Perdic | جمعیت کم یا پراکنده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	sparse population U	جمعیت کم یا پراکنده

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	malthusian theory of population U	فرضیه جمعیت مالتوس چون ازدیاد جمعیت جهان باتصاعد هندسی و افزایش منابع اغذیه به شکل تصاعدحسابی است باید جمعیت کنترل شود
	divided fire U	زیر اتش گرفتن چند هدف به طور همزمان تیر پراکنده اتش پراکنده
	scatters U	پراکنده شدن پراکنده کردن
	scatter U	پراکنده شدن پراکنده کردن
	diffused U	پراکنده
	diffuse U	پراکنده
	far-flung U	پراکنده
	dispersoid U	پراکنده
	scatterd U	پراکنده
	diffuses U	پراکنده
	scattered U	پراکنده
	diffusing U	پراکنده
	sparse U	پراکنده
	sparsely U	پراکنده
	dissipated U	پراکنده
	far flung U	پراکنده
	straggly U	پراکنده اواره
	disperses U	پراکنده شدن
	dispersing U	پراکنده کردن
	dashes U	پراکنده کردن
	dashed U	پراکنده کردن
	dash U	پراکنده کردن
	dispersing U	پراکنده شدن
	stray current U	جریان پراکنده
	scattering U	پراکنده کردن
	sporadically U	پراکنده انفرادی
	sporadic U	پراکنده انفرادی
	disperses U	پراکنده کردن
	dispersed U	پراکنده شدن
	intersperse U	پراکنده کردن
	interspersed U	پراکنده کردن
	interspersing U	پراکنده کردن
	disperse U	پراکنده کردن
	disperse U	پراکنده شدن
	dispersed U	پراکنده کردن
	wild shot U	تیر پراکنده
	outspread U	بسط پراکنده
	scatter plot U	ترسیم پراکنده
	logorrhea U	پراکنده گویی
	interspersion U	پراکنده کردن
	disject U	پراکنده کردن
	fragmentary delusion U	هذیان پراکنده
	dissipative U	پراکنده سازنده
	distributed practices U	تمرینهای پراکنده
	intersperses U	پراکنده کردن
	scatter program U	نمودار پراکنده
	scatter read U	پراکنده خوانی
	seme U	افشانده پراکنده
	scatterings U	چیزهای پراکنده
	magnetic stray field U	میدان پراکنده
	scatterer U	پراکنده ساز
	scattered radiation U	تشعشع پراکنده
	scattered clouds U	ابرهای پراکنده [هواشناسی]
	zigzag leakage flux U	شار پراکنده زیگزاگ
	energy dissipation U	پراکنده سازی انرژی
	dispersal U	پراکندگی پراکنده سازی
	diaspora U	جماعت یهودیان پراکنده
	magnetic leakage flux U	فوران پراکنده نشتی مغناطیسی
	cloudy with sunny intervals <idiom> U	پراکنده و تا اندازه ای آفتابی [هواشناسی]
	effuse U	پخش کردن پراکنده و متفرق
	sunny with cloudy intervals <idiom> U	پراکنده و تا اندازه ای آفتابی [هواشناسی]
	round up U	جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
	riot act	قانون پراکنده ساختن اجتماعات آشوب طلب
	to send things flying U	[بخاطر ضربه] به اطراف در هوا پراکنده شدن
	to rally scattered troops U	جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
	haze U	غبارها یا ذرات ریزی که دراتمسفر پراکنده شده اند
	lyophobic U	دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
	gregariously U	با جمعیت
	many peopled U	پر جمعیت
	herded U	جمعیت
	populace U	جمعیت
	thinly populated U	کم جمعیت
	herd U	جمعیت
	herds U	جمعیت
	heaps U	جمعیت
	societies U	جمعیت
	society U	جمعیت
	heaping U	جمعیت
	full of life U	پر جمعیت
	thickly peopled U	پر جمعیت
	bodle U	جمعیت
	densely populated U	پر جمعیت
	over peopled U	پر جمعیت
	herding U	جمعیت
	thickly populated U	پر جمعیت
	heap U	جمعیت
	press U	جمعیت
	populations U	جمعیت
	demos U	جمعیت
	gaggle U	جمعیت
	gaggles U	جمعیت
	mob U	جمعیت
	presses U	جمعیت
	thin U	کم جمعیت
	thinned U	کم جمعیت
	thinners U	کم جمعیت
	thinnest U	کم جمعیت
	thins U	کم جمعیت
	companies U	جمعیت
	company U	جمعیت
	crowd	جمعیت
	crowds U	جمعیت
	rabble U	جمعیت
	population U	جمعیت
	mobbed U	جمعیت
	mobbing U	جمعیت
	thronging U	جمعیت
	throngs U	جمعیت
	gangs U	جمعیت
	gang U	جمعیت
	desolate U	بی جمعیت
	cortege U	جمعیت
	corteges U	جمعیت
	thronged U	جمعیت
	population [pop.] U	جمعیت
	mobs U	جمعیت
	armies U	جمعیت
	throng U	جمعیت
	army U	جمعیت
	urban population U	جمعیت شهری
	population explosion U	انفجار جمعیت
	population growth U	رشد جمعیت
	population inversion U	وارونگی جمعیت
	population distribution U	توزیع جمعیت
	the total population U	همه جمعیت
	population structure U	ترکیب جمعیت
	population density U	تراکم جمعیت
	young population U	جمعیت جوان
	optimum population U	حد مطلوب جمعیت
	people U	تن [جمعیت شهری]
	underpopulation U	کمبود جمعیت
	population structure U	ساخت جمعیت
	working population U	جمعیت شاغل
	stationary population U	جمعیت ثابت
	to the cheers of [the crowd] U	با تشویق [جمعیت]
	the crowd scattereal U	جمعیت متفرق شد
	rucks U	جمعیت وازدحام
	aging population U	جمعیت سالمند
	multitudes U	جمعیت کثیر
	peopled U	جمعیت قوم
	settled U	جمعیت دار
	social U	جمعیت دوست
	bikes U	انبوه جمعیت
	peoples U	جمعیت قوم
	peopling U	جمعیت قوم
	demography U	جمعیت نگاری
	depopulate U	کم جمعیت کردن
	depopulated U	کم جمعیت کردن
	depopulates U	کم جمعیت کردن
	depopulating U	کم جمعیت کردن
	demography U	جمعیت شناسی
	people U	جمعیت قوم
	demographer U	جمعیت شناس
	ruck U	جمعیت وازدحام
	habitance U	جمعیت سکنه
	bike U	انبوه جمعیت
	knight errantry U	جمعیت سلحشوران
	multitude U	جمعیت کثیر
	overpopulation U	اضافه جمعیت
	depopulation U	تخلیه جمعیت
	populated U	جمعیت دار
	demotic distribution U	توزیع جمعیت
	demographic transition U	گذار جمعیت
	habitancy U	جمعیت سکنه
	populates U	دارای جمعیت کردن
	flocked U	جمعیت دسته پرندگان
	flocking U	جمعیت دسته پرندگان
	flocks U	جمعیت دسته پرندگان
	gang U	جمعیت تشکیل دادن
	demography U	علم جمعیت شناسی
	templar U	عضو جمعیت فراماسون
	party U	دسته متشکل جمعیت
	populate U	دارای جمعیت کردن
	populating U	دارای جمعیت کردن
	birth rate U	ضریب افزایش جمعیت
	birth rates U	ضریب افزایش جمعیت
	flock U	جمعیت دسته پرندگان
	The police held the crowd back. U	پلیس جمعیت را عقب زد
	gangs U	جمعیت تشکیل دادن
	A big crowd gathered. U	جمعیت انبوهی جمع شد
	gregariously U	از روی جمعیت دوستی
	population planning U	برنامه ریزی جمعیت
	gregarious U	جمعیت دوست گروه جو
	demography U	مطالعه مهاجرت جمعیت
	zero population growth U	رشد جمعیت صفر
	puff ball U	یکجورسماروغ که چون تخم دان گوی مانندان شکسته شودتخم ان پراکنده میشود
	groups U	جمعیت گروه بندی کردن
	doubling time of population U	زمان دو برابر شدن جمعیت
	the total population U	تمامی نفوس کلیه جمعیت
	the t. population U	کلیه جمعیت همه مردم
	She lost her husband in the crowd . U	شوهرش رادرمیان جمعیت گه کرد
	group U	جمعیت گروه بندی کردن
	ku kluxer U	عضو جمعیت کوکلس کلان
	slum U	محلات پر جمعیت وپست شهر
	There were teeming ( surging) crowds outside the entrance of the theatre house . U	دم در سینما جمعیت موج می زند
	slums U	محلات پر جمعیت وپست شهر
	The crowd was pressing against the gate . U	جمعیت به درورودی فشار می دادند
	aluminum pigmented dope U	لعاب یا پرداخت که داخل ان تکههای کوچک الومینیوم بصورت معلق پراکنده شده است
	demand factors U	جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
	hidden momentum of population growth U	به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان