English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something U جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
Other Matches
marking current U جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
leakage current U جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
all mains receiver U گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flowed U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull U وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit U جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverts U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
currents U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
amp U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne U ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor U مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor U گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
induction current U جریان القاء شده جریان تحریک
counter current U جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
constant current U جریان مستقیم جریان ثابت باطری
runoff coefficient U ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number U این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
current flow U سیلان جریان فلوی جریان
three phase current U جریان سه فاز جریان دوار
current compensation U کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
parasitic current U جریان نشتی جریان خارجی
feont U جلوی
frontward U جلوی
former U جلوی
sincipital U واقع در جلوی سر
at the fore U در جلوی کشتی
fore U جلوی درجلو
fore U جلوی قایق
prior U پیشین جلوی
forward U جلوی گستاخ
forwarded U جلوی گستاخ
before my very eyes U جلوی چشمهایم
in the way U جلوی راه
gresham's law U پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
Get out of my sight! <idiom> U از جلوی چشمم دور شو!
to get in the way U جلوی راه را گرفتن
to stop the bus U جلوی اتوبوس را گرفتن
Get out of my face! <idiom> U از جلوی چشمم دور شو!
nose spray U بسکهای جلوی گلوله
decks U سکوی جلوی تانک
prowords U کلمات جلوی جملات
anticum U جرز جلوی معبد
head sail U بادبان جلوی دکل
ackermanaxle U محور جلوی اتومبیل
googol U عدد یک با صد صفر در جلوی ان
afterleech U بادبان جلوی قایق
foresheets U فضای جلوی قایق
forward area U منطقه جلوی رزم
I walked past the shop ( store ) . U از جلوی فروشگاه گذشتم
windshield U شیشه جلوی اتومبیل
bow U قسمت جلوی قایق
bowed U قسمت جلوی قایق
bowing U قسمت جلوی قایق
bows U قسمت جلوی قایق
decked U سکوی جلوی تانک
under one's nose <adv.> U جلوی چشم کسی
forward echelon U رده جلوی نبرد
front wing U گلگیر جلوی اتومبیل
bowling crease U خط موازی جلوی پایه ها
deck U سکوی جلوی تانک
cambers U انحنای جلوی اسکی
windshields U شیشه جلوی اتومبیل
camber U انحنای جلوی اسکی
wind screen U شیشه جلوی اتومبیل
front mud guard U گلگیر جلوی اتومبیل
unstart U انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry U شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter U دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
forward bow spring U فنر جلوی سینه کشتی
Accidents wI'll happen . U جلوی اتفاق رانتوان گرفت
front wheel suspension U اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
nip in the bud <idiom> U از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
forebody U بدنه قسمت جلوی ناو
foresail U بادبان سه گوش در جلوی دکل
To teach grandma to suck eggs. U جلوی لوطی معلق زدن
hold one's fire <idiom> U جلوی زبان خود را گرفتن
jibbing U بادبان سه گوشه جلوی دکل
metopon U قسمت جلوی زائده جلومغز
jibs U بادبان سه گوشه جلوی دکل
to block [hold up] (the) traffic U جلوی رفت و آمد را گرفتن
forwards U سه بازیگر جلوی تور والیبال
jibbed U بادبان سه گوشه جلوی دکل
To keep prices down. U جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
to nip something in the bud U از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
foreshores U لبه جلوی ساحل دریا
foreshore U لبه جلوی ساحل دریا
to bridle one's own tongue U جلوی زبان خودرا گرفتن
jib U بادبان سه گوشه جلوی دکل
vortex ring state U حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
It took place under my very eyes. U درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
panel U قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father. U جلوی پدرش سیگار نمی کشد
washed U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
foreland U زمین جلوی موضع دماغه سنگر
anti dazzle vizor U سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
fore and aft U واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
wash U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washes U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
Drop me by the phone booth. U مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
Come and get warm by the fire . U بیا جلوی آتش که گرم بشوی
panels U قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
to get in somebody's way U جلوی راه کسی [چیزی] را گرفتن
There is nothing to prevent me. U هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
leading point U نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
fore check U جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
You are roasting yourself in front of the fire . U خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
head up U بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
head off U دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
tacked U گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
head down U دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
mizzen staysail U بادبان روی سیم جلوی دکل فرعی
Drop me off in front of the train station! U من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
He parked the car right in front of the garage. U درست جلوی گاراژ اتومبیل را پارک کرد
hold one's tongue <idiom> U جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
It is never too late to mend. U هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
to bolt somebody out U [با قفل کردن] جلوی راه کسی را گرفتن
tack U گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
You are going to gain weight. if you let yourself go. U اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
tacks U گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacking U گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
center of gravity envelope U تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
to swat the ball away U با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن [دربازه بان]
ante-choir U [فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
muzzle boresight U حلقه تار موی محوریابی جلوی لوله توپ
zero stage U طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
course line shot U تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
to let rip U حرف بدون جلوی خود را گرفتن زدن [اصطلاح روزمره]
I dare you to say it to his face. U خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
balanced control surfaces U سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
alternators U ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. machine U ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
alternator U ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. transformer U ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
electromagnetism U پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
nose gear U قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
intermediate area U منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
seen fire U اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
antistatic mat U پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
moustaches U سطوح ایرودینامیکی که درقسمت جلوی هواپیمای مافوق صوت با بال دلتا شکل و با زاویه حمله زیاد نصب میگردند
isotach U خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
heavy current engineering U مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
redout U قرمز شدن یا سرخ شدن میدان دید یا جلوی چشم انسان
observers U نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
observer U نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
wave kick U حرکت روی جلوی تخته موج با ضربه زدن یا کشیدن یک پادر موج
We have to stem the ride of emigration if our economy is to recover. U اگر قرار است اقتصادمان رشد کند باید جلوی رشد مهاجرت را بگیریم.
an irrepressible person U نتوان از او جلوگیری کرد ادمی که نتوان جلوی او راگرفت
passout U پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
inset U جریان
insets U جریان
gushes U جریان
process U جریان
gushed U جریان
conducts U جریان
afflux U جریان
gush U جریان
processes U جریان
rede U جریان
flushing U جریان
flushes U جریان
affluxion U جریان
against the stream U بر ضد جریان اب
actions U جریان
flow line U خط جریان
flow limit U حد جریان
conducting U جریان
runoff U جریان
rheostome U جریان بر
conduct U جریان
flowline U خط جریان
action U جریان
current U جریان
fluor U جریان
conducted U جریان
going U جریان
in hand U در جریان
line of flow U خط جریان
flush U جریان
in the air <idiom> U جریان
afoot U در جریان
tide U جریان
twayblade U جریان
effluvium U جریان
streams U جریان
streams U جریان اب
stream U جریان
circulations U جریان
circulation U جریان
stream U جریان اب
proceeding U جریان
streamed U جریان
streamed U جریان اب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com