English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 200 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
boiling U جوش زننده خشمناک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
concussive U ضربت زننده صدمه زننده
irate <adj.> U خشمناک
pissed off [vulgar] <adj.> U خشمناک
mad [coll.] [very angry] <adj.> U خشمناک
ireful [literary] <adj.> U خشمناک
indignant <adj.> U خشمناک
angry <adj.> U خشمناک
ireful U خشمناک
furious <adj.> U خشمناک
raging U خشمناک
wrathy [colloquial] <adj.> U خشمناک
wrathful [literary] <adj.> U خشمناک
wroth [chiefly literary] <adj.> U خشمناک
angry U خشمناک دردناک
angriest U خشمناک دردناک
work into rage U خشمناک شدن
angrier U خشمناک دردناک
spleen U خشمناک کردن
spleens U خشمناک کردن
raged U میل مفرط خشمناک شدن
rage U میل مفرط خشمناک شدن
rages U میل مفرط خشمناک شدن
tart U زننده
nastiest U زننده
nasty U زننده
nasties U زننده
nastier U زننده
mordant U زننده
starring U زننده
staring U زننده
acrimonious U زننده
tarts U زننده
vile U زننده
viler U زننده
water repellent U پس زننده اب
shuffler U زننده
loathful U زننده
odoriferous U زننده
percutient U زننده
pit a pat U زننده
repeller U زننده
repercussive U پس زننده
beater U زننده
applauder U کف زننده
hideous U زننده
vilest U زننده
bitten U زننده
wetter U نم زننده
nauseam U زننده
unlovely U زننده
loathsome U زننده
forbidding U زننده
scabrous U زننده
prickling U زننده
squalid U زننده
striking U زننده
clapper U کف زننده
pinching U زننده
stinking U زننده
poignant U زننده
strikingly U زننده
garish U زننده
acrid U زننده
biting U زننده
striker U زننده
clappers U کف زننده
pungent U زننده
strikers U زننده
repellents U زننده
repellent U زننده
knockers U زننده
nippy U زننده
knocker U زننده
tacker U کوک زننده
sharps U زننده زیرک
knotter U گره زننده
lasher n U سد شلاق زننده
libelant U تهمت زننده
garishly U بطور زننده
libellant U تهمت زننده
kicker U زننده ضربه با پا
sharpest U زننده زیرک
inveigler U گول زننده
germinant U جوانه زننده
trudger U قدم زننده
sourish U به ترشی زننده
tacker U میخ زننده
spicily U بطور زننده
strider U گام زننده
staring red U قرمز زننده
sharp U زننده زیرک
slumberer U چرت زننده
harsh U ناگوار زننده
seasoner U چاشنی زننده
pricker U سیخ زننده
puddler U بهم زننده
howlers U جیغ زننده
scintillator U جرقه زننده
howler U جیغ زننده
scintillant U جرقه زننده
pertubative U برهم زننده
harsher U ناگوار زننده
gasper U نفس زننده
shouter U فریاد زننده
malodor U بوی زننده
napper U چرت زننده
shackler U بخو زننده
harshest U ناگوار زننده
seasoner U ادویه زننده
pacer U گام زننده
scarifier U تیغ زننده
pickier U ضربه زننده
gaunt U زننده ساختن
repugnant U تنفرانگیز زننده
glares U روشنایی زننده
glared U روشنایی زننده
glare U روشنایی زننده
accuser U تهمت زننده
accusers U تهمت زننده
fizzy U جوش زننده
scintillating U جرقه زننده
revolting U بهم زننده
pickiest U ضربه زننده
picky U ضربه زننده
gaunt U زننده بی ثمر
repulsive U زننده تنفراور
crying U جار زننده
bubblier U جوش زننده
bubbliest U جوش زننده
bubbly U جوش زننده
accusant U تهمت زننده
acrimoniousness U سخن زننده
appellant U تهمت زننده
flogger U زننده شلاق
flogger U تازیانه زننده
flagellator U تازیانه زننده
flagellator U شلاق زننده
estimator U تخمین زننده
dozer U چرت زننده
disturber U برهم زننده
coruscant U برق زننده
cornerman U زننده کرنر
beater U کتک زننده
callers U صدا زننده
ad nauseam U بسیار زننده
calumniator U افترا زننده
calumnious U تهمت زننده
catterer U چهچه زننده
caller U صدا زننده
galssy U بی نور زننده
swatter U ضربت سخت زننده
trusser U چوب بست زننده
pungently U بطور زننده یا تند
sewers U اگو بخیه زننده
reddish U مایل بسرخی زننده
greeny U بسبزی زننده سبزفام
fulsome U زننده اغراق امیز
inoffensively U بی انکه زننده باشد
luridly U کم رنگ وپریده زننده
lurid U کم رنگ وپریده زننده
rakish U فاجر جلف و زننده
mawkish U بطور زننده احساساتی
fetid U دارای بوی زننده
sewer U اگو بخیه زننده
stenches U بوی زننده تعفن
stench U بوی زننده تعفن
poignantly U بطور تیزیا زننده
hydromancer U تفال زننده بوسیله اب
incisive speech U سخن تند یا زننده
repulsively U بطور زننده یا دافع
indign U زننده بدون استحقاق
rankly U بطور زننده یابدبو
invection U سخن سخت زننده
stirring U بهم زننده هیجان اور
prank U شوخی زننده تزئین کردن
harsh color U رنگ تند و ناملایم و زننده
nippingly U بطور زننده یا طعنه امیز
smacking U سیلی زننده خوش طعم
deceptive U گول زننده فریب امیز
wheeler U دور زننده چرخ دار
pranksters U کسیکه شوخی زننده کند
prankster U کسیکه شوخی زننده کند
pranks U شوخی زننده تزئین کردن
compound riposte U ضد حمله با یک یا دو حرکت گول زننده
lunger U ضربت زننده جهش کننده
loathly U زننده بطور نفرت انگیز
smacker U سیلی زننده خوش طعم
sharp tongued U بکار برنده سخنان زننده
inside of the foot kick U بغل پای ضربه زننده
fanner U قرقی یا باز کوچک باد زننده
broiler U بهم زننده جوجه یا پرنده کبابی
out flanking U دور زننده احاطه کننده جناح
tickler U بهم زننده تحریک کننده قمقمه کوچک
volleyer U زننده توپ در هوا قبل ازبرخورد با زمین
typeball U یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
lusciously U بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly U بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
pit a pat U بال بال زننده تپیدن
incisively U بطور نافذ بطور زننده
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com