Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
final set
U
حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
propor tionably
U
بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
practicably
U
چنانکه بتوان اجرا نمود
googolplex
U
عدد یک با تعداد صفرهای بتوان ده بتوان ده بتوان صد
accountably
U
بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
inflationary gap
U
وقتی اقتصاد کشور در حالتی باشدکه اشتغال کامل محسوس بوده
accessibly
U
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
ineradicably
U
بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
format
U
متن یا دادهای که به یک قالب خاص چاپ گرفته شود
formats
U
متن یا دادهای که به یک قالب خاص چاپ گرفته شود
hoarsely
U
بطور گرفته
sultrily
U
بطور دم گرفته یا گرم
thorough
U
بطور کامل کامل
Mercerization
U
مرسیزاسیون
[این عمل شیمیایی بر روی نخ های پنبه ای توسط مواد قلیائی و در محیط تحت فشار انجام گرفته تا علاوه بر افزایش استحکام نخ، حالتی درخشنده نیز به آن افزوده شود.]
elaborately
U
بطور کامل
into thin air
<idiom>
U
بطور کامل
hip and thigh
U
بطور کامل
plenarily
U
بطور کامل
perfectly
U
بطور کامل
maturely
U
بطور کامل یا بالغ
aerial survey
U
نقشه براری هوائی
full draw
U
کشیدن زه کمان بطور کامل
exhaust
U
خالی شدن بطور کامل
souse
U
بطور کامل پوشاندن حمله کردن
Honey comb design
U
طرح خانه زنبوری
[یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
basic type single tier formwork
U
قالب بندی نیمه لغزان با پایههای معادل ارتفاع قالب
import
U
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
imported
U
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
importing
U
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
plasticize
U
قالب پذیر کردن از قالب در اوردن
patinated
U
جرم گرفته کبره گرفته
full mobilization
U
تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
life forms
U
زی نمود
life form
U
زی نمود
prospects
U
نمود
prospecting
U
نمود
prospect
U
نمود
appearances
U
نمود
growth
U
نمود
aspects
U
نمود
performances
U
نمود
aspect
U
نمود
phenomenon
U
نمود
growths
U
نمود
performance
U
نمود
prospected
U
نمود
appearance
U
نمود
as much as possible
U
تا بتوان
pseudomorphism
U
نمود کاذب
macroscopic
U
درشت نمود
psychological make up
U
نمود ذهنی
phenomenon
U
نمود تجلی
actescence
U
نمود شیر
it had a europeanlook
U
اروپایی می نمود
completed case
U
جعبه کامل خشاب کامل
full annealing
U
بازپخت کامل تاباندن کامل
full scale
U
باندازه کامل بمقیاس کامل
blow up
U
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-up
U
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-ups
U
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
as far as possible
U
تا انجا که بتوان
exponentiation
U
بتوان رساندن
micron
U
01 بتوان 6- متر
he showed me kindness
U
ابرازمحبت نسبت به من نمود
he proceeded to investigate it
U
بتحقیق ان مبادرت نمود
multiphase
U
دارای چند نمود
pseudomorphous
U
دارای نمود کاذب
movable bridge
U
پلی که میشودجابجا نمود
it had a europeanlook
U
نمود اروپایی داشت
tredecillion
U
عدد یک با 24 صفر بتوان 2
undecillion
U
عدد یک با 63 صفر بتوان 2
quattuordecillion
U
عدد یک با 54صفر بتوان 2
pliably
U
چنانکه بتوان خم کرد
quintillion
U
عدد یک با 81 صفر بتوان 2
passably
U
چنانکه بتوان پذیرفت
his money is more than can
U
ازانست که بتوان شمرد
incommutably
U
بطوریکه نتوان معاوضه نمود
water exists in three phases
U
اب درسه نمود وجود دارد
evincibly
U
بطوریکه بتوان اثبات کردن
hereditably
U
چنانکه بتوان ارث برد
intelligibly
U
واضحا چنانکه بتوان دریافت
presentably
U
چنانکه بتوان پیشکش کرد
assumably
U
چنانکه بتوان فرض کرد
interchangeably
U
چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
perceptibly
U
چنانکه بتوان درک کرد
incompressibly
U
بطوریکه نتوان متراکم یا خلاصه نمود
ideally
U
بطوریکه فقط بتوان تصور کرد
so to peaking
U
اگر بتوان چنین چیزی گفت
impressibly
U
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
colourably
U
چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
changeably
U
چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
square
U
بتوان دوم بردن مجذور کردن
squaring
U
بتوان دوم بردن مجذور کردن
pardonably
U
چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
squares
U
بتوان دوم بردن مجذور کردن
squared
U
بتوان دوم بردن مجذور کردن
microbar
U
واحد فشار معادل 01 بتوان 6 داین بر سانتیمترمربع
corrigibly
U
چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
commensurably
U
چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
movably
U
چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
manageably
U
پنانکه بتوان اداره کردیا از پیش برد
current fund
U
اموالی که سریعا "بتوان به پول تبدیل کرد
irreversibly
U
چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
effluvium
U
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
hand
U
وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
inestimably
U
پیش ازانکه بتوان تقدیر کردیا بران بهاگذارد
handing
U
وضعی که بتوان گوی اصلی بیلیاردرا در هر نقطه گذاشت
unit cell
U
کوچکترین چندوجهی را که با یک دستگاه مختصات سه محوری بتوان نشان داد
to ring the changes
U
کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
it is past cure
U
از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
hatchment
U
صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
imago
U
حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
trimorph
U
سه حالتی
trimorphous
U
سه حالتی
two state
U
دو حالتی
expressional
U
حالتی
inexpressiveness
U
بی حالتی
limit velocity
U
حداقل سرعت ابتدایی توپ یاخمپاره که بتوان با ان نفوذلازم را به دست اورد
hyperfocal distance
U
نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
piggyback file
U
فایلی که بدون اجبار به کپی مجدد ان می توان رکوردهایی را به انتهای ان اضافه نمود
irretrievably
U
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
dichotomy
U
دو حالتی دورستگی
dichotomies
U
دو حالتی دورستگی
degenerate
U
چند حالتی
degenerating
U
چند حالتی
multiphase
U
چند حالتی
two state variable
U
متغییر دو حالتی
state equation
U
معادله حالتی
two state algebra
U
جبر دو حالتی
two state circuit
U
مدار دو حالتی
two state jump
U
جهش دو حالتی
degenerates
U
چند حالتی
degenerated
U
چند حالتی
to bite the bullet
<idiom>
U
باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
exclusion principle
U
اگر بتوان مانع استفاده کالا توسط کسانی که حاضر بپرداخت هزینه
nescience
U
اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
inconsiderably
U
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously
U
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
impasse
U
حالتی که از ان رهایی نباشد
trigon
U
سه حالتی ستاره سه تایی
desperateness
U
حالتی که بیرون ازامیدباشد
to get into
U
دچار
[حالتی]
شدن
degeneracy
U
چند حالتی بودن
to fall into
U
دچار
[حالتی]
شدن
strike an attitude
U
حالتی بخود گرفتن
lusciously
U
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable
U
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
horridly
U
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
demurs
U
در CL حالتی است که مدعی علیه
demurring
U
در CL حالتی است که مدعی علیه
demur
U
در CL حالتی است که مدعی علیه
demurred
U
در CL حالتی است که مدعی علیه
passage
U
انتقال از حالتی به حالت دیگر
passages
U
انتقال از حالتی به حالت دیگر
grossly
U
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
immortally
U
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
indeterminately
U
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
poorly
U
بطور ناچیز بطور غیر کافی
emergency
U
حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
emergencies
U
حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
the greenish hue of blue
U
حالتی از رنگ ابی که به سبزی بزند
compression molding process
U
فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
owenism
U
اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
tactical reconnaissance
U
براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است
recognition
U
و تبدیل به حالتی که بتواند وارد کامپیوتر شود
roll reversal
U
حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
mergers
U
حالتی که مالی درمال دیگر مستغرق شود
hand inhand poition
U
رقص در حالتی که بدن هر دورقصنده به یک سمت است
merger
U
حالتی که مالی درمال دیگر مستغرق شود
gold standards
U
حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
double adultery
U
زنای محصنه در حالتی که مرتکب ان مرد زن دار باشد
optical
U
و آنها را به حالتی تبدل میکند که کامپیوتر پردازش کند
recognition
U
و به حالتی تبدیل میکند که به تواند وارد کامپیوتر شود
he took my words in good part
U
سخنان مرا بخوبی تلقی نمود از سخنان من نرنجید
Hypergraphia
U
[حالتی رفتاری مشخص شده با اشتیاق شدید برای نوشتن]
remainder
U
حالتی که وجودیافتن امری منوط به تحقق امر دیگری باشد
tie in sales
U
حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
to vote plump
U
رای خود را بیک تن دادن جایی که بتوان برای بیش ازیک تن رای داد
genuinely
U
بطور اصل بطور بی ریا
martially
U
بطور جنگی بطور نظامی
indecorously
U
بطور ناشایسته بطور نازیبا
abusively
U
بطور ناصحیح بطور دشنام
improperly
U
بطور غلط بطور نامناسب
incisively
U
بطور نافذ بطور زننده
latently
U
بطور ناپیدا بطور پوشیده
decompression
U
تبدیل یک تصویر یا فایل داده فشرده به حالتی که قابل دیدن شود
dro
U
حالتی از رسانه ذخیره سازی که پس از خواندن داده خود را از دست میدهد
calyx
U
طرح حقه یا کاسه گل که حالتی از گل شاه عباسی و یا گل ختایی را نشان می دهد
Floret
[rosette]
U
[طرح گل رزی با حالتی منظم و هندسی که جلوه ای از یک شکوفه را مجسم می سازد.]
limit load
U
بیشترین باری که ممکن است در حالتی بر یک جزء یا قطعه وارد شود
margin land
U
حالتی که بازده زمین فقط جبران پرداخت هزینه ها واستهلاکات را بکند
interlocking directorate
U
حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
gold import point
U
حالتی است که کشور خریداری کننده کالابه جای ارز یا پول
armed peace
U
حالتی که دولتهابدون درگیری نظامی خود رابرای جنگ احتمالی اماده می کنند
interrupt
U
حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
bump
U
حالتی در پرواز که هنگام افزایش ناگهانی سرعت افقی باد بوجود می اید
interrupting
U
حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupts
U
حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
PCU
U
وسیله تبدیل سیگنالهای ورودی و خروجی و دستورات به حالتی که رسانه جانبی بفهمد
wheel well
U
محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
buyer's over
U
حالتی در بازار که پس ازفروش تمام کالا هنور کالای مربوطه مورد نقاضا میباشد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com