Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 129 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pellucid
U
حائل ماوراء
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ultraviolet
U
ماوراء بنفش
aerospace
U
فضای ماوراء جو
transmountain
U
ماوراء کوهستانی
transmontane
U
ماوراء کوهستانی
hypersonic
U
ماوراء الصوت
transcutaneous
U
ماوراء پوستی
supersensible
U
ماوراء محسوسات
transcutaneal
U
ماوراء پوستی
numinous
U
ماوراء الطبیعه
supersonic
U
ماوراء صوت
overseas
U
ماوراء بحار
ultrasonics
U
ماوراء صوت
supernatural
U
ماوراء طبیعی
ultrafiche
U
ماوراء فیش
ultrasonic
U
ماوراء صوت
supersensible
U
ماوراء عالم حواس
supernaturalism
U
فلسفه ماوراء طبیعه
meta metalanguage
U
ماوراء فوق زبان
transduction
U
عبور از ماوراء چیزی
transcendentalism
U
فلسفه ماوراء الطبیعه
violet ray
U
اشعهء ماوراء بنفش
ultra violet radiation
U
تشعشع ماوراء بنفش
transfinite
U
ماوراء اعداد محدود
ultraviolet light
U
نور ماوراء بنفش
ultrahigh frequency
U
بسامد ماوراء زیاد
beyond
U
انطرف ماوراء دورتر
extraterrestrial radiation
U
تابشهای ماوراء زمینی
semiopaque
U
کمی حاجب ماوراء
metaphisical
U
مربوط به علم ماوراء طبیعت
metaphysician
U
دانشمند علوم ماوراء طبیعی
metaphysics
U
مبحث علوم ماوراء طبیعی
ultrashort drilling
U
مته کاری ماوراء صوت
ultraviolet ray
U
اشعه ماوراء بنفش پرتو فرابنفش
usli
U
مجتمع سازی درمقیاس ماوراء بزرگ
diathermic
U
هادی اشعه حرارتی ماوراء قرمز
ultra large scale integration
U
مجتمع سازی در مقیاس ماوراء بزرگ
diathermanous
U
هادی اشعه حرارتی ماوراء قرمز
tramontane
U
واقع در ماوراء جبال الپ بیگانه
transmarine
U
واقع در انسوی دریا متعلق به ماوراء بحار
metaphysical
U
وابسته بعلم ماوراء طبیعی علوم معقول
propping
U
حائل
delimiter
U
حائل
stayer
U
حائل
coaming
U
حائل
coamings
U
حائل
delimiler
U
حائل
interceptive
U
حائل
louver
U
حائل
testudo
U
حائل
interceptor
U
حائل
shutter
U
حائل
interceptors
U
حائل
fender
U
حائل
stay
U
حائل
stayed
U
حائل
saddled
U
حائل
saddle
U
حائل
louvre
U
حائل
shutters
U
حائل
louvers
U
حائل
propped
U
حائل
prop
U
حائل
saddles
U
حائل
skid
U
تیر حائل
retaining wall
U
دیوار حائل
skidding
U
تیر حائل
to i. light from anything
U
حائل نورشدن
stanchion
U
حائل نگهدار
skidded
U
تیر حائل
fire guard
U
حائل اتش
fid
U
میله حائل
false work
U
حائل موقت
skids
U
تیر حائل
interception
U
حائل شدن
barrier-free
U
بدون حائل
bar
U
نرده حائل
bars
U
نرده حائل
buttress
U
حائل نگهدار
buttressed
U
حائل نگهدار
buttressing
U
حائل نگهدار
buttresses
U
حائل نگهدار
slsi
U
Intergration Scale SuperLarge تراشه هایی با تراکم ماوراء بزرگ
propping
U
حائل کردن یاشدن
prop
U
حائل کردن یاشدن
semidetached
U
دارای یک دیوار حائل
heel
U
پاشنه پی دیواره حائل یا سد
heels
U
پاشنه پی دیواره حائل یا سد
flare wall
U
دیوار حائل خاکریز پل
propped
U
حائل کردن یاشدن
buffer
U
ضربت خور حائل
dosimeter
U
وسیله اندازه گیری اشعه ماوراء بنفش در تابشهای خورشیدی و اسمانی
gantries
U
زیر بشکهای حائل جراثقال
gantry
U
زیر بشکهای حائل جراثقال
intercepted
U
جدا کردن حائل شدن
intercepting
U
جدا کردن حائل شدن
intercepts
U
جدا کردن حائل شدن
intercept
U
جدا کردن حائل شدن
palls
U
تابوت محتوی مرده حائل
traversing
U
مانع حائل درب تاشو
traverses
U
مانع حائل درب تاشو
palling
U
تابوت محتوی مرده حائل
palled
U
تابوت محتوی مرده حائل
pall
U
تابوت محتوی مرده حائل
intervenes
U
فاصله خوردن حائل شدن
traverse
U
مانع حائل درب تاشو
intervene
U
فاصله خوردن حائل شدن
intervened
U
فاصله خوردن حائل شدن
traversed
U
مانع حائل درب تاشو
aluminum paste
U
تکههای بسیار کوچک الومینیوم که مانع برخورداشعه ماوراء بنفش خورشیدبه سطح جسم میشوند
toe
U
ان قسمت از پی دیواره حائل که روی ان خاک ریزی میشود
toes
U
ان قسمت از پی دیواره حائل که روی ان خاک ریزی میشود
filters
U
چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
filter
U
چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
light trap
U
اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
guard
U
حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guarding
U
حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guards
U
حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
hyper
U
پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
eprom
U
PRO مخصوص که در زیرنور شدید ماوراء بنفش میتواند پاک شده و سپس دوباره برنامه ریزی شودmemory only programmableread erasableیک
hyper-
U
پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
actinism
U
خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
parathyroid
U
غدد پاراتیروئید مترشحه از غدد ماوراء درقی
cluster mill
U
فرزی که متشکل از دو نوردمتحرک کوچک که هر کدام ازانها به وسیله یک جفت نوردبزرگ حائل و به حرکت درمی اید
ldl
U
یک ماوراء زبانی که زبانی را شرح میدهد
thwart
U
خنثی کردن حائل کردن
thwarted
U
خنثی کردن حائل کردن
guard-rails
U
ریل نگهدار حائل ریل
guard-rail
U
ریل نگهدار حائل ریل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com