English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
border U حاشیه گذاشتن
bordered U حاشیه گذاشتن
bordering U حاشیه گذاشتن
to leave a margin U حاشیه گذاشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
skirt U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirted U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirts U دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
tat U حاشیه توری گذاشتن
to margin the text of a book U در حاشیه گذاشتن کتاب
Other Matches
rosette border U حاشیه گل و بوته [اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
Zipper selvage U حاشیه زیپ شکل [در مناطق کرد نشین شرق ترکیه عده ای از بافندگان حاشیه های فرش خود را بصورت دندانه زیپ می بافند بطوری که کل حاشیه شکل یک زیپ بسته را نشان می دهد.]
minor border U حاشیه فرعی [حاشیه کناری] [این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.]
Kufic border U حاشیه کوفی [این نوع حاشیه بافی دیگر کمتر رایج بوده و اقتباسی است از خط کوفی]
ragged U متن چاپ شده با حاشیه سمت چپ هم سطح , حاشیه سمت راست غیر مسط ح
ragged U متن چاپ شده با حاشیه سمت راست هم سطح و حاشیه سمت چپ غیر مسط ح
friezes U حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
frieze U حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
turtle border U حاشیه سماوری [در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
cloud band border [حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
lay off <idiom> U به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
reciprocal border U حاشیه قرینه [گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
run into <idiom> U اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lid U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lids U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
Herati border U طرح حاشیه هراتی [این حاشیه یا با استفاده از گل های شاه عباسی و یا بصورت پیچشی از گل ها، شکوفه ها و پیچک های اسلیمی که برگ های شاه عباسی از آن آویزان شده اند جلوه گر شده.]
gadroon U اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
rainbow border U حاشیه رنگین کمان [در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
To leave behinde. U جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
to leave someone in the lurch U کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
rims U حاشیه
bordering U حاشیه
border U حاشیه زه
skirts U حاشیه
bordered U حاشیه زه
rim U حاشیه
bordered U حاشیه
border U حاشیه
skirt U حاشیه
fringes U حاشیه
verge U حاشیه
marge U حاشیه
skirted U حاشیه
brim U حاشیه
marginally U در حاشیه
brimmed U حاشیه
brink U حاشیه
gloss U حاشیه
brims U حاشیه
brimming U حاشیه
marginal U حاشیه
verges U حاشیه
bordering U حاشیه زه
draught U حاشیه
margins U حاشیه
margin U حاشیه
braid U حاشیه
listel U حاشیه
margent U حاشیه
draft U حاشیه
list U حاشیه
marginal note U حاشیه
kerb=curb U حاشیه
marginate U حاشیه
apostil U حاشیه
braids U حاشیه
fimbriation U حاشیه
braided U حاشیه
selvedge U حاشیه
rand U حاشیه
skirter U حاشیه رو
postil U حاشیه
frilling U حاشیه
border line U خط حاشیه
outskirt U حاشیه
margine U حاشیه
fringe U حاشیه
selvage U حاشیه
fringy U حاشیه دار
marge U حاشیه دارکردن
profit margins U حاشیه سود
kerb U حاشیه پیاده رو
drawnwork U حاشیه دوزی
fimbriated U حاشیه دار
edgings U حاشیه یابی
impluse margine U حاشیه ایمپولز
fimbriate U حاشیه دار
emarginate U برداشتن حاشیه از
profit margin U حاشیه سود
rimmed U حاشیه دار
laciniated U حاشیه دار
hem U حاشیه دارکردن
circumstantiality U حاشیه پردازی
annotator U حاشیه نویس
buffer distance U حاشیه امنیت
bleeding edge U حاشیه نقشه
fringed U حاشیه دار
scholiast U حاشیه نویس
frizzy U حاشیه دار
frizzly U حاشیه دار
hemmed U حاشیه دارکردن
hemming U حاشیه دارکردن
divagation U حاشیه روی
limbate U حاشیه دار
lister U حاشیه دوز
margent U حاشیه کتاب
marginalia U یادداشتهای حاشیه
hems U حاشیه دارکردن
frills U حاشیه دوختن بر
laciniate U حاشیه دار
frill U حاشیه دوختن بر
frilled U حاشیه دار
kerbs U حاشیه پیاده رو
braided U نوار حاشیه
rim U لبه حاشیه
braid U نوار حاشیه
sewing U حاشیه دوزی
edging U حاشیه یابی
fixing U حاشیه ریشه
annotation U حاشیه نویسی
offsetting U حاشیه صحافی
marginalizing U در حاشیه قراردادن
gloss U حاشیه نوشتن بر
friezes U حاشیه ارایشی
marginalising U در حاشیه قراردادن
frieze U حاشیه ارایشی
marginal U وابسته به حاشیه
braids U نوار حاشیه
border U حاشیه فرش
unresolved corners U حاشیه متقاطع
rims U لبه حاشیه
ancon U حاشیه تزئین
anconis U حاشیه تزئین
marginalizes U در حاشیه قراردادن
offset U حاشیه صحافی
annotates U حاشیه نوشتن
annotating U حاشیه نوشتن
annotate U حاشیه نوشتن
annotations U حاشیه نویسی
annotated U حاشیه نوشتن
marginally U بطور حاشیه
marginalized U در حاشیه قراردادن
marginalised U در حاشیه قراردادن
marginalises U در حاشیه قراردادن
marginalize U در حاشیه قراردادن
fuller U حدیده حاشیه دار
anathyrosis U تراشیدن حاشیه سنگ
edge of rug U لبه و حاشیه فرش
tot U سرجمع حاشیه نویسی
furbelow U حاشیه چین دار
annotation symbol U علامت حاشیه نویسی
sheetlines U خطوط حاشیه نقشه
tat U توری حاشیه بافتن
solvency margin U حاشیه عدم اعسار
sinuate U دارای حاشیه موجی
tots U سرجمع حاشیه نویسی
binding offset U حاشیه جبران شیرازه
repand U دارای حاشیه موجی
cylinder skirt U حاشیه یا دامنه سیلندر
drawnwork U حاشیه توری پارچه
cushion-course U [حاشیه تزئینی نازبالش]
chitlins U حاشیه چین دار
chitlings U حاشیه چین دار
candlewick U نخ پنبهای حاشیه دوزی
chitterlings U حاشیه چین دار
purfle U حاشیه دوزی کردن
purfle U حاشیه راتزئین کردن
purfle U ارایش حاشیه دوزی
crisfate U دارای حاشیه موجی
friezes U حاشیه زینتی دادن به
fringes U حاشیه دار کردن
frieze U حاشیه زینتی دادن به
bordered U حاشیه دار کردن
fringe U حاشیه دار کردن
crab border U حاشیه خرچنگی [فرش]
frill U حاشیه چین دار
bordering U حاشیه دار کردن
frills U حاشیه چین دار
tatting U توری حاشیه لباس
border U حاشیه دار کردن
faggots U ریشه کردن حاشیه پارچه
faggot U ریشه کردن حاشیه پارچه
fretwork U برجسته کاری حاشیه گذاری
commentate U حاشیه نوشتن یادداشت کردن
margins U مشخص کردن اندازه و حاشیه
margins U اندک حاشیه دار کردن
rims U لبه داریا حاشیه دارکردن
rim U لبه داریا حاشیه دارکردن
notation U بخاطر سپاری حاشیه نویسی
notations U بخاطر سپاری حاشیه نویسی
border break U ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
antepagment U حاشیه های تزئینی درگاه
margin U اندک حاشیه دار کردن
antepagmentum U حاشیه های تزئینی درگاه
margin U مشخص کردن اندازه و حاشیه
commentated U حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentates U حاشیه نوشتن یادداشت کردن
panels U قاب گذاردن حاشیه زدن به
froufrou U حاشیه دوزی حشو وزوائد
panel U قاب گذاردن حاشیه زدن به
fimbria U حاشیه ریشه دار شرابه
elevation of security U بالا بردن حاشیه امنیت
purling U حاشیه حلقه دود یا بخار
tat U دارای حاشیه توری کردن
purled U حاشیه حلقه دود یا بخار
commentating U حاشیه نوشتن یادداشت کردن
purls U حاشیه حلقه دود یا بخار
fagot U ریشه کردن حاشیه پارچه
purl U حاشیه حلقه دود یا بخار
justify U چاپ با حاشیه مستقیم در سمت راست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com