English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
social U جمعیت دوست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
gregarious U جمعیت دوست گروه جو
Other Matches
malthusian theory of population U فرضیه جمعیت مالتوس چون ازدیاد جمعیت جهان باتصاعد هندسی و افزایش منابع اغذیه به شکل تصاعدحسابی است باید جمعیت کنترل شود
A friend in need is a friend indeed.. <proverb> U دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
I like to be friends with you. U من دوست دارم با تو دوست باشم.
I am done with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am [have] finished with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
population U جمعیت
company U جمعیت
demos U جمعیت
populations U جمعیت
rabble U جمعیت
mobbing U جمعیت
heap U جمعیت
many peopled U پر جمعیت
thickly peopled U پر جمعیت
over peopled U پر جمعیت
throngs U جمعیت
thronging U جمعیت
thronged U جمعیت
thinly populated U کم جمعیت
desolate U بی جمعیت
cortege U جمعیت
corteges U جمعیت
gaggle U جمعیت
gaggles U جمعیت
mob U جمعیت
mobbed U جمعیت
mobs U جمعیت
armies U جمعیت
army U جمعیت
gregariously U با جمعیت
throng U جمعیت
full of life U پر جمعیت
bodle U جمعیت
thins U کم جمعیت
crowd جمعیت
herds U جمعیت
herding U جمعیت
herded U جمعیت
heaping U جمعیت
thinnest U کم جمعیت
thinners U کم جمعیت
thinned U کم جمعیت
thin U کم جمعیت
herd U جمعیت
heaps U جمعیت
society U جمعیت
populace U جمعیت
presses U جمعیت
press U جمعیت
thickly populated U پر جمعیت
gang U جمعیت
gangs U جمعیت
crowds U جمعیت
population [pop.] U جمعیت
societies U جمعیت
densely populated U پر جمعیت
companies U جمعیت
population structure U ساخت جمعیت
sparse population U جمعیت کم یا پراکنده
population distribution U توزیع جمعیت
population density U تراکم جمعیت
settled U جمعیت دار
population explosion U انفجار جمعیت
population growth U رشد جمعیت
population inversion U وارونگی جمعیت
population structure U ترکیب جمعیت
multitude U جمعیت کثیر
rucks U جمعیت وازدحام
demotic distribution U توزیع جمعیت
ruck U جمعیت وازدحام
demographic transition U گذار جمعیت
knight errantry U جمعیت سلحشوران
demography U جمعیت شناسی
demography U جمعیت نگاری
demographer U جمعیت شناس
aging population U جمعیت سالمند
habitance U جمعیت سکنه
habitancy U جمعیت سکنه
multitudes U جمعیت کثیر
optimum population U حد مطلوب جمعیت
stationary population U جمعیت ثابت
to the cheers of [the crowd] U با تشویق [جمعیت]
bikes U انبوه جمعیت
overpopulation U اضافه جمعیت
depopulation U تخلیه جمعیت
populated U جمعیت دار
people U تن [جمعیت شهری]
bike U انبوه جمعیت
depopulate U کم جمعیت کردن
underpopulation U کمبود جمعیت
peoples U جمعیت قوم
depopulated U کم جمعیت کردن
depopulates U کم جمعیت کردن
urban population U جمعیت شهری
working population U جمعیت شاغل
depopulating U کم جمعیت کردن
the total population U همه جمعیت
young population U جمعیت جوان
peopled U جمعیت قوم
the crowd scattereal U جمعیت متفرق شد
peopling U جمعیت قوم
people U جمعیت قوم
flocks U جمعیت دسته پرندگان
demography U مطالعه مهاجرت جمعیت
flocking U جمعیت دسته پرندگان
populating U دارای جمعیت کردن
populates U دارای جمعیت کردن
flocked U جمعیت دسته پرندگان
flock U جمعیت دسته پرندگان
party U دسته متشکل جمعیت
demography U علم جمعیت شناسی
population planning U برنامه ریزی جمعیت
gregariously U از روی جمعیت دوستی
The police held the crowd back. U پلیس جمعیت را عقب زد
zero population growth U رشد جمعیت صفر
birth rates U ضریب افزایش جمعیت
birth rate U ضریب افزایش جمعیت
gang U جمعیت تشکیل دادن
gangs U جمعیت تشکیل دادن
populate U دارای جمعیت کردن
A big crowd gathered. U جمعیت انبوهی جمع شد
templar U عضو جمعیت فراماسون
the t. population U کلیه جمعیت همه مردم
The crowd was pressing against the gate . U جمعیت به درورودی فشار می دادند
She lost her husband in the crowd . U شوهرش رادرمیان جمعیت گه کرد
the total population U تمامی نفوس کلیه جمعیت
There were teeming ( surging) crowds outside the entrance of the theatre house . U دم در سینما جمعیت موج می زند
doubling time of population U زمان دو برابر شدن جمعیت
ku kluxer U عضو جمعیت کوکلس کلان
group U جمعیت گروه بندی کردن
slum U محلات پر جمعیت وپست شهر
slums U محلات پر جمعیت وپست شهر
groups U جمعیت گروه بندی کردن
to crowd out U ازتنگی جایابسیاری جمعیت بیرون کردن
conurbation U [ناحیه پر جمعیت پر از شهرک و شهر بزرگ]
demand factors U جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
hidden momentum of population growth U به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
A big crowd surged into the streets. U جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
There were some angry looks in the crowd . U قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
He forced his way thru the crowd . U بزور خودش رااز میان جمعیت رد کرد
grey friar U عضو جمعیت راهبان یادرویشان فرقه فرانسیس مقدس
bluestockings U منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
bluestocking U منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
schoolmates U دوست
hydrophilic U اب دوست
schoolmate U دوست
hydrophilic compound U اب دوست
chum U دوست
buddy U دوست
unfriended U بی دوست
buddies U دوست
friendless U بی دوست
allying U دوست
ally U دوست
heart to heart U دوست
heart-to-hearts U دوست
leal U دوست
amicable U دوست
friends U دوست
philogynist U زن دوست
friend U دوست
chums U دوست
philoginous U زن دوست
heart-to-heart U دوست
formalist U دوست
bozo U دوست
dienophile U دی ان دوست
girlfriend U دوست دختر
philotechnic U صناعت دوست
girlfriends U دوست دختر
pen pal U دوست قلمی
pen pal U دوست مکاتبهای
unlovely U دوست نداشتنی
pen pals U دوست قلمی
pen pals U دوست مکاتبهای
philhellenic U دوست یونان
humanitarian U بشر دوست
philobiblic U کتاب دوست
family men U زن و بچه دوست
peaceable U صلح دوست
sweet tooth U شیرینی دوست
saprophytic U پوده دوست
to make a friend of U دوست شدن با
psychrophilic U سرما دوست
pornerastic U جنده دوست
warlike U جنگ دوست
friend U دوست کردن
philotechnic U صنعت دوست
xenophile U بیگانه دوست
zoophilic U حیوان دوست
friends U دوست کردن
zoophilous U حیوان دوست
careerist U حرفه دوست
careerists U حرفه دوست
fraternised U دوست بودن
family man U زن و بچه دوست
solomon U صلح دوست
lovable U دوست داشتنی
lovely U دوست داشتنی
philanthropist U بشر دوست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com