guard
U
مراقب بودن نگهبان بودن
have
U
مالک بودن ناگزیر بودن
haze
U
گرفته بودن مغموم بودن
having
U
مالک بودن ناگزیر بودن
governed
U
نافذ بودن نافر بودن بر
abler
U
لایق بودن مناسب بودن
to be due
U
مقرر بودن
[موعد بودن]
slouching
U
خمیده بودن اویخته بودن
Being a junior clerk is a far cry from being a manager .
U
کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
stand
U
بودن واقع بودن
forward seat
U
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
profiteers
U
استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
profiteer
U
استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
interdepend
U
بهم موکول بودن مربوط بهم بودن
expressions
U
حالت
situations
U
حالت
tempered
U
حالت
situation
U
حالت
status
U
حالت
line condition
U
حالت خط
stating
U
حالت
states
U
حالت
predicament
U
حالت
expression
U
حالت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com