English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To keep prices down. U جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to stop the bus U جلوی اتوبوس را گرفتن
to get in the way U جلوی راه را گرفتن
nip in the bud <idiom> U از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
hold one's fire <idiom> U جلوی زبان خود را گرفتن
to bridle one's own tongue U جلوی زبان خودرا گرفتن
to nip something in the bud U از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
to block [hold up] (the) traffic U جلوی رفت و آمد را گرفتن
to get in somebody's way U جلوی راه کسی [چیزی] را گرفتن
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something U جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
hold one's tongue <idiom> U جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
to bolt somebody out U [با قفل کردن] جلوی راه کسی را گرفتن
to swat the ball away U با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن [دربازه بان]
to let rip U حرف بدون جلوی خود را گرفتن زدن [اصطلاح روزمره]
increased U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
accretion U افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
bulking U افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
price levels U سطح قیمتها
mark down U کاهش قیمتها
deflation U تقلیل قیمتها
price war U جنگ قیمتها
list price U فهرست قیمتها
The prices have gone up. U قیمتها بالارفته اند
Without regard for prices . U بدون توجه به قیمتها
price system U نسبت و رابطه قیمتها با هم
The rise in prices in the European markets. U ترقی قیمتها دربازارهای اروپا
Price are fixed here . U دراینجا قیمتها ثابت هستند
consumer's surplus U یکنواختی قیمتها برای مصرف کننده
boot U اختلاف موجودبین قیمتها در مبادله دودارایی
wagners law U براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
multiplier principle U اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
long run equilibrium U موازنه بلند مدت قیمتها قیمت عادی
subsidy U حقوق گمرکی اشیا وارداتی و صادراتی معافیت مالیاتی تولیدکنندگان به منظور پایین نگهداشتن قیمتها
retardation U [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
sales promotion U افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
cartel U اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartels U اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
malthusian law of population U نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
frontward U جلوی
former U جلوی
feont U جلوی
forward U جلوی گستاخ
forwarded U جلوی گستاخ
fore U جلوی درجلو
sincipital U واقع در جلوی سر
fore U جلوی قایق
before my very eyes U جلوی چشمهایم
prior U پیشین جلوی
at the fore U در جلوی کشتی
in the way U جلوی راه
windshield U شیشه جلوی اتومبیل
bowing U قسمت جلوی قایق
bowed U قسمت جلوی قایق
under one's nose <adv.> U جلوی چشم کسی
prowords U کلمات جلوی جملات
bow U قسمت جلوی قایق
head sail U بادبان جلوی دکل
bowling crease U خط موازی جلوی پایه ها
anticum U جرز جلوی معبد
wind screen U شیشه جلوی اتومبیل
camber U انحنای جلوی اسکی
windshields U شیشه جلوی اتومبیل
front wing U گلگیر جلوی اتومبیل
cambers U انحنای جلوی اسکی
bows U قسمت جلوی قایق
deck U سکوی جلوی تانک
forward area U منطقه جلوی رزم
I walked past the shop ( store ) . U از جلوی فروشگاه گذشتم
forward echelon U رده جلوی نبرد
Get out of my face! <idiom> U از جلوی چشمم دور شو!
Get out of my sight! <idiom> U از جلوی چشمم دور شو!
ackermanaxle U محور جلوی اتومبیل
front mud guard U گلگیر جلوی اتومبیل
afterleech U بادبان جلوی قایق
googol U عدد یک با صد صفر در جلوی ان
nose spray U بسکهای جلوی گلوله
decked U سکوی جلوی تانک
foresheets U فضای جلوی قایق
decks U سکوی جلوی تانک
forwards U سه بازیگر جلوی تور والیبال
jib U بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbed U بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbing U بادبان سه گوشه جلوی دکل
front wheel suspension U اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
jibs U بادبان سه گوشه جلوی دکل
foreshore U لبه جلوی ساحل دریا
foreshores U لبه جلوی ساحل دریا
metopon U قسمت جلوی زائده جلومغز
Accidents wI'll happen . U جلوی اتفاق رانتوان گرفت
foresail U بادبان سه گوش در جلوی دکل
forebody U بدنه قسمت جلوی ناو
forward bow spring U فنر جلوی سینه کشتی
To teach grandma to suck eggs. U جلوی لوطی معلق زدن
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
There is nothing to prevent me. U هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
panel U قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
washes U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
anti dazzle vizor U سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
washed U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
wash U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
panels U قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
Come and get warm by the fire . U بیا جلوی آتش که گرم بشوی
It took place under my very eyes. U درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father. U جلوی پدرش سیگار نمی کشد
fore and aft U واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
foreland U زمین جلوی موضع دماغه سنگر
Drop me by the phone booth. U مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
You are going to gain weight. if you let yourself go. U اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
head off U دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
It is never too late to mend. U هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
leading point U نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
Drop me off in front of the train station! U من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
He parked the car right in front of the garage. U درست جلوی گاراژ اتومبیل را پارک کرد
head down U دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
tacked U گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
fore check U جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
You are roasting yourself in front of the fire . U خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
tack U گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
mizzen staysail U بادبان روی سیم جلوی دکل فرعی
tacking U گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacks U گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
head up U بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
center of gravity envelope U تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
ante-choir U [فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
zero stage U طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
muzzle boresight U حلقه تار موی محوریابی جلوی لوله توپ
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
course line shot U تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
I dare you to say it to his face. U خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
balanced control surfaces U سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
nose gear U قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
intermediate area U منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
seen fire U اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
raise U افزایش
accru U افزایش
augmentation U افزایش
aggrantizement U افزایش
accession U افزایش
affixture U افزایش
adjunction U افزایش
additament U افزایش
amplification U افزایش
accretion U افزایش
gain U افزایش
gained U افزایش
gains U افزایش
reduce/enlarge U افزایش
auxesis U افزایش
multiplication U افزایش
enhancement U افزایش
expansion U افزایش
raises U افزایش
increments U افزایش
increases U افزایش
increased U افزایش
scale up U افزایش
accessed U افزایش
increscent U افزایش
summation U افزایش
addition U افزایش
accessing U افزایش
accesses U افزایش
addendum U افزایش
addenda U افزایش
additions U افزایش
access U افزایش
intensification U افزایش
rise U افزایش
increment U افزایش
increase U افزایش
rises U افزایش
antistatic mat U پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
monetary expansion U افزایش پول
augmentable U قابل افزایش
augments U افزایش دادن
hypertension U افزایش فشارخون
voltage rise U افزایش ولتاژ
rise in temperature U افزایش دما
voltage increase U افزایش ولتاژ
temperature rise U افزایش دما
salary increase U افزایش حقوق
ascend U افزایش دادن
spurts U افزایش ناگهانی
ascended U افزایش دادن
spurting U افزایش ناگهانی
ascends U افزایش دادن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com