English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
state of rest U حالت ساکن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
Other Matches
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
inhabitant U ساکن
inmates U ساکن
stilly U ساکن
resident U ساکن
residents U ساکن
dweller U ساکن
abider U ساکن
inmate U ساکن
irenic U ساکن
denizens U ساکن
residing U ساکن
stationary U ساکن
static U ساکن
lodger U ساکن
lodgers U ساکن
waveless U ساکن
domiciled U ساکن
dead U ساکن
denizen U ساکن
dwellings U ساکن
dwelling U ساکن
slack water U اب ساکن
occupant U ساکن
occupants U ساکن
abiding U ساکن
still U ساکن
stiller U ساکن
occupiers U ساکن
resting U ساکن
occupier U ساکن
stillest U ساکن
stills U ساکن
quiescent U ساکن
inert U ساکن
habitant U ساکن
statist U ساکن
colonises U ساکن شدن در
people U ساکن شدن
colonised U ساکن شدن در
peopled U ساکن شدن
peoples U ساکن شدن
peopling U ساکن شدن
abides U ساکن شدن
abided U ساکن شدن
colonising U ساکن شدن در
colonize U ساکن شدن در
inhabit U ساکن شدن
rest mass U جرم ساکن
nonresidence U غیر ساکن
mountaineer U ساکن کوه
nonresidency U غیر ساکن
settles U ساکن کردن
settle U ساکن کردن
stationary wave U موج ساکن
colonizes U ساکن شدن در
colonized U ساکن شدن در
mountaineers U ساکن کوه
townee U ساکن شهر
abide U ساکن شدن
stationary phase U فاز ساکن
sojourner U ساکن موقتی
static charge U برق ساکن
silvicolous U ساکن جنگل
sylvan U ساکن جنگل
static friction U اصطکاک ساکن
seasider U ساکن دریاکنار
quietest U ساکن خاموش
static electricity U برق ساکن
standing wave U موج ساکن
stagirite U ساکن شهر
suburbanite U ساکن حومه
rusticate U ساکن ده شدن
quiet U ساکن خاموش
to animals U ساکن زمین
pelagic U ساکن دریا
dwelt U ساکن بود
stationary bed U بستر ساکن
steadied U ساکن شدن
staticize U ساکن کردن
rest position U وضعیت ساکن
static electricity U الکتریسیته ساکن
steadies U ساکن شدن
electrostatics U الکتریسیته ساکن
pacific U اقیانوس ساکن
hellion U ساکن جهنم
hibernian U ساکن ایرلند
hospitaler U ساکن بیمارستان
easterners U ساکن مشرق
easterner U ساکن مشرق
idle position U وضعیت ساکن
colonizing U ساکن شدن در
indwell U ساکن شدن
townies U ساکن شهر
townie U ساکن شهر
woodsy U ساکن جنگل
isthmian U ساکن تنگه
isthmic U ساکن تنگه
northern U ساکن شمال
domiciled in tehran U ساکن تهران
steadiest U ساکن شدن
steady U ساکن شدن
steadying U ساکن شدن
bedlamite U ساکن تیمارستان
breake contact U کنتاکت ساکن
chthonian U ساکن زیرزمین
chthonic U ساکن زیرزمین
abhide U ساکن شدن
dead load U بار ساکن
pekingeses U ساکن شهرپکن
pekineses U ساکن شهرپکن
pekinese U ساکن شهرپکن
freemen U ساکن شهر
freeman U ساکن شهر
Aborigine ساکن اولیه
earthling U ساکن جهان
levanter U ساکن خاور
calms U ساکت ساکن
populates U ساکن شدن
calm U ساکت ساکن
dwelled U ساکن بودن
dwells U ساکن بودن
level point U سطح اب ساکن
populate U ساکن شدن
dwell U ساکن بودن
populating U ساکن شدن
calmed U ساکت ساکن
calmer U ساکت ساکن
calming U ساکت ساکن
libyan U ساکن لیبی
inhabiting U ساکن شدن
calmest U ساکت ساکن
inhabits U ساکن شدن
denizen U ساکن کردن
denizens U ساکن کردن
lunarian U ساکن ماه
levantine U ساکن خاور
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
statically U در حال ایستاده یا ساکن
non-resident corporation [American E] U شرکت غیر ساکن
stanch U ساکن شدن فرونشاندن
exurbanite U ساکن خارج شهر
static generator U مولد برق ساکن
static U وابسته به اجسام ساکن
slummer U ساکن محلات کثیف
non-resident company [British E] U شرکت غیر ساکن
teutonize U ساکن المان کردن
standard U قسمت ساکن دستگاه
boring stay U قسمت ساکن مقابل
sybarite U ساکن شهر سیباریس
standards U قسمت ساکن دستگاه
low lander U ساکن نواحی پست
rain worm U ساکن زمین دنیوی
to inhabit a house U در خانهای ساکن شدن
pelagian U دریانشین ساکن دریا
rest mass of the electron U جرم ساکن الکترون
electro statics U علم برق ساکن
riverain U ساکن ساحل رودخانه
dwelled U ساکن شدن زمان توقف
squat U بی اجازه در زمینی ساکن شدن
dwells U ساکن شدن زمان توقف
double housing planner U دستگاه رنده با دو قسمت ساکن
delphian U ساکن معبد دلف یونان
dwell U ساکن شدن زمان توقف
over housed U ساکن در خانه بی اندازه بزرگ
troll U غول یا جن ساکن غار وکوه
squats U بی اجازه در زمینی ساکن شدن
trolls U غول یا جن ساکن غار وکوه
stator U قسمت ساکن موتوریا ژنراتور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com