English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 173 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
south east U جنوب خاوری جنوب شرقی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
south-east U جنوب شرقی سوی جنوب شرق
south easterly U جنوب خاوری
south eastern U جنوب خاوری
southeast U جنوب خاوری
southeastward U در جهت جنوب خاوری
south eastern U جنوب شرقی
southeast U جنوب شرقی
south-eastern U جنوب شرقی
southeaster U باد جنوب شرقی
southeastward U بطرف جنوب شرقی
southeaster U توفان جنوب شرقی
southeasterner U ساکن نواحی جنوب شرقی
soputheasternmost U در دورترین نقطه جنوب شرقی
seato forces U نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
ASEAN U مخفف همبستگی ملل جنوب شرقی آسیا
Monaco U ناحیه " موناکو" واقع در جنوب شرقی فرانسه
joshua tree U درخت خنجری یا ابره ادم جنوب شرقی امریکا
razorback U خوک نیمه وحشی دورگه جنوب شرقی اتازونی
south-west U جنوب غربی سوی جنوب باختر
south westerly U سوی جنوب غرب یا جنوب باختر
south west U جنوب باختر جنوب غربی
colombo plan U طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
south U جنوب
south <adj.> U جنوب
soiuthern cross U صلیب جنوب
south wards U بسوی جنوب
notus U باد جنوب
south east U جنوب شرق
south east U در جنوب خاور
south west U جنوب غرب
soiuth ward U بسوی جنوب
the south pole U قطب جنوب
lowlander U اهل جنوب
south west U در جنوب باختر
southland U سرزمین جنوب
south western U جنوب غربی
south westerly U جنوب باختری
south western U جنوب باختری
azimuth U نقطه جنوب
southbound U عازم جنوب
southward U سوی جنوب
sou'westers U جنوب غربی
south-west U جنوب غرب
southerner U اهل جنوب
southern U اهل جنوب
south-western U جنوب غربی
southerners U اهل جنوب
South Pole U قطب جنوب
Antarctic U قطب جنوب
south-east U جنوب شرق
southwestward U بسوی جنوب غربی
south west U سوی جنوب باختر
southwesterner U اهل جنوب غربی
southwestern U واقع در جنوب غربی
southwest U واقع در جنوب غربی
southwester U باد جنوب غربی
southernmost U در اقصی نقطه جنوب
Antarctic U مربوط به قطب جنوب
libeccio U باد جنوب غربی
celestial body south pole U قطب جنوب عالم
south easterly U سوی جنوب خاور
southwestward U درجهت جنوب باختری
south east U سوی جنوب خاور
in a south easterly direction U از جهت جنوب خاور
southern U جنوبا بطرف جنوب
souithernism U رسوم واداب جنوب
libecchio U باد جنوب غربی
southwestwards U بسوی جنوب غربی
southwestwards U درجهت جنوب باختری
antarctic circle U مدار قطب جنوب
souithernism U لغت و اصطلاحات مخصوص جنوب
south U بسوی جنوب نیم روز
south wards U بطرف جنوب متمایل بجنوب
soiuth ward U بطرف جنوب متمایل بجنوب
their p was toward the south U چشم اندازانهابسوی جنوب بود
southwester U توفان یا تندباد جنوب غربی
water moccasin U مار سمی ابزی جنوب امریکا
galleta U چمن با دوام جنوب امریکا و مکزیکو
aardwolf U کفتار بومی جنوب و مشرق افریقا
bahama islands U جزایرباهاما واقع درهندغربی و جنوب فلوریدا
judea U یهودیه که قسمتی از جنوب فلسطین بوده
zulu U اهل ناتال در جنوب افریقا ناتالی
peafowl U قوقاول بزرگ صحرایی جنوب اسیا
Makri [Fethiye] U شهر بندری فتیه در جنوب ترکیه
royal palm U نخل بلند جنوب فلوریدا و کوبا
orientalize U خاوری شدن شرقی ماب شدن
wilton U نام شهری در جنوب " ویلت شایر" انگلستان
platypus U پستاندار ابزی ومنقاردار و صدفخوار جنوب استرالیا
arrdwolf U [حیوانی شبیه کفتار بومی جنوب و شرق آفریقا]
shout song U سرودهای مذهبی خیلی بلندسیاه پوستان جنوب امریکا
hottentot U یکی از انواع بومیهای جنوب افریقا که اندامی کوتاه ورنگ قهوهای مایل به زرددارند
nautilus U حلزونهای گرمسیری مارپیچی جنوب اقیانوس ساکن و اقیانوس هند
China denies militarizing South China Sea. U چین را تکذیب نظامی جنوب دریای چین است.
Oriental rug U فرش شرقی [از آنجا که امروزه فرش های شرقی در همه جا بافته می شوند، این لفظ به فرش دست باف که الهام گرفته از طرح های شرقی است اطلاق می شود.]
Murghi rugs U فرش های مرغی [این طرح در فرش های جنوب ایران بیشتر دیده شده و نمادی از مرغ یا خروس را بصورت شکل هندسی نشان می دهد.]
rhaeto romanic U زبان لاتین سوئیس شرقی وایتالیای شمال شرقی
Gabbeh U گبه [با قالیچه های درشت باف و زبر که ریشه عشایری داشته و منسوب به خراسان و جنوب ایران می باشند. طرح های آن ساده و از رنگ های روشن با گره های فارسی و ترکی می باشد.]
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
khamseh U خمسه [در جنوب غرب ایران و از پنج قبیله قدیمی ایران تشکیل شده که در گذشته با قبائل دیگر منطقه اتحادیه ای را در مقابل ایل قشقایی بوجود آورده بودند. امروز نقش خمسه بیشتر با طرح بهارلو شناخته می شود.]
Lori Pambak motif U ترنج لری [پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]
Khotan rug U فرش ختن [این شهر در جنوب ترکستان چین واقع می باشد و سابقه سیصد ساله در فرش بافی دارد. اکثر لچک های ترنجی را منسوب به این منطقه می دانند و از پودهای پشمی و گاه نخ های زربفت در طرح ها استفاده می شود.]
warsaw treaty U پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
ortive U خاوری
eastern U خاوری
north-eastern U از شمال خاوری
oriental U اسیایی خاوری
northeast U شمال خاوری
northeaster U باد شمال خاوری
the old world U نیم کره خاوری
orients U کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
orient U کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
orienting U کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
levanter U شرقی
oriental U شرقی
levantine U شرقی
eastward U شرقی
eastern U شرقی
Burundi U کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
northeastward U شمال شرقی
bagnio U زندان شرقی
northeastern U شمال شرقی
orientalizing style U سبک شرقی
north easterly U شمال شرقی
eastern hemisphere U نیمکره شرقی
north-easterly U شمال شرقی
mongolian draw U کشیدن شرقی
turkish closet U مستراح شرقی
greek church U کلیسای شرقی
to lie east and west U شرقی غربی
turkey bath U حمام شرقی
orientally U بسبک شرقی ها
easternmost U اقصی نقطهء شرقی
eastermost U اقصی نقطهء شرقی
Hindoo U سبک شرقی [معماری]
easternmost U شرقی ترین نقطه
orientalism U عقاید یا سیاست شرقی
tussore U کرم ابریشم شرقی
tusseh U کرم ابریشم شرقی
laura U صومعه کلیسای شرقی
tussah U کرم ابریشم شرقی
the old world U نیم کره شرقی
northeastern U مربوط به شمال شرقی
northeaster U نسیم شمال شرقی
northeastward U بطرف شمال شرقی
greek catholic U عضو کلیسای شرقی
east end U قسمت شرقی لندن
dinghy U قایق هند شرقی
dinghies U قایق هند شرقی
byzantine U وابسته بروم شرقی
eastermost U شرقی ترین نقطه
breeze U بادشمال یاشمال شرقی بادملایم
OCM U شرکت او سی ام تولیدکننده فرش شرقی
archimandrite U رئیس دیر در کلیسای شرقی
breezing U بادشمال یاشمال شرقی بادملایم
breezes U بادشمال یاشمال شرقی بادملایم
breezed U بادشمال یاشمال شرقی بادملایم
euroclidon U بادطوفانی شمال شرقی درمدیترانه
ORIA U اتحادیه واردکنندگان فرش های شرقی
neo platonism U فلسفه افلاطونی امیخته با تصوف شرقی
lascar U نظامی وملوان هند شرقی توپچی هندشرقی
fox grape U انگور ترش نواحی شمال شرقی امریکا
Eastern design U طرح های شرقی [مربوط به شرق آسیا ]
eastern european mutual assisstance trea U پیمان کمک متقابل اروپای شرقی treaty warsaw
golden horde U سپاهیان مغول که در قرن سیزدهم اروپای شرقی رامورد تاخت و تاز قرار دادند
Ivy League U نام گروهی از دانشگاههای قدیمی و نامور بخش شرقی ایالات متحده که با هماتحادیهی ورزشی و غیره دارند
cross-in-square U [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
Persian rug U [فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.]
north by cast U میان شمال و شمال شرقی
north-east U شمال شرقی در شمال شرق
northeast U شمال شرقی شمال شرق
north east U شمال شرق شمال شرقی
to lie east and west U واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com