Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
recoilless
U
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
recoilless rifle
U
تفنگ بدون عقب نشینی
choke ring
U
رینگ مانع فرار گاز در تفنگهای بدون عقب نشینی
gunner's rule
U
روش تخمین مسافت صحیح در تیراندازی با تیربار یاتفنگ بدون عقب نشینی
rifles
U
توپ بدون عقب نشینی خان تفنگ خان کشی کردن
rifle
U
توپ بدون عقب نشینی خان تفنگ خان کشی کردن
machined
U
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machines
U
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine
U
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
dependent
U
غیر استاندارد یا چیزی که روی سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده دیگر بدون متغیر قابل استفاده نیست
withdrawal
U
عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
withdrawals
U
عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
backpedal
U
عقب نشینی در مقابل حریف عقب نشینی
variable recoil
U
سیستم عقب نشینی متغیر دستگاه عقب نشینی متغیر
smooth bore
U
جنگ افزار بدون خان
smooth bore
U
جنگ افزار لوله صاف و بدون خان
informally
U
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation
U
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
IBM
U
اصط لاح کلی برای کامپیوتر شخصی که با سخت افزار و نرم افزار کامپیوتر IBM سازگار است بدون توجه به اینکه پردازنده Intel از کدام استفاده میکند. حاوی با EISA,ISA یا MCA است
unformed
U
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
native
U
زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
natives
U
زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
flat
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest
U
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
independently
U
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism
U
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
operates
U
نرم افزاری که عملیات ابتدایی و سطح پایین سخت افزار و مدیریت فایل را انجام میدهد بدون نیاز به کاربر
operated
U
نرم افزاری که عملیات ابتدایی و سطح پایین سخت افزار و مدیریت فایل را انجام میدهد بدون نیاز به کاربر
scalable software
U
برنامه کاربردی گروهی که میتواند کاربردن بیشتری را روی شبکه بدون نیاز به گسترش نرم افزار جدید جا دهد
operate
U
نرم افزاری که عملیات ابتدایی و سطح پایین سخت افزار و مدیریت فایل را انجام میدهد بدون نیاز به کاربر
parataxis
U
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed
U
بدون اضطراب بدون کشش
unbranched
U
بدون انشعاب بدون شعبه
achylous
U
بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand
U
بدون مقدمه بدون تهیه
sedimentary
U
ته نشینی
adsorption
U
رو نشینی
recoiling
U
پی نشینی
an eveing party
U
شب نشینی
evening party
U
شب نشینی
deposits
U
ته نشینی
illuviation
U
ته نشینی
wakes
U
شب نشینی
sedimentation
U
ته نشینی
soiree
U
شب نشینی
soirTes
U
شب نشینی
subsidence
U
ته نشینی
recoil
U
پی نشینی
sedinentation
U
ته نشینی
settling
U
ته نشینی
deposit
U
ته نشینی
recoils
U
پی نشینی
retrocedence
U
پس نشینی
soirees
U
شب نشینی
wake
U
شب نشینی
nightlife
U
شب نشینی
recoiled
U
پی نشینی
precipitation
U
ته نشینی
sedimentation
U
ته نشینی
waked
U
شب نشینی
recess
U
عقب نشینی
electrostatic procipitation
U
ته نشینی الکترواستاتیک
recesses
U
عقب نشینی
cotenancy
U
هم اجاره نشینی
eremitic life
U
گوشه نشینی
recoils
U
عقب نشینی
recoil
U
عقب نشینی
eremitism
U
گوشه نشینی
fallback
U
عقب نشینی
urbanism
U
شهر نشینی
suburbia
U
حومه نشینی
urbanization
U
شهر نشینی
line of retreat
U
خط عقب نشینی
sequestered life
U
گوشه نشینی
sedimentation pond
U
حوضچه ته نشینی
nomadism
U
کوچ نشینی
settlements
U
ته نشینی مسکن
settlement
U
ته نشینی مسکن
ruralize
U
ده نشینی کردن
retrocession
U
عقب نشینی
silting
U
رسوب ته نشینی
katabasis
U
عقب نشینی
solitariness
U
گوشه نشینی
break ground
U
عقب نشینی
hutment
U
کلبه نشینی
recoiled
U
عقب نشینی
to burn the midnight oil
شب نشینی کردن
hypostatic
U
ناشی از ته نشینی
to burn the midnighoil
U
شب نشینی کردن
reclvsion
U
گوشه نشینی
tenantry
U
اجاره نشینی
recoiling
U
عقب نشینی
retrocedence
U
عقب نشینی
retreated
U
عقب نشینی
sanctuaries
U
حق بست نشینی
retreats
U
عقب نشینی
seclusion
U
گوشه نشینی
retreat
U
عقب نشینی
retreating
U
عقب نشینی
sanctuary
U
حق بست نشینی
freeware
U
نرم افزار که بدون هزینه دراختیار مصرف کننده قرار داده میشود برنامه رایگان رایگان ابزار
urbanist
U
وابسته بشهر نشینی
retreat
U
عقب نشینی کردن
setback
U
فشار عقب نشینی
urbanistic
U
وابسته بشهر نشینی
withdraws
U
عقب نشینی کردن
rocket propulsion
U
فشارعقب نشینی موشک
withdraw
U
عقب نشینی کردن
setbacks
U
فشار عقب نشینی
companionship
U
مصاحبت پهلو نشینی
to fall back
U
عقب نشینی کردن
to give ground
U
عقب نشینی کردن
subornation
U
زیر پا نشینی اغواء
to beat a retreat
U
عقب نشینی کردن
to sound the retreat
U
شیپورعقب نشینی زدن
retreated
U
عقب نشینی کردن
retreats
U
عقب نشینی کردن
retreating
U
عقب نشینی کردن
to lose ground
U
عقب نشینی کردن
short recoil
U
عقب نشینی کوتاه
colonial
U
معماری کوچ نشینی
to beat a retreat
U
کوس عقب نشینی
To retreat. To withdraw.
U
عقب نشینی کردن
sedimentation analysis
U
تجزیه بروش ته نشینی
sink
U
ته نشینی حفره یاگودال
sinks
U
ته نشینی حفره یاگودال
blowback
U
ضربه عقب نشینی
pull away
U
عقب نشینی کردن
drop back
<idiom>
U
عقب نشینی کردن
give ground
<idiom>
U
عقب نشینی کردن
ebb current
U
عقب نشینی اب دریا
scuttled
U
عقب نشینی روزنه
long recoil
U
عقب نشینی طولانی
scuttling
U
عقب نشینی روزنه
scuttles
U
عقب نشینی روزنه
scuttle
U
عقب نشینی روزنه
forced withrawal
U
عقب نشینی اجباری
blowback
U
عقب نشینی خودکار
recoil mechanism
U
دستگاه عقب نشینی
backblast
U
شعله عقب نشینی
retirement
U
عقب نشینی اختیاری
back pressure
U
فشار عقب نشینی
backblast
U
موج عقب نشینی
recoil mechanism
U
مکانیسم عقب نشینی
peripheral slots
U
شکافهای خالی که دربعضی کامپیوترها قرار دارندتا کارتهای مدار چاپی بتوانندبرای بالا بردن قابلیتهای سیستم بدون اصلاح سخت افزار مجهز شوند
long recoil
U
طول عقب نشینی زیاد
retreated
U
عقب نشینی اجباری بازگشتن
a white collar job
U
کار پشت میز نشینی
recoil pit
U
چاله عقب نشینی لوله
obmutescence
U
خاموش نشینی سکوت عمدی
recoil operated
U
مجهز به دستگاه عقب نشینی
recoil system
U
سیستم عقب نشینی توپ
insula
U
دستگاه عمارت اجاره نشینی
retreat
U
عقب نشینی کناره گیری
cloisters
U
صومعه گوشه نشینی کردن
straddle
U
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
cloister
U
صومعه گوشه نشینی کردن
recoils
U
عقب نشینی کردن توپ
straddles
U
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
retreated
U
عقب نشینی کناره گیری
to have a knock back
U
عقب نشینی کردن
[در موقعیتی]
retreat
U
عقب نشینی اجباری بازگشتن
they are in full retreat
U
سخت عقب نشینی می کنند
retreats
U
عقب نشینی اجباری بازگشتن
breakdowns
U
ته نشینی مواد معلق دردوغاب
alluvial
U
ته نشینی مربوط به رسوب و ته نشین
breakdown
U
ته نشینی مواد معلق دردوغاب
setbacks
U
نیروی عقب نشینی توپ
setback
U
نیروی عقب نشینی توپ
variable slide
U
طول عقب نشینی متغیر
straddled
U
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
hermitic
U
وابسته بگوشه نشینی زهدامیز
retreats
U
عقب نشینی کناره گیری
recoil
U
عقب نشینی کردن توپ
crawfish
U
ازموضعی عقب نشینی کردن
retreating
U
عقب نشینی کناره گیری
counter recoil
U
برگشتن لوله پس از عقب نشینی
hightail
U
باسرعت عقب نشینی کردن
to sound a retreat
U
شیپور عقب نشینی زدن
recoiling
U
عقب نشینی کردن توپ
to sound the retire
U
شیپور عقب نشینی زدن
retreating
U
عقب نشینی اجباری بازگشتن
recoiled
U
عقب نشینی کردن توپ
retreat
U
گوشه نشینی
[گروهی برای مدتی]
back pressure
U
فشاراگزوز فشار عقب نشینی اگزوز
retire
U
عقب نشینی کردن به دلخواه بازنشسته شدن
retires
U
عقب نشینی کردن به دلخواه بازنشسته شدن
blenching
U
جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blench
U
جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenches
U
جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenched
U
جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
The army had to retreat from the battlefield.
U
ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
recoil operated
U
مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
To draw in ones houns . Toback down . To retreat.
U
ماست ها را کیسه کردن ( عقب نشینی از روی ترس )
beauty is in the eyes of the beholder
<proverb>
U
اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
jet propulsion
U
نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
disengagement
U
جدا شدن ازدشمن عقب نشینی اختیاری قطع تماس با دشمن
shoot the duck
U
حرکت جلو و عقب نشینی روی یک پا و پای دیگر کشیده بجلو
inclusus
U
گوشه نشینی که در غاریا کلبهای می نشست ودرجهانیان رابروی خود می بست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com