English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to bridle one's own tongue U جلوی زبان خودرا گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hold one's fire <idiom> U جلوی زبان خود را گرفتن
hold one's tongue <idiom> U جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
to protrude one's tongue U زبان خودرا بیرون انداختن
To perfect oneself in a foreign language . U معلومات خودرا در یک زبان خارجی کامل کردن
to d. oneself up U خودرا گرفتن
back-pedals U حرف خودرا پس گرفتن
to slake one's revenge U انتقام خودرا گرفتن
back-pedal U حرف خودرا پس گرفتن
back-pedalled U حرف خودرا پس گرفتن
back-pedalling U حرف خودرا پس گرفتن
to stop the bus U جلوی اتوبوس را گرفتن
to get in the way U جلوی راه را گرفتن
to block [hold up] (the) traffic U جلوی رفت و آمد را گرفتن
nip in the bud <idiom> U از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
To keep prices down. U جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
to nip something in the bud U از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
to get in somebody's way U جلوی راه کسی [چیزی] را گرفتن
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something U جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
to take up one'sindentures U سند شاگردی خودرا در پایان خدمت پس گرفتن
to be even witn any one U انتقام خودرا ازکسی گرفتن باکسی باربریاسراسربودن
to bolt somebody out U [با قفل کردن] جلوی راه کسی را گرفتن
to secure a debtby a mortagage U با گرفتن گرو بستانکاری خودرا ازدیگران تامین کردن
to swat the ball away U با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن [دربازه بان]
to let rip U حرف بدون جلوی خود را گرفتن زدن [اصطلاح روزمره]
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
without recourse U عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
to pick up a language. <idiom> U زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن. [از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
translators U برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translator U برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
languages U استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language U برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language U استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages U برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
assembly U زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
host language U زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler U که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol U Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
targeting U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental U زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
targetting U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
modula U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
author language U زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
mealymouthed U ادم چرب زبان شیرین زبان
professional slang U زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
bal U زبان ساده شده زبان اسمبلی
He is speechless (inarticulate). U سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
interpreted U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreting U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpret U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
Arabic U زبان تازی زبان عربی
interprets U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
languages U مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
language U مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
glib U چرب زبان زبان دار
to rangeoneself U خودرا
to suppress one's propensities U خودرا فرونشاندن
to dress up U خودرا اراستن
to a onself U خودرا اراستن
he pretended to be asleep U خودرا بخواب زد
frontward U جلوی
former U جلوی
feont U جلوی
to try one's luck U بخت خودرا ازمودن
to busy oneself U خودرا مشغول کردن
to express one self U مقاصد خودرا فهماندن
to compromise oneself U خودرا مظنون یا رسواکردن
to veil oneself U روی خودرا پوشاندن
to pay one's way U خرج خودرا دراوردن
to pick up oneself U خودرا نگاه داشتن
to plume oneself U با پیرایه خودرا اراستن
to a one's right U حق خودرا ادعایامطالبه کردن
to boure one's way U راه خودرا بزوربازکردن
flattens U روحیه خودرا باختن
to breakin U خودرا داخل کردن
self assertion U خودرا جلو اندازی
To step aside . to shy from . To withdraw . U خودرا کنا رکشیدن
off one's chest <idiom> U خودرا خالی کردن
to a. one selt U انتقام خودرا کشیدن
one's accomplice U همدست خودرا لودادن
pontify U خودرا مقدس نمودن
minces U حرف خودرا خوردن
mince U حرف خودرا خوردن
To go through fire and water. U خودرا به آب وآتش زدن
insconce U خودرا جای دادن
to sun one self U خودرا افتاب دادن
to show ones cards U قصد خودرا اشکارکردن
he betray himself U او خودرا رسوا ساخت
to sow one's wild oats U چل چلی خودرا کردن
flatten U روحیه خودرا باختن
topull oneself together U خودرا جمع کردن
prior U پیشین جلوی
forwarded U جلوی گستاخ
forward U جلوی گستاخ
sincipital U واقع در جلوی سر
at the fore U در جلوی کشتی
fore U جلوی درجلو
fore U جلوی قایق
in the way U جلوی راه
before my very eyes U جلوی چشمهایم
scottish gaelic U زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
get out of hand <idiom> U کنترل خودرا از دست دادن
to cut ones way U راه خودرا ازموانع بازکردن
to stay one's stomach U شکم خودرا اندکی سیرکردن
to givein one's a. U موافقت خودرا اعلام کردن
to change one's course U خط مشی یا رویه خودرا تغییردادن
To set ones watch . U ساعت خودرا میزان کردن
take in stride <idiom> U خودرا به باد سرنوشت دادن
say one's piece <idiom> U آشکارا نظر خودرا گفتن
pass the buck <idiom> U مسئولیت خودرا به دیگری دادن
underplay U دست خودرا ادا نکردن
underplaying U دست خودرا ادا نکردن
underplays U دست خودرا ادا نکردن
o bey your parents U والدین خودرا اطاعت کنید
To set ones hopes on something. U امید خودرا به چیزی بستن
to detain one's due U بدهی خودرا نگه داشتن
to declare oneself U قصد خودرا افهار کردن
go to pieces <idiom> U کنترل خودرا از دست دادن
hold one's ground U موقعیت خودرا حفظ کردن
wrathful U عشق یا کینه خودرا اشکارکردن
to recover damages U خسارت خودرا جبران کردن
to use one's d. U عقل یا نظر خودرا بکاربردن
for all one is worth <idiom> U تمام سعی خودرا کردن
hold one's own U موقعیت خودرا حفظ کردن
to addict oneself U عادت کردن خودرا معتادکردن
to serve one's term U خدمت خودرا انجام دادن
to play one's role U وفیفه خودرا انجام دادن
to provide oneself U خودرا اماده یا مجهز کردن
To play ones part . U نقش خودرا بازی کردن
do one's best <idiom> U تمام تلاش خودرا کردن
to lay down ones arms U سلاح خودرا بزمین گذاشتن
to stand to one's duty U وفیفه خودرا انجام دادن
to keep the wolf from the door U خودرا ازگرسنگی یا قحطی رهانیدن
to play possum U خودرا بنا خوشی زدن
underplayed U دست خودرا ادا نکردن
windshield U شیشه جلوی اتومبیل
wind screen U شیشه جلوی اتومبیل
head sail U بادبان جلوی دکل
cambers U انحنای جلوی اسکی
camber U انحنای جلوی اسکی
anticum U جرز جلوی معبد
bow U قسمت جلوی قایق
bowed U قسمت جلوی قایق
bowing U قسمت جلوی قایق
bows U قسمت جلوی قایق
decked U سکوی جلوی تانک
decks U سکوی جلوی تانک
windshields U شیشه جلوی اتومبیل
ackermanaxle U محور جلوی اتومبیل
afterleech U بادبان جلوی قایق
forward echelon U رده جلوی نبرد
foresheets U فضای جلوی قایق
front mud guard U گلگیر جلوی اتومبیل
front wing U گلگیر جلوی اتومبیل
prowords U کلمات جلوی جملات
I walked past the shop ( store ) . U از جلوی فروشگاه گذشتم
Get out of my face! <idiom> U از جلوی چشمم دور شو!
Get out of my sight! <idiom> U از جلوی چشمم دور شو!
under one's nose <adv.> U جلوی چشم کسی
nose spray U بسکهای جلوی گلوله
googol U عدد یک با صد صفر در جلوی ان
deck U سکوی جلوی تانک
forward area U منطقه جلوی رزم
bowling crease U خط موازی جلوی پایه ها
turn kings evidence U شرکای جرم و همدستان خودرا لو دادن
to perform one's oromise U پیمان یاوعده خودرا انجام دادن
to repeat oneself U کاریا گفته خودرا تکرار کردن
to carry oneself U خودرا اداره کردن یابوضعی دراوردن
he lost his reason U عقل یا هوش خودرا ازدست داد
to calculate on U فرض خودرا روی چیزی بنانهادن
to a oneself U خودرا اماده یامجهزکردن سلاح پوشیدن
slosh U خودرا بالجن وگل ولای الودن
to bridle one's anger U خشم خودرا پایمال کردن یافروخوردن
sloshing U خودرا بالجن وگل ولای الودن
cramming U خودرا برای امتحان اماده کردن
to d. a way one's time U وقت خودرا به خواب و خیال گذراندن
crams U خودرا برای امتحان اماده کردن
sloshes U خودرا بالجن وگل ولای الودن
crammed U خودرا برای امتحان اماده کردن
cram U خودرا برای امتحان اماده کردن
To extend the scope of ones activities . U میدان عملیات خودرا گسترش دادن
To consume all ones energy . U تمام نیروی خودرا مصرف کردن
show him your ticket U بلیط خودرا باو نشان دهید
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
foresail U بادبان سه گوش در جلوی دکل
front wheel suspension U اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
forward bow spring U فنر جلوی سینه کشتی
forebody U بدنه قسمت جلوی ناو
forwards U سه بازیگر جلوی تور والیبال
Accidents wI'll happen . U جلوی اتفاق رانتوان گرفت
metopon U قسمت جلوی زائده جلومغز
To teach grandma to suck eggs. U جلوی لوطی معلق زدن
foreshore U لبه جلوی ساحل دریا
jibbed U بادبان سه گوشه جلوی دکل
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com