Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to p a vehicle or horse
U
جلو گردونه یا اسبی را نگاه داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
stayed
U
نگاه داشتن
stopping
U
نگاه داشتن
refraining
U
نگاه داشتن
refrains
U
نگاه داشتن
stops
U
نگاه داشتن
hold
U
نگاه داشتن
keep
U
نگاه داشتن
keeps
U
نگاه داشتن
to hang up
U
نگاه داشتن
retain
U
نگاه داشتن
refrain
U
نگاه داشتن
to give support to
U
نگاه داشتن
stopped
U
نگاه داشتن
tackle
U
نگاه داشتن
tackled
U
نگاه داشتن
tackles
U
نگاه داشتن
tackling
U
نگاه داشتن
stay
U
نگاه داشتن
holds
U
نگاه داشتن
stop
U
نگاه داشتن
to stop
[doing something]
U
نگاه داشتن
retained
U
نگاه داشتن
refrained
U
نگاه داشتن
to lay fast
U
نگاه داشتن
to lock out
U
نگاه داشتن
to keep in
U
نگاه داشتن
to put to a pause
U
نگاه داشتن
to keep any one waiting
U
نگاه داشتن
preservatize
U
نگاه داشتن
retaining
U
نگاه داشتن
retains
U
نگاه داشتن
inurn
U
در فرف نگاه داشتن
freeze
U
ثابت نگاه داشتن
journalize
U
دفترروزانه نگاه داشتن
freezes
U
ثابت نگاه داشتن
inshrine
U
با حرمت نگاه داشتن
impark
U
در محوطه نگاه داشتن
hold down
U
مطیع نگاه داشتن
wedge
U
باگوه نگاه داشتن
wedged
U
باگوه نگاه داشتن
wedges
U
باگوه نگاه داشتن
wedging
U
باگوه نگاه داشتن
enwomb
U
در رحم نگاه داشتن
keep on
U
بازهم نگاه داشتن
stunt
U
کوتاه نگاه داشتن
to keep in
U
روشن نگاه داشتن
to keep on
U
پیوسته نگاه داشتن
to keep on
U
روشن نگاه داشتن
to keep on file
U
درپرونده نگاه داشتن
to keep the pot boiling
U
کارهارادرجریان نگاه داشتن
shroud
U
در زیرحجاب نگاه داشتن
to lay up in a napkin
U
بی مصرف نگاه داشتن
on ice
<idiom>
U
دور نگاه داشتن
keep under one's hat
<idiom>
U
پنهان نگاه داشتن
hide
U
مخفی نگاه داشتن
to keep down
U
پایین نگاه داشتن
to keep away
U
دور نگاه داشتن
to keep at bay
U
معطل نگاه داشتن
stunting
U
کوتاه نگاه داشتن
stunts
U
کوتاه نگاه داشتن
to pick up oneself
U
خودرا نگاه داشتن
to behave oneself
U
ادب نگاه داشتن
shrouded
U
در زیرحجاب نگاه داشتن
commemorate
U
بیادگار نگاه داشتن
commemorated
U
بیادگار نگاه داشتن
commemorates
U
بیادگار نگاه داشتن
to hold in trust
U
بطورامانت نگاه داشتن
to hush up
U
ساکت نگاه داشتن
hides
U
مخفی نگاه داشتن
commemorating
U
بیادگار نگاه داشتن
to time a race
U
وقت مسابقهای را نگاه داشتن
smothering
U
در دل نگاه داشتن خفه شدن
Keep somebody at bay
<idiom>
U
[کسی را دور نگاه داشتن]
commemorate
U
نگاه داشتن جشن گرفتن
to observe the proprieties
U
اداب معاشرت را نگاه داشتن
pawl
U
باگیره یاعایق نگاه داشتن
commemorating
U
نگاه داشتن جشن گرفتن
commemorates
U
نگاه داشتن جشن گرفتن
commemorated
U
نگاه داشتن جشن گرفتن
saved
U
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
save
U
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
smothers
U
در دل نگاه داشتن خفه شدن
keep something at bay
<idiom>
U
[چیزی را دور نگاه داشتن]
smother
U
در دل نگاه داشتن خفه شدن
smothered
U
در دل نگاه داشتن خفه شدن
saves
U
رهایی بخشیدن نگاه داشتن
retain
U
ابقاء کردن نگاه داشتن
to rein up
U
جلو اسب را نگاه داشتن
celebrates
U
نگاه داشتن تقدیس کردن
celebrate
U
نگاه داشتن تقدیس کردن
spare
U
برای یدکی نگاه داشتن
spare
U
درذخیره نگاه داشتن مضایقه
spared
U
برای یدکی نگاه داشتن
spared
U
درذخیره نگاه داشتن مضایقه
retains
U
ابقاء کردن نگاه داشتن
hold over
U
برای اینده نگاه داشتن
retaining
U
ابقاء کردن نگاه داشتن
retained
U
ابقاء کردن نگاه داشتن
celebrating
U
نگاه داشتن تقدیس کردن
file
U
در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
filed
U
در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
exclude
U
راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
excludes
U
راه ندادن به بیرون نگاه داشتن از
fish globe
U
شیشه گردبرای نگاه داشتن ماهی
cellarage
U
حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
to keep on
U
در نیاوردن
[نگاه داشتن]
[جامه یا کلاه]
to shut in
U
تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
enchain
U
در زنجیر نهادن محکم نگاه داشتن
pinfold
U
جانوران ولگرد درتوقیف گاه نگاه داشتن
memorialize
U
برسم یادگار نگاه داشتن یاداوری کردن
to trainb arms
U
تفنگ رابایک دست وتقریباموازی بازمین نگاه داشتن
to save ones face
U
ابروی خودراحفظ کردن صورت خودرابسیلی سرخ نگاه داشتن
clipboards
U
تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
outrigger
U
چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
laniard
U
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
clipboard
U
تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد
to hold any one to ransom
U
کسیرا در توقیف نگاه داشتن تااینکه با دادن فدیه اورا ازادکنند
planch
U
صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
guards
U
حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guard
U
حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guarding
U
حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
to keep time
U
موزون خواندن یارقصیدن یاساز زدن یاراه رفتن وفاصله ضربی نگاه داشتن
c clamp
U
گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
intubation
U
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
variable ratio
U
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
intubate
U
لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
gloated
U
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats
U
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
keek
U
باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
gloat
U
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloating
U
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
horsey
U
اسبی
equine
U
اسبی
kelpie
U
جن اسبی
kelpy
U
جن اسبی
look at me
U
بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
horsecar
U
واگن اسبی
horse car
U
واگن اسبی
horseshoe shaped section
U
مقطع نعل اسبی
prancer
U
اسبی که روی دو پا بلندمیشود
dragon
U
گردان سوار اسبی
dragons
U
گردان سوار اسبی
to ride on a horse
U
روی اسبی سوارشدن
horsehead nebula
U
ابری کله اسبی
to ride on a horse
U
اسبی را سوار شدن
ponytails
U
ارایش دم اسبی گیسو
horse
U
اسبی وابسته به اسب
horseshoe magnet
U
اهنربای نعل اسبی
ponytail
U
ارایش دم اسبی گیسو
carrousel
U
گردونه
rotor
U
گردونه
porte cochere
U
در گردونه ور
rotors
U
گردونه
to put money on a horse
U
روی اسبی گرو بستن
highweight
U
اسبی که زیادترین وزن راگرفته
maiden
U
اسبی که هنوز برنده نشده
maidens
U
اسبی که هنوز برنده نشده
drummed
U
گردونه دوار
drum
U
گردونه دوار
knob
U
پیچ گردونه
gipsy
U
گردونه دوار
motor car
U
گردونه خودرو
knobs
U
پیچ گردونه
gipsy
U
گردونه هرزگرد
motor cars
U
گردونه خودرو
memory drum
U
گردونه یاد
elevator gear
U
گردونه در ارتفاع
passed
U
گردونه گدوک
locomobile
U
گردونه خودرو
activity wheel
U
گردونه فعالیت
pass
U
گردونه گدوک
turntables
U
صفحه گردونه
turntable
U
صفحه گردونه
trailers
U
یدک گردونه
trailer
U
یدک گردونه
training gear
U
گردونه در سمت
passes
U
گردونه گدوک
tramway
U
واگن راه اهن برقی یا اسبی
stealer
U
اسبی که بطور غیرمنتظره پیروز شده
daisy cutter
U
اسبی که پایش راکم از زمین بلندمیکند
to chant a horse
U
بازبان بازی یاتعریف اسبی رافروختن
pill box
U
قوطی گردونه کوچک
color wheel
U
گردونه رنگ امیزی
smoked drum
U
گردونه ثبت کننده
limulus
U
خرچنگ نعل اسبی وبزرگ سواحل امریکا
slug
U
جانور تنبل گردونه کندرو
slugged
U
جانور تنبل گردونه کندرو
flier
U
درحال پرواز گردونه تیزرو
slugs
U
جانور تنبل گردونه کندرو
landaulet n
U
گردونه کوچکی که پوششی دارد
flyer
U
درحال پرواز گردونه تیزرو
flyers
U
درحال پرواز گردونه تیزرو
wagonette
U
گردونه چهار چرخه یک یا چنداسبه
fliers
U
درحال پرواز گردونه تیزرو
traction engine
U
لوکوموتیوی که گردونه هارادرجادههای بی ریل می کشد
traction engines
U
لوکوموتیوی که گردونه هارادرجادههای بی ریل می کشد
ralliear
U
یکجور گردونه سبک دوچرخه وچهارنفری
also eligible
U
اسبی که درصورت حذف یک اسب دیگر میتواند جای انرابگیرد
four in hand
U
گردونه چهار اسبه که یک راننده داشته باشد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com