Perdic | حالت اضافه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 206 (12 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	possessive U	حالت اضافه
	possessives U	حالت اضافه
	genitive U	حالت اضافه
	gen U	حالت اضافه

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	imparisyllabic U	دردستوریونانی اسمی که حالت اضافه هجاهای بیشتری داردتادرحالت فاعلیت
	oblique case U	حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
Other Matches

	the i U	[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
	mode U	قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
	modes U	قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
	overtime U	وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
	foreground U	سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
	analog U	سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
	squares U	تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
	analogue U	ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
	squared U	تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
	vitrifying U	تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
	square U	تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
	analogues U	ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
	squaring U	تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
	convertor U	وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
	print U	کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
	prints U	کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
	printed U	کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
	plebeianism U	حالت عوام یا مردم پست حالت توده
	alternates U	تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
	state of rest U	حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
	alternated U	تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
	devitrify U	از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
	alternate U	تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
	plasticity U	حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
	genitive U	حالت مالکیت حالت مضاف الیه
	uart U	قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
	spectralness U	حالت طیفی حالت شبحی
	spectrality U	حالت طیفی حالت شبحی
	cold forming U	حالت دهی در حالت سرد
	transitoriness U	حالت ناپایداری حالت بی بقایی
	marginal case U	حالت نهائی حالت حدی
	check total U	آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
	checksum U	آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
	crude U	حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
	real mode U	حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
	cold strength U	استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
	universal U	قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
	extra- U	اضافه
	excesses U	اضافه
	augmentation U	اضافه
	extra U	اضافه
	extras U	اضافه
	excess U	اضافه
	in a. to U	به اضافه
	increscent U	اضافه
	surpluses U	اضافه
	surplus U	اضافه
	increased U	اضافه
	increase U	اضافه
	plusage U	اضافه
	plussage U	اضافه
	spared U	اضافه
	spare U	اضافه
	overplus U	اضافه
	increases U	اضافه
	special <adj.> U	اضافه
	addition U	اضافه
	additions U	اضافه
	in addition to <prep.> U	به اضافه
	extra <adj.> U	اضافه
	overloading U	بارگذاری اضافه
	overpopulation U	اضافه جمعیت
	on to <adv.> U	اضافه بر این
	margin product U	اضافه محصول
	overdraft U	اضافه برداشت
	surtax U	اضافه مالیات
	overcharge U	اضافه هزینه
	overloading U	اضافه بارگذاری
	over load U	اضافه بار
	forby <adv.> U	اضافه بر این
	overproduction U	اضافه تولید
	furthermore <adv.> U	اضافه بر این
	overpotential U	اضافه ولتاژ
	further [moreover] <adv.> U	اضافه بر این
	moreover <adv.> U	اضافه بر این
	on top of this <adv.> U	اضافه بر این
	over and above <adv.> U	اضافه بر این
	what is more <adv.> U	اضافه بر این
	beyond that <adv.> U	اضافه بر این
	on top of that <adv.> U	اضافه بر این
	overdrafts U	اضافه برداشت
	overloading U	اضافه فرفیت
	overloading U	اضافه بار
	overtimer U	اضافه کار کن
	access U	الحاق اضافه
	preposition U	حرف اضافه
	prepositions U	حرف اضافه
	confession and avoidance U	به ان اضافه میکند
	service charge U	اضافه کار
	added to that U	اضافه بران
	overshoots U	اضافه جهش
	surcharge U	اضافه بار
	surcharge U	اضافه بها
	overshooting U	اضافه جهش
	budget surplus U	اضافه بودجه
	overshoot U	اضافه جهش
	surcharges U	اضافه بها
	added U	اضافه شده
	surcharges U	اضافه بار
	accessed U	الحاق اضافه
	accesses U	الحاق اضافه
	accessing U	الحاق اضافه
	overcharged U	اضافه هزینه
	imburse U	اضافه کردن
	overcharges U	اضافه هزینه
	exeed U	اضافه شدن از
	excess price U	اضافه قیمت
	excess luggage U	اضافه بار
	overcharging U	اضافه هزینه
	overvoltage U	اضافه ولتاژ
	overload U	اضافه فرفیت
	overloaded U	اضافه بار
	overloaded U	اضافه فرفیت
	superimposable U	اضافه شدنی
	superimposable U	قابل اضافه
	overload U	اضافه بار
	affixing U	اضافه نمودن
	affixes U	اضافه نمودن
	excess U	اضافه مازاد
	add U	اضافه کردن
	append U	اضافه کردن
	subjoin U	اضافه کردن
	excesses U	اضافه مازاد
	add U	اضافه کردن
	adding U	اضافه کردن
	adds U	اضافه کردن
	affix U	اضافه نمودن
	affixed U	اضافه نمودن
	overloads U	اضافه بار
	overloads U	اضافه فرفیت
	widening U	اضافه پهنا
	per U	حروف اضافه
	eke U	اضافه کردن بر
	additionally <adv.> U	اضافه بر این
	also [moreover] <adv.> U	اضافه بر این
	aside from that <adv.> U	اضافه بر این
	besides <adv.> U	اضافه بر این
	premium U	اضافه ارزش
	salary increase U	اضافه حقوق
	in addition <adv.> U	اضافه بر این
	step up U	اضافه کردن
	overtime U	اضافه کار
	overtime U	اضافه کاری
	premiums U	اضافه ارزش
	effusions U	اضافه جریان بزور
	capital gains U	اضافه ارزش سرمایه
	perquisites U	عایدی اضافه برحقوق
	perquisite U	عایدی اضافه برحقوق
	gerund U	اسمی که از اضافه کردن
	effusion U	اضافه جریان بزور
	not to mention ... <idiom> U	به اضافه اینکه ... است
	non-add subtotal	اضافه نکردن به زیرکل
	add in memory	اضافه کردن به حافظه
	superelevation U	بلندی بر اضافه ارتفاع
	repositional U	مانند حرف اضافه
	prepositionally U	بطور حرف اضافه
	postpositive preposition U	حرف اضافه الحاقی
	play down U	بازی در وقت اضافه
	overload principle U	اصل اضافه باری
	overload circuit switch U	فیوز اضافه بار
	overload circuit breaker U	فیوز اضافه بار
	run up <idiom> U	به مقدارچیزی اضافه کردن
	throw in <idiom> U	اضافه دادن یا گذاشتن
	not to say ... <idiom> U	به اضافه اینکه ... است
	additional bed [accommodation of persons] U	تخت خواب اضافه
	extra bed U	تخت خواب اضافه
	gerunds U	اسمی که از اضافه کردن
	overdraw U	اضافه برداشت کردن
	over time pay U	پول اضافه کار
	over time pay U	مزد اضافه کاری
	import surcharge U	حقوق گمرکی اضافه
	over reinforcement U	اضافه ارماتورگذاری شده
	overbreak U	خاکبرداری اضافه برنیمرخ
	ring up <idiom> U	اضافه کردن آمار پولی
	pad the bill <idiom> U	اضافه شدن هزینههای کاذب
	let off steam <idiom> U	ازدست دادن انرژی اضافه
	overshoot U	از حد خارج شدن اضافه جهیدن
	height money U	اضافه بهای کار در ارتفاع
	toincrease any one's salary U	اضافه حقوق بکسی دادن
	ads U	حرف اضافه لاتینی بمعنی
	ad U	حرف اضافه لاتینی بمعنی
	overshoots U	از حد خارج شدن اضافه جهیدن
	collection of premiums U	وصول اضافه ارزش سهام
	unjustified U	که با کامپیوتر اضافه شده است
	overshooting U	از حد خارج شدن اضافه جهیدن
	augmenter U	مقداری که به دیگری اضافه میشود
	latent U	اضافه ازفرفیت بار موجود
	forfeiture of premiums U	ضرر اضافه ارزش سهام
	accession U	شیی ء اضافه یا الحاق شده
	subjoin U	در پایان افزودن اضافه کردن
	insets U	افزودن اضافه کردن گذاشتن
	leap day U	روز اضافه در سال کبیسه
	premium statement U	صورت اضافه ارزش سهام
	cost plus U	اضافه بر بهای تمام شده
	overhead personnel U	پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
	net worth tax U	مالیات بر اضافه ارزش دارائی
	overtime pay U	مزد یا حقوق اضافه کاری
	repositional U	با حروف اضافه اغاز شده
	over issue U	اضافه براعتبار رواج دادن
	inset U	افزودن اضافه کردن گذاشتن