English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 159 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
assignment statement U جمله جایگزینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
replacement demand U نیازمندیهای جایگزینی تقاضای جایگزینی پرسنل
topic sentence U جمله سرسطر جمله عنوان
lodgment U جایگزینی
embedment U جایگزینی
lodgement U جایگزینی
replacement U جایگزینی
replacements U جایگزینی
font subsitution U جایگزینی فونت
replacement U جایگزینی نفرات
replacement theory U نظریه جایگزینی
replacement part U قطعه جایگزینی
assignment operator U عملگر جایگزینی
trade-offs U رابطه جایگزینی
trade off U رابطه جایگزینی
replacements U جایگزینی نفرات
filler personnel U افراد جایگزینی
search and replace U جستجو و جایگزینی
situation U جایگزینی وضع
trade-off U رابطه جایگزینی
situations U جایگزینی وضع
replacement cost U هزینه جایگزینی
replacement capital U سرمایه جایگزینی
replaceable parameter U پارامتر جایگزینی
loss replacement U جایگزینی تلفات و ضایعات
global search and replace U جستجو و جایگزینی سراسری
replacement factor U ضریب جایگزینی پرسنل ووسایل
bulk replacement storage U سهمیه کل جایگزینی درصحنه عملیات
global U تابع جستجو و جایگزینی پردازشگر کلمه در یک متن یا فایل کامل
globally U تابع جستجو و جایگزینی پردازشگر کلمه در یک متن یا فایل کامل
prints U تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
search and replace U جستجوی کلمه پرداز و تابع جایگزینی مربوط به فایل کامل یا متن
print U تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
printed U تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
amongst U از جمله
among the rest U از ان جمله
inclusive of <prep.> U از جمله
including <prep.> U از جمله
comprising <prep.> U از جمله
termed U جمله
term U جمله
sentences U جمله
sentence U جمله
mongst U از جمله
terming U جمله
outright U جمله
sentence U جمله
outrightly U جمله
sentencing U جمله
residual term U جمله پسماند
residual term U جمله باقیمانده
choice of words U جمله بندی
diction U جمله بندی
wordage U جمله بندی
definiens U جمله تعریفی
final term U جمله نهایی
an involed sentence U جمله پیچدار
error term U جمله خطا
sentence adverb قید جمله ای
loose sentence U جمله بیربط
stochastic term U جمله تصادفی
word choice U جمله بندی
statement label U برچسب جمله
sentence fragment U جمله جزء
one word sentence U جمله تک واژهای
wording U جمله بندی
executable statement U جمله اجرایی
declaration statement U جمله تعریفی
control statement U جمله کنترلی
compound statement U جمله مرکب
terming U جمله عبارت
termed U جمله طیفی
termed U جمله عبارت
term U جمله طیفی
term U جمله عبارت
double talk U جمله دو پهلو
term U جمله [ریاضی]
mathematical term U جمله [ریاضی]
parenthesis U جمله معترضه
totals U جمله سرجمع
totalling U جمله سرجمع
totaling U جمله سرجمع
totaled U جمله سرجمع
total U جمله سرجمع
periods U جمله کامل
terming U جمله طیفی
period U جمله کامل
middling U جمله مشترک
verbiage [American English] U جمله بندی
totalled U جمله سرجمع
provisos U جمله شرطی
proviso U جمله شرطی
clause U جزئی از جمله
clauses U جزئی از جمله
reporter U جمله ساز نویسنده ناصادق
subroutine reentry U ورود جمله به زیرروال
sentence completion test U ازمون تکمیل جمله
term symbol U نشانه جمله طیفی
job control statement U جمله کنترل کار
colloquialism U جمله مرسوم درگفتگو
job control statement U جمله کنترل برنامه
full point U نقطه پایان جمله
period U نقطه پایان جمله
impresa U نشانه جمله شعاری
punch-lines U جمله اساسی واصلی
punch-line U جمله اساسی واصلی
monomial U دارای فقط یک جمله
nonexecutable statement U جمله غیر اجرایی
punch line U جمله اساسی واصلی
periods U نقطه پایان جمله
colloquialisms U جمله مرسوم درگفتگو
parse U جمله راتجزیه کردن
parses U جمله راتجزیه کردن
parsed U جمله راتجزیه کردن
armless <adj.> U بی بازو [در آخر جمله می آید]
saws U لغت یا جمله ضرب المثل
sawed U لغت یا جمله ضرب المثل
saw U لغت یا جمله ضرب المثل
sawing U لغت یا جمله ضرب المثل
predicatively U بطور غیرمستقیم در خبر جمله
phraseologist U جمله ساز نویسنده ناصادق
sign of aggregation U علائم مخصوص جمله جبری
restrictive U جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده
the difference between the consecutive terms U اختلاف هر دو جمله متوالی [ریاضی]
zero supperssion U موقوف کردن صفرها جایگزینی صفرهای ماقبل یک عدد با جای خالی به طوریکه صفرها در موقعیت چاپ عددفاهر نشوند
parsed U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
parses U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
The sentence doesnt convey the meaning. U این جمله معنی رانمی رساند
word order U ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
to pad a sentence U جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
cat-and-dog <adj.> <idiom> U پر جنگ و جدال [در آخر جمله می آید]
vinculum U خط ترازی که بالای چند جمله می کشند
parse U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
How can I make such pilot U چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
exhaustable resources U منابع پایان پذیر منابع طبیعی که میزان عرضه انها ثابت بوده و قابل جایگزینی نمیباشدمانند نفت سنگ اهن
approachable [accessible to most people] U هم مشرب [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
tag line U جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
inserting U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
insert U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
half long U حد فاصل بین جمله طویل وجمله کوتاه
approachable [accessible to most people] U همخو [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
geometric mean U فاصله بین اولین واخرین جمله یک تصاعدهندسی
other than [usually used in negative sentences] <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
inserts U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
systems analysis U 1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن
transversal U اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
augmentation U افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
approachable [accessible to most people] U کمک کننده [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
do U این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید
prepositional phrase U بخشی از جمله که با حرف اغازگرد دو خاصیت صفت یاقیدیا اسم راپیداکند
cabling U نموداری که محل کابلها را در یک اداره نشان میدهد از جمله نقاط اتصال را
one for one U مرحلهای غالبا" مربوط به یک اسمبلر که در ان یک جمله زبان منبع به یک دستور کارزبان ماشین تبدیل میشود
recursive equations U معادلاتی که بعضی از جملات در انهاتکرار شده و هر معادله نسبت به معادله قبلی فقط یک جمله اضافی دارد
delivered duty paid U یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
mathematical school U مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
wording U جمله بندی کلمه بندی
rose motif U نگاره گل رز [در فرش های مختلف ایرانی از انواع گل رز از جمله طرح گل فرنگ، طرح درختی، طرح باغی، طرح گل و بوته استفاده می شود.]
rug condition U [وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com