English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5353 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
deadlock U حالت عدم فعالیتی که در اثروجود دو نیروی متعادل ایجادگردد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
equilibrant U نیروی متعادل
counterpoise U نیروی متعادل کننده
balanced state U حالت متعادل
offset U رقم متعادل کننده متعادل کردن
offsetting U رقم متعادل کننده متعادل کردن
neap tide U دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
equilibrate U متعادل کردن متعادل شدن
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
jump on the bandwagon <idiom> [پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
ground state U نیروی اساسی حالت اساسی
addict U کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است
aficionado کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است.
synesthesia U احساس سوزش یادرد در یک عضو بدن در اثروجود درد در عضو دیگر بدن احساس متقارن
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
magneto electricity U نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
e.m.f U force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernaut U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
expeditionary U نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
overrun U هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
overrunning U هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
overruns U هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
swapping U فعالیتی که در آن داده برنامه از حافظه اصلی به دیسک می رود در حالی که برنامه دیگر آماده اجرا است
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy U نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force U نیروی دشمن نیروی مخالف
attack force U نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
level-headed U متعادل
even-tempered U متعادل
dominant U متعادل
equilibrant U متعادل
balanced U متعادل
stabilizer U متعادل کننده
historical cost U قیمت متعادل
balanced rudder U سکان متعادل
baling press U پرس متعادل
balanced armature unit U جوشن متعادل
compensator U متعادل کننده
balanced circuit U مدار متعادل
stabilisers U متعادل کننده
equilibrium flow U جریان متعادل
bale U متعادل کردن
counterbalances U متعادل کردن
counterbalanced U متعادل کردن
counterbalance U متعادل کردن
lopsided U غیر متعادل
soaking U تابش متعادل
coequal U متعادل ومتساوی
bales U متعادل کردن
corrector U متعادل کننده
ballast concrete U بتن متعادل
equilibrium drawdown U افت متعادل
equilibration U متعادل کردن
balance U متعادل کردن
balances U متعادل کردن
balanced system U سیستم متعادل
balancer U متعادل کننده
ballast concrete U بتن متعادل
be in ballast U متعادل بودن
rounded <adj.> U کامل و متعادل
regulator U متعادل کننده
regulators U متعادل کننده
moderate speed U سرعت متعادل
offsetting U وزنه متعادل
offset U وزنه متعادل
balancing U متعادل کردن
balanced pressure torch [مشعل با فشار متعادل]
unbalances U غیر متعادل کردن
interchange current U جریان متعادل کننده
balanced load U بار خارجی متعادل
dashpot U استوانه متعادل کننده
balanced supply U اماد متعادل شده
sash balancing weight U وزنه متعادل کننده
interphase reactor U پیچک متعادل کننده
equilibrium pressure curve U منحنی فشار متعادل
balanced stock U ذخیره اماد متعادل
stabilization U متعادل کردن تعادل
even keel U حرکت متعادل ناو
equilibrium moisture content U درصد رطوبت متعادل
unbalance U غیر متعادل کردن
line charge compensation reactor U پیچک متعادل کننده
disequilibrate U غیر متعادل کردن
ballast U وزنه متعادل کننده
delay equalizer U متعادل کننده تاخیری
stabilizing sleeve U غلاف متعادل کننده
balance collective forces U نیروهای کلی متعادل
unbalancing U غیر متعادل کردن
self propulsion U حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
impedance compensator U متعادل کننده مقاومت فاهری
equipoise U برابری دروزن متعادل ساختن
balanced tackle U وضع متعادل وسایل ماهیگیری
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
pressure equalized addition funnel U قیف افزایشی متعادل کننده فشار
balance U تراز شدن متعادل کردن ترازو
stabilizing fin U پرههای متعادل کننده گلوله در مسیر
stabilizing sleeve U پرده متعادل کننده گلولههای منور
balances U تراز شدن متعادل کردن ترازو
allocated manpower U نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
swingweight U وضع متعادل چوب گلف پس ازپایان حرکت
isometric view U رسمی که سه بعد شی را به نسبت متعادل نشان میدهد
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
balances U خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
balance U خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
self reacting U بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
automatic levelling U سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
balancing U حفظ عمق کشتی متعادل کردن عمق زیردریایی
antithyroid U ماده متعادل کنندهء غدد درقی ضد غدهء درقی
equilibrator U دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
balances U تراز کردن متعادل کردن بالانس
depolarize U غیر متعادل کردن متضاد کردن
balance U تراز کردن متعادل کردن بالانس
eagle flight U نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
attached strength U استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
briquetting press U پرس متعادل یا بالینگ پرس
balanced mobilization U بسیج متعادل اماد ذخیره تهیه اماد ذخیره به طورمتعادل
parity bit U عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
counter flood U اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
jetting U نیروی جت
jetted U نیروی جت
jets U نیروی جت
total force U نیروی کل
jet U نیروی جت
jet propulsion U نیروی جت
gravitation U نیروی ثقل
constabulary U نیروی شهربانی
constabularies U نیروی شهربانی
the power of imagination U نیروی پندار
service component U نیروی مسلح
conservation force U نیروی باقی
counterbalance U نیروی برابر
dynamic U نیروی مستقر
the sabre U نیروی نظامی
militias U نیروی نظامی
labour U نیروی انسانی
labors U نیروی انسانی
counterbalanced U نیروی برابر
tonicity U نیروی ارتجاعی
counterbalances U نیروی برابر
rotor force U نیروی روتور
mains U نیروی برق
thews U نیروی عضلانی
concurrent force U نیروی همرس
militia U نیروی نظامی
labored U نیروی انسانی
water power U نیروی ابی
the enemy U نیروی دشمن
lifeblood U نیروی حیاتی
impetus U نیروی جنبش
dynamically U نیروی مستقر
friendlies U نیروی خودی
vertical force U نیروی قائم
seed stock U نیروی ذخیره
sediment dislodging force U نیروی کشش
friendlier U نیروی خودی
Recent search history Forum search
2off-season
1 if there's any justice
1incentive
1affixation
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1skirts
1حالت خوبه
1'no'said oliver,with an"ask me,ask me!"look on his face
1a food shop let us "eat now,pay later"thanks to the Barrett name.
1offshoring
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com