English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
A big crowd gathered. U جمعیت انبوهی جمع شد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
malthusian theory of population U فرضیه جمعیت مالتوس چون ازدیاد جمعیت جهان باتصاعد هندسی و افزایش منابع اغذیه به شکل تصاعدحسابی است باید جمعیت کنترل شود
density U انبوهی
flocculate U انبوهی
bushiness U انبوهی
aggregation U انبوهی
affluxion U انبوهی
afflux U انبوهی
luxuriance U انبوهی
crowding U انبوهی
densities U انبوهی
congestion U ازدحام انبوهی
density dependent U انبوهی بسامان
density independent U انبوهی نابسامان
marmosets U بوزینه کوچک امریکایی که دم انبوهی دارد
marmoset U بوزینه کوچک امریکایی که دم انبوهی دارد
tesla U واحد چگالی یا انبوهی شارمغناطیسی در سیستم متریک
burster U ماشینی که برای جداکردن انبوهی زا صفحات کاغذ به کار می رود
gangs U جمعیت
herded U جمعیت
societies U جمعیت
throng U جمعیت
gang U جمعیت
corteges U جمعیت
cortege U جمعیت
thronged U جمعیت
desolate U بی جمعیت
throngs U جمعیت
thronging U جمعیت
thinly populated U کم جمعیت
society U جمعیت
full of life U پر جمعیت
thickly peopled U پر جمعیت
many peopled U پر جمعیت
thickly populated U پر جمعیت
densely populated U پر جمعیت
over peopled U پر جمعیت
bodle U جمعیت
herds U جمعیت
population [pop.] U جمعیت
herd U جمعیت
populace U جمعیت
heaps U جمعیت
heaping U جمعیت
heap U جمعیت
herding U جمعیت
gregariously U با جمعیت
companies U جمعیت
thinnest U کم جمعیت
demos U جمعیت
gaggle U جمعیت
thinners U کم جمعیت
thins U کم جمعیت
populations U جمعیت
crowd جمعیت
crowds U جمعیت
rabble U جمعیت
company U جمعیت
population U جمعیت
thinned U کم جمعیت
gaggles U جمعیت
mobbing U جمعیت
presses U جمعیت
press U جمعیت
armies U جمعیت
mobbed U جمعیت
mob U جمعیت
mobs U جمعیت
army U جمعیت
thin U کم جمعیت
population growth U رشد جمعیت
population inversion U وارونگی جمعیت
population structure U ساخت جمعیت
population structure U ترکیب جمعیت
population explosion U انفجار جمعیت
habitance U جمعیت سکنه
population distribution U توزیع جمعیت
population density U تراکم جمعیت
optimum population U حد مطلوب جمعیت
habitancy U جمعیت سکنه
knight errantry U جمعیت سلحشوران
people U تن [جمعیت شهری]
young population U جمعیت جوان
working population U جمعیت شاغل
urban population U جمعیت شهری
underpopulation U کمبود جمعیت
the crowd scattereal U جمعیت متفرق شد
the total population U همه جمعیت
stationary population U جمعیت ثابت
sparse population U جمعیت کم یا پراکنده
to the cheers of [the crowd] U با تشویق [جمعیت]
bike U انبوه جمعیت
demographer U جمعیت شناس
populated U جمعیت دار
overpopulation U اضافه جمعیت
depopulation U تخلیه جمعیت
aging population U جمعیت سالمند
multitudes U جمعیت کثیر
multitude U جمعیت کثیر
settled U جمعیت دار
social U جمعیت دوست
ruck U جمعیت وازدحام
demography U جمعیت نگاری
rucks U جمعیت وازدحام
demography U جمعیت شناسی
depopulates U کم جمعیت کردن
demotic distribution U توزیع جمعیت
depopulate U کم جمعیت کردن
depopulated U کم جمعیت کردن
peopling U جمعیت قوم
demographic transition U گذار جمعیت
depopulating U کم جمعیت کردن
peoples U جمعیت قوم
bikes U انبوه جمعیت
peopled U جمعیت قوم
people U جمعیت قوم
The police held the crowd back. U پلیس جمعیت را عقب زد
gregarious U جمعیت دوست گروه جو
gangs U جمعیت تشکیل دادن
gang U جمعیت تشکیل دادن
party U دسته متشکل جمعیت
flock U جمعیت دسته پرندگان
flocked U جمعیت دسته پرندگان
flocking U جمعیت دسته پرندگان
flocks U جمعیت دسته پرندگان
zero population growth U رشد جمعیت صفر
templar U عضو جمعیت فراماسون
demography U علم جمعیت شناسی
birth rates U ضریب افزایش جمعیت
populate U دارای جمعیت کردن
birth rate U ضریب افزایش جمعیت
populates U دارای جمعیت کردن
population planning U برنامه ریزی جمعیت
populating U دارای جمعیت کردن
gregariously U از روی جمعیت دوستی
demography U مطالعه مهاجرت جمعیت
doubling time of population U زمان دو برابر شدن جمعیت
the t. population U کلیه جمعیت همه مردم
ku kluxer U عضو جمعیت کوکلس کلان
group U جمعیت گروه بندی کردن
groups U جمعیت گروه بندی کردن
slum U محلات پر جمعیت وپست شهر
the total population U تمامی نفوس کلیه جمعیت
The crowd was pressing against the gate . U جمعیت به درورودی فشار می دادند
She lost her husband in the crowd . U شوهرش رادرمیان جمعیت گه کرد
slums U محلات پر جمعیت وپست شهر
There were teeming ( surging) crowds outside the entrance of the theatre house . U دم در سینما جمعیت موج می زند
to crowd out U ازتنگی جایابسیاری جمعیت بیرون کردن
There were some angry looks in the crowd . U قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
A big crowd surged into the streets. U جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
demand factors U جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
conurbation U [ناحیه پر جمعیت پر از شهرک و شهر بزرگ]
hidden momentum of population growth U به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
He forced his way thru the crowd . U بزور خودش رااز میان جمعیت رد کرد
grey friar U عضو جمعیت راهبان یادرویشان فرقه فرانسیس مقدس
bluestockings U منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
bluestocking U منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
pareto distribution U در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
hidden momentum of population growth U نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
town fog U نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
edict of emancipation U فرمانی که به تاریخ سوم مارس 1681 به وسیله الکساندر دوم امپراطور روسیه صادر و به موجب ان به "سرفها" یعنی ثلث جمعیت روسیه که فاقدازادی واقعی بودند
dynamic condition U شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
malthusian law of population U نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com