Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
intermediate points
U
جهات میانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cardinal points
U
جهات اصلی
central strip
U
جداکننده جهات
intercardinal headings
U
جهات فرعی
intercardinal points
U
جهات فرعی
cardinal headings
U
جهات اصلی
in somewise
U
از پارهای جهات
the four cardinal points
U
جهات اربعه
scundine quid
U
از برخی جهات
quadrantal points
U
جهات فرعی
cutting direction of a saw
U
جهات برش اره
reference line
U
خط راهنمای تعیین جهات خط برگشت خط مبنا
to box the compass
U
جهات سی ودوگانه قطب نمارابه ترتیب گفتن
self supporting country
U
کشوری که از جهات مختلف به خودمتکی و از خارج بی نیازباشد
to orient oneself
U
جهات چهار گانه خود راتعیین کردن
goat antelope
نوعی بز که از بعضی جهات شبیه بز کوهی است
We ought to (should)examineit in all itsaspects.
U
باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
pascal
U
فشار وارد بریک نقطه صرف نظر از شتاب ناشی از گرانش در همه جهات یکسان میباشد
rosettes
U
اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
rosette
U
اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
centrical
U
میانی
midline
U
خط میانی
middle deck
U
پل میانی
mesne
U
میانی
mesial
U
میانی
mesal
U
میانی
center back
U
بک میانی
center land
U
خط میانی
mesail
U
میانی
centric
U
میانی
medial
U
میانی
median
U
میانی
mediated
U
میانی
mediating
U
میانی
medium
U
میانی
mediate
U
میانی
inmost
U
میانی
innermost
U
میانی
mediums
U
میانی
mediates
U
میانی
median income
U
درامد میانی
intermediate band
U
باند میانی
meddle
U
میانی وسطی
interband
U
باند میانی
i.f.
U
فرکانس میانی
halfback
U
بازیگرخط میانی
halfback
U
بازیگر میانی
middle fraction
U
پاره میانی
dorsomedial
U
پشتی- میانی
middle fraction
U
جزء میانی
drop keel
U
تیغه میانی
middle ear
U
گوش میانی
buffer
U
حافظه میانی
mid flap
U
فلپ میانی
mesencephalon
U
مغز میانی
cut splice
U
پیوند میانی
lower boom
U
بوم میانی
meddles
U
میانی وسطی
intermediate plate
U
صفحه میانی
intermediate frequency tank circuit
U
فرکانس میانی
interphase
U
فاز میانی
intermediate fuse
U
فیوز میانی
intermediate image
U
تصویر میانی
intermediate layer
U
لایه میانی
intermediate link
U
حلقه میانی
intermediate office
U
مرکز میانی
intermediate terminal
U
ترمینال میانی
intermediate transmitter
U
فرستنده میانی
interconnection
U
اتصال میانی
intermediate phase
U
فاز میانی
lower boom
U
تیرک میانی
intermediate anneal
U
التهاب میانی
intermediate zone
U
ناحیه ی میانی
intermediate contact
U
کنتاکت میانی
intermediate distribution frame
U
مقسم میانی
intermediate field
U
میدان میانی
intermediate frequency
U
فرکانس میانی
intermediate oscillation
U
نوسان میانی
middle insomnia
U
بیخوابی میانی
center stripe
U
خط میانی زمین
neutral conductor
U
سیم میانی
neutral wire
U
سیم میانی
midpoint
U
نقطه میانی
intermediate
U
طبقه میانی
center circle
U
دایره میانی
ridge rope
U
سیم میانی
intermediate
U
عضو میانی
midpoints
U
نقطه میانی
meddled
U
میانی وسطی
middle layer
U
قشر میانی
tun dish throught
U
پاتیل میانی
tympanum
U
گوش میانی
middle
U
میانی وسطی
center line
U
خط میانی زمین
middle part
U
قسمت میانی
central strip
U
نوار میانی
central reserve
U
سکوی میانی
midfield line
U
خط میانی زمین
mid
U
میانی وسطی
center wing
U
بال میانی
center section
U
بال میانی
mid-
U
میانی وسطی
median
U
سکوی میانی
middles
U
میانی وسطی
hogging
U
تنش میانی
midsection
U
قطعه میانی
Kasim Ushag design
U
طرح قسیم اوشاق
[عشاق]
[مربوط به فرش های کاراباغ در قرن نوزدهم میلادی می باشد که در آن ترنج بزرگی به شکل لوزی متن را در بر گرفته و اشکال قلاب مانند در جهات مختلف بافته می شوند.]
intermediate temperature
U
درجه حرارت میانی
intermediate transformer
U
مبدل یا ترانسفورماتور میانی
intermediate roll stand
U
مقام نورد میانی
intermediate frequency stage
U
طبقه ی فرکانس میانی
medial layer
U
لایه میانی
[پزشکی]
vermis
U
قطعه میانی مخچه
middle lintel in window
U
وادار میانی پنجره
intercede
U
پادر میانی کردن
interceded
U
پادر میانی کردن
intercedes
U
پادر میانی کردن
interceding
U
پادر میانی کردن
medium frequency motor
U
موتور با فرکانس میانی
medice
U
قسمت میانی زمین
centred
U
نقط ه میانی چیزی
media
U
پوشش میانی سرخرگ
steering wheel hub
U
قسمت میانی غربالک
Somewhere in the darkness
U
جایی در میانی تاریکی
centre
U
نقط ه میانی چیزی
third ventricle
U
بطن میانی مغز
centers
U
نقط ه میانی چیزی
centered
U
نقط ه میانی چیزی
midpoint rule
U
قاعده نقطه میانی
middle
U
منطقه میانی زمین
flankerback
U
بازیگر میانی جناح
rail
U
الت میانی در و پنجره
deep
U
نقطه میانی سر پیچ
deeper
U
نقطه میانی سر پیچ
dorsomedial thalamus
U
تالاموس پشتی- میانی
dermis
U
غشاء میانی پوست
loomed
U
قسمت میانی پارو
cif
U
فرمت میانی معروف
looming
U
قسمت میانی پارو
deepest
U
نقطه میانی سر پیچ
central concrete membrane
U
پرده میانی بتنی
amidship
U
قسمت میانی قایق
center ice circle
U
داره میانی زمین
center back
U
بازیگر میانی خط عقب
bilge board
U
تخته میانی قایق
middles
U
منطقه میانی زمین
center
U
نقط ه میانی چیزی
loom
U
قسمت میانی پارو
grounded neutral
U
سیم میانی زمین
intermediate frequency amplification
U
تقویت فرکانس میانی
intermediate amplifier
U
تقویت کننده میانی
interjacent
U
میانی در میان افتاده
interband telegraphy
U
تلگراف باند میانی
insulated intermediate layer
U
لایه میانی عایق
intermediate repeater
U
تقویت کننده میانی
intermediate frequency breakdown
U
شکست فرکانس میانی
intermediate frequency section
U
مقطع فرکانس میانی
intermediate frequency sensitivity
U
حساسیت فرکانس میانی
looms
U
قسمت میانی پارو
intermediate frequency transformer
U
مبدل فرکانس میانی
half length illusion
U
خطای ادراکی میانی
intermediate aperiodic circuit
U
مدار میانی اپریودیک
infection of the middle ear
U
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
thalamic
U
ماده خاکستری مغز میانی
middle ear inflammation
[MEI]
U
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
king-pendant
U
[تیر عمودی در خرپای میانی]
midpoint
U
نقطه میانی یا نزدیک مرکز
seat
U
قسمت میانی زین اسب
seated
U
قسمت میانی زین اسب
seats
U
قسمت میانی زین اسب
otitis media
[OM]
U
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
inflammation of the middle ear
U
عفونت گوش میانی
[پزشکی]
big man
U
بازیگر میانی بیس بال
drawman
U
مرد میانی برای رویارویی
midgut
U
قسمت میانی مجرای هاضمه
midpoints
U
نقطه میانی یا نزدیک مرکز
mesocarp
U
قشر میانی غلاف میوه
mesoblast
U
لایه جرثومه میانی جنین
image camera tube
U
لامپ تصویر میانی دوربین
interband recombination
U
ترکیب مجدد باند میانی
proxinal
U
نزدیک به تنه یا خط میانی بدن
intermediate frequency amplifier
U
تقویت کننده فرکانس میانی
intermediate frequency band filter
U
صافی باند فرکانس میانی
Midwestern
U
وابسته به ایالتهای میانی ایالت متحده
center face off spot
U
نقطه شروع در مرکز دایره میانی
center piece
U
قسمت میانی اسباب روی میز
atrium
U
اطاق میانی خانههای روم قدیم
center ice spot
U
نقطه شروع در مرکز دایره میانی
trombone
U
شیپور دارای قسمت میانی متحرک
thalamus
U
تالاموس ماده خاکستری مغز میانی
set back
U
مهاجمی که پشت سر مدافع میانی است
Biedermeier
U
[سبک معماری، دکوراسیون و نقاشی اروپای میانی]
midcourt
U
منطقه میانی بین دیوار مقابل و عقب
stapedial
U
وابسته به عضله واستخوان رکابی گوش میانی
interpage
U
در روی صفحههای میانی چاپ کردن یا نوشتن
center forward
U
نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
standoff half
U
بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
ES IS
U
امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند
endodontia
U
شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
endodontics
U
شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
acanthosisnigricans
U
بیماری نادر پوستی که پوست میانی هیپرتروپی وپیگمانتاسیون پیدا مینماید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com