Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sum of all external forces
U
حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
charactristic curve
U
نموداری برای نمایش خواص نیروهای برا و پسای حاصل از یک ایرفویل
center of thrust
U
امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده
boostrap operation
U
عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
fire coordination line
U
خط هماهنگی اتش هلی کوپترها و نیروهای هوابردو نیروهای الحاقی
barrier forces
U
نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
military services
U
نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
transient forces
U
نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
assigned forces
U
نیروهای مامور به نیروهای واگذارشده به
package forces
U
نیروهای پیش بینی شده نیروهای برش داده شده ازقبل
submarginal land
U
زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
positive externalities
U
صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
demarkation line
U
خط تقسیم نیروهای متخاصم خط مرز نیروهای متخاصم خط تحدید خط تحدید حدودنظامی طرفین
regional forces
U
نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
blue commander
U
فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
exterior angle
U
زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
impurity
U
جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
external symbol dictionary
U
فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
foreign exchange
U
پول خارجی ارز خارجی
outwork
U
استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
alert force
U
نیروهای اماده باش نیروهای اماده
wilson
U
پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
external diseconomies
U
عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
beta software
U
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminates
U
تمام شدن تمام کردن
terminated
U
تمام شدن تمام کردن
terminate
U
تمام شدن تمام کردن
exchanged stabilization fund
U
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
armed services
U
قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
opposing forces
U
نیروهای متخاصم
army of occupation
U
نیروهای اشغالی
frontalier
U
نیروهای مرزی
blue forces
U
نیروهای خودی
naval forces
U
نیروهای دریایی
market forces
U
نیروهای بازار
enemy forces
U
نیروهای دشمن
irregular forces
U
نیروهای چریکی
irregular forces
U
نیروهای نامنطم
component forces
U
نیروهای مولفه
lateral forces
U
نیروهای عرضی
army forces
U
نیروهای زمینی
nuclear forces
U
نیروهای هستهای
friendly forces
U
نیروهای خودی
services
U
نیروهای مسلح
differential forces
U
نیروهای دیفرانسیلی
blue forces
U
نیروهای ابی
political forces
U
نیروهای سیاسی
armed forces
U
نیروهای مسلح
garrison forces
U
نیروهای پادگانی
combined forces
U
نیروهای مرکب
battalion
U
نیروهای ارتشی
forces of production
U
نیروهای تولید
screening forces
U
نیروهای پاسیور
battalions
U
نیروهای ارتشی
combat forces
U
نیروهای رزمی
services
U
نیروهای سه گانه
irregular
U
نیروهای نامنطم
ground forces
U
نیروهای زمینی
amphibious striking forces
U
نیروهای ضربتی اب خاکی
conventional forces
U
نیروهای رزمی معمولی
action
U
اشغال نیروهای جنگی
landing forces
U
نیروهای پیاده شونده
van der waals forces
U
نیروهای وان در والس
restraining forces
U
نیروهای مهار کننده
nato forces
U
نیروهای پیمان ناتو
armed forces courier
U
پیک نیروهای مسلح
actions
U
اشغال نیروهای جنگی
assigned forces
U
نیروهای زیر امر
balance collective forces
U
نیروهای کلی متعادل
opposing forces
U
نیروهای درگیر نبرد
reserve mobilization
U
بسیج نیروهای احتیاط
castrum
U
[کمپ نیروهای رومی]
fundamental interactions
U
نیروهای بنیادی
[فیزیک]
establishing authority
U
فرماندهی نیروهای اب خاکی
paramilitary
U
نیروهای شبه نظامی
paramilitaries
U
نیروهای شبه نظامی
armed forces police
U
دژبان نیروهای مسلح
fundamental forces
U
نیروهای بنیادی
[فیزیک]
tactical reserve
U
نیروهای احتیاط تاکتیکی
dipole dipole forces
U
نیروهای دو قطبی- دوقطبی
international date line
U
خط تقسیم نیروهای بین المللی
contingencey forces
U
نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
attack carrier striking forces
U
نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
establishing authority
U
مقام مسئول نیروهای اب خاکی
joint
U
مشترک بین نیروهای مسلح
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces .
U
درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
special forces
U
نیروهای ویژه ضد چریک
[ارتشی ]
residual force
U
نیروهای ته مانده یاباقیمانده در محل
counter vailing power
U
تقارن دو نیروی اقتصادی نیروهای متقارن
joint exercise
U
تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
armed forces
U
مجموع نیروهای زمینی وهوایی و دریایی
international peace force
U
نیروهای حافظ صلح سازمان ملل
diffraction loading
U
منتجه نیروهای وارد بیک شیئی
opposing
U
مخالف درگیر نبرد نیروهای متخاصم
m day force
U
نیروهای تشکیل شونده درهنگام بسیج
orange forces
U
علامت نیروهای دشمن درتمرینات جنگی
operating force
U
نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
service element
U
عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
peace force
U
نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد
peace keeping forces
U
نیروهای بازدارنده و حافظ صلح سازمان ملل
group dynamics
U
مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
joint servicing
U
دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
to rally scattered troops
U
جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
seato forces
U
نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
joint operations
U
عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
warned protected
U
قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
monroe effect
U
اصل مونرو متمرکز کردن نیروهای انفجاری در یک مسیر
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster
U
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
national component
U
هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
national infrastructure
U
سازمان بندی داخلی نیروهای هر ملت در عملیات چند ملیتی
warned exposed
U
قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
jan grid
U
سیستم مختصات مشترک نقشههای مورد استفاده نیروهای سه گانه
outgrwth
U
حاصل
resume
U
حاصل
resumed
U
حاصل
infertile
U
بی حاصل
resumes
U
حاصل
resuming
U
حاصل
outgrowth
U
حاصل
bleak
<adj.>
U
بی حاصل
blasted
[uninhabitable]
<adj.>
U
بی حاصل
perquisites
U
حاصل
perquisite
U
حاصل
desolate
<adj.>
U
بی حاصل
barren
<adj.>
U
بی حاصل
yield
U
حاصل
yielded
U
حاصل
yields
U
حاصل
outcome
U
حاصل
outcomes
U
حاصل
deserted
<adj.>
U
بی حاصل
unutilized
U
بی حاصل
payoffs
U
حاصل
payoff
U
حاصل
products
U
حاصل
resulting
U
حاصل
result
U
حاصل
adnate
U
حاصل
resulted
U
حاصل
nonproductive
U
بی حاصل
upshot
U
حاصل
fruitage
U
حاصل
product
U
حاصل
unfruitful
U
بی حاصل
joint petroleum office
U
دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
tac log group
U
گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
yielded
U
محصول حاصل
pinguid
U
حاصل خیز
totalling
U
حاصل جمع
product
U
حاصل ضرب
totals
U
حاصل جمع
growth
U
اثر حاصل
product
U
حاصل حاصلضرب
yield
U
محصول حاصل
products
U
حاصل حاصلضرب
heir
U
ارث بر حاصل
yields
U
محصول حاصل
products
U
حاصل ضرب
totalled
U
حاصل جمع
growths
U
اثر حاصل
acquire
حاصل کردن
steam fog
U
مه حاصل از بخار اب
emblements
U
حاصل زمین
affords
U
حاصل کردن
affording
U
حاصل کردن
afforded
U
حاصل کردن
afford
U
حاصل کردن
fatten
U
حاصل خیزکردن
fattens
U
حاصل خیزکردن
fattened
U
حاصل خیزکردن
nonproductive labor
U
کار بی حاصل
karma
U
حاصل کردارانسان
sums
U
حاصل جمع
yielder
U
حاصل دهنده
to be derived
U
حاصل شدن
partial products
U
حاصل ضربهای جز
barren
U
بی ثمر بی حاصل
paper blockade
U
محاصره بی حاصل
production
U
حاصل دادن
cabonic
U
حاصل از کربن
redemption yield
U
حاصل بازخرید
proceeds
U
حاصل فروش
productions
U
حاصل دادن
sum
U
حاصل جمع
productive
U
مولد پر حاصل
totaling
U
حاصل جمع
totaled
U
حاصل جمع
get
U
حاصل کردن
amount
U
حاصل جمع
gets
U
حاصل کردن
getting
U
حاصل کردن
negotiation result
U
حاصل مذاکرات
negotiation outcome
U
حاصل مذاکرات
result of the negotiations
U
حاصل مذاکرات
earning yield
U
حاصل عواید
amount
U
کل
[حاصل جمع]
throughput
U
حاصل کار
feracious
U
حاصل خیز
feracity
U
حاصل خیزی
gleby
U
حاصل خیز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com