English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
repartee U حاضر جوابی
readiness to report U حاضر جوابی
ready wit U حاضر جوابی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
improvisation U بدیهه سازی حاضر جوابی
Other Matches
prepare for action U حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
at a nonplus U بی جوابی
to reduce to a nonplus U بی جوابی
single valued function U تابع یک جوابی
back talk U پیش جوابی
Beats me! <idiom> U من رو گیر انداختی. [نداشتن جوابی برای سوالی]
You've got me there! <idiom> U من رو گیر انداختی. [نداشتن جوابی برای سوالی]
You've got me stumped. <idiom> U من رو گیر انداختی. [نداشتن جوابی برای سوالی]
how much does a vacation cost? [American E] [when amount is indeterminate] <idiom> U من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
How long is a piece of string? [Britisch E] [Australian E] [when length amount or duration is indeterminate] <idiom> U من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
presented U حاضر
stocked U :حاضر
stock U :حاضر
on hand <idiom> U حاضر
presenting U حاضر
presents U حاضر
ubiquitous U حاضر
present U حاضر
existing U حاضر
agreeable U حاضر
in the saddle U حاضر
johnny on the sopt U حاضر و اماده
rig U وضع حاضر
rigged U وضع حاضر
roll call U حاضر و غایب
rigs U وضع حاضر
delicatessen U اغذیه حاضر
delicatessens U اغذیه حاضر
action front U حاضر به تیر
get ready U حاضر شدن
make ready U حاضر شدن
operationally ready U حاضر به عملیات
operationally ready U حاضر به کار
attends U حاضر بودن
stand by U حاضر بودن
at present U در حال حاضر
at the moment U در حال حاضر
to e. an appearance U حاضر شدن
For the time being. At peresent. presently. U درحال حاضر
toss off <idiom> U حاضر جواب
present [at] <adj.> U باشنده [حاضر] [در]
at the present moment U درحال حاضر
attending U حاضر بودن
readied U حاضر به کار
active حاضر بخدمت
ready U حاضر به کار
existing U در حال حاضر
here U بدینسو حاضر
omnipresent U حاضر در همه جا
omnipresent U همه جا حاضر
readied U قبضه حاضر
readies U قبضه حاضر
readies U حاضر به کار
operational U حاضر به کار
willing U حاضر خواهان
current U در حال حاضر
readying U حاضر به کار
readying U قبضه حاضر
ready U قبضه حاضر
currents U در حال حاضر
attend U حاضر بودن
Get ready for the journey(trip) U برای مسافرت حاضر شو
march order U حاضر براه کردن
to conjure up U با سحر حاضر کردن
ready position U حالت حاضر به تیر
take off (time) <idiom> U سرکار حاضر نشدن
show up U سر موقع حاضر شدن
inbearing U فضولانه حاضر خدمت
inbearing U ناخوانده حاضر خدمت
actions U فرمان حاضر به تیر
action U فرمان حاضر به تیر
to be present U باشنده [حاضر] بودن
operational route U جاده حاضر به کار
fitting out U حاضر کردن ناو
he refused to go U حاضر نشد برود
get ready U حاضر کردن یا شدن
i agreed to go U حاضر شدم بروم
To keep an appointment . U سر قرار حاضر شدن
To prepare something. To get somethings ready. U چیزی را حاضر کردن
To call the roll. Roll-call. U حاضر غایب کردن
obliging U حاضر خدمات مهربان
call the roll U حاضر و غایب کردن
roll-call U حاضر و غایب کردن
attender U شخص حاضر در جایی
presence of mind U حاضر ذهنی هوشیاری
unready U غیراماده حاضر نشده
roll-calls U حاضر و غایب کردن
fair game U طعمهی حاضر و آماده
Those who attended the meeting. U کسانیکه در جلسه حاضر بودند
I wI'll get (persuade)him to sign . U اورا حاضر بامضاء می کنم
I was an eye witness to what happened. U من حاضر وناظر وقا یع بودم
roll call U حاضر و غایب کردن افراد
senior officer afloat U ارشدترین افسر حاضر در ناو
date U در حال حاضر یا اخیراگ امروزی
When will they be ready? U چه وقت آنها حاضر میشود؟
Are you prepared to accept my conditions? U حاضر ید شرایط مرا بپذیرید؟
show up U حاضر شدن حضور یافتن
dates U در حال حاضر یا اخیراگ امروزی
set up U حاضر به جنگ کردن توپ
At the moment we are not able to ... U در حال حاضر امکانش نیست که ما ...
improvisator U بدیهه ساز حاضر جواب
embattle U حاضر شدن برای جنگ
ready U حاضربه تیر حاضر باشید
readying U حاضربه تیر حاضر باشید
get ready U اماده شدن حاضر کردن
embattle U حاضر به جنگ کردن یا شدن
ubiquitous U همه جا حاضر موجود درهمه جا
all available U کلیه توپخانه حاضر به تیر
readies U حاضربه تیر حاضر باشید
make ready U اماده شدن حاضر کردن
readied U حاضربه تیر حاضر باشید
offer to buy something U حاضر به خرید چیزی شدن
never to be at a loss for an answer U همیشه حاضر جواب بودن
operationally ready U حاضر به عمل اماده از نظر عملیاتی
sets U وسیله حاضر بکار تنظیم شده
at this stage <adv.> U درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
current U آدرسی که در حال حاضر استفاده میشود
ready rack U قفسه مهمات حاضر برای تیراندازی
to compel the attendance of a witness U وادار به حاضر شدن شاهدی [قانون]
at this time <adv.> U درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
to report oneself U حاضر شدن وخود را معرفی کردن
operating force U نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
setting up U وسیله حاضر بکار تنظیم شده
currents U آدرسی که در حال حاضر استفاده میشود
he would take no refusal U هیچ حاضر نمیشد که تقاضایش رد شود
set U وسیله حاضر بکار تنظیم شده
It doesn't fly with me [American E] [colloquial] U من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم!
actual job [job held] [occupation held] U پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
That won't work with me! U من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم!
rolling reserve U امادذخیره دم دست وهمیشه حاضر در پای کار
ready missile U موشک حاضر به پرتاب روی سکوی اتش
make the scene <idiom> U به محل یا حادثه خاص رفتن ،حاضر شدن
make the grade <idiom> U منظم کردن، موفق بودن ،حاضر شدن
our offer to render a service U حاضر شدن ما برای اینکه خدمتی بکنیم
hath U سوم شخص مفرد اززمان حاضر فعل have
to report for duty U برای کار حاضر شدن وخود رامعرفی کردن
raise pistol U فرمان حاضر به تیر درتیراندازی کلت طپانچه ها بالا
colours U انتخاب رنگهایی که در حال حاضر در تصویر استفاده می شوند
colour U انتخاب رنگهایی که در حال حاضر در تصویر استفاده می شوند
embattle U حاضر بجنگ شدن تحت فشار شدید قرار دادن
resident school U مدارس حضوری یا مدارسی که شاگرد عملا در کلاس حاضر میشود
to call the roll U حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
individual demand schedule U صورت کالاهایی که یک فرد در یک مدت معین حاضر به خریدانها باشد
minuteman U داوطلبانی که متعهد بودند بمحض احضار حاضر بخدمت نظام شوند
window U فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
front de liberation national U فعالیت می کرد و در حال حاضر تنها حزب سیاسی الجزایر است
inactive U پنجرهای که نمایش داده میشود ولی در حال حاضر استفاده نمیشود
activity U تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند
docketing U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
exclusion principle U اگر بتوان مانع استفاده کالا توسط کسانی که حاضر بپرداخت هزینه
dockets U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
activities U تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند
docketed U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docket U صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
storage U فضای موقت حافظه برای داده هایی که در حال حاضر پردازش می شوند
unpopulated U تخته مدار چاپ شده که درحال حاضر عنصری ندارد یا سوکت آن خالی است
workspace U فضایی در حافظه که برای استفاده آماده است یا در حال حاضر اپراتور در آن کار میکند
Internet U جستجوگر وب سافت ماکروسافت که در حال حاضر آماده است و به کاربر امکان مشاهده صفحه وب را میدهد
tout temps prist U تسلیم خوانده در برابرخواهان با اعلام این که همیشه برای تحویل یا انجام خواسته حاضر است
IE U جستجوگر وب ساخت ماکروساخت که در حال حاضر فراهم است و به کاربر امکان دیدن صفحات وب میدهد
manned U اماده به جنگ جنگ افزار حاضر به تیر دارای خدمه
holocene U وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
operating strenght U پرسنل حاضر به خدمت پرسنل موجود یکان
call-ups U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
use U در حال حاضر در حال اجرا
readied U مهیا کردن حاضر کردن
ready U مهیا کردن حاضر کردن
presented U زمان حاضر زمان حال
readies U مهیا کردن حاضر کردن
presenting U زمان حاضر زمان حال
present U زمان حاضر زمان حال
uses U در حال حاضر در حال اجرا
readying U مهیا کردن حاضر کردن
presents U زمان حاضر زمان حال
drives U حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
drive U حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
fastest U قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasted U قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fast U قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasts U قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
inspection arms U سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
broadband ISDN U سرویس ارسال داده سریع که به داده و صوت اجازه ارسال در یک شبکه گسترده میدهد در حال حاضر سیستمهای Asynchronous Transfer Mode Multimegabit Data Services دو نوع از این سرویس هستند
congress party (indian national congress U حزب کنگره- کنگره ملی هندبزرگترین حزب سیاسی هندوستان که در اواخر قرن 91 تاسیس شد و در حال حاضر با ارائه یک طرح سوسیالیستی برای جامعه بالاترین تعداد کرسی را درمجمع ملی هند داراست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com