English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
antiperiodic U جلوگیری کننده از نوبت و دورهء امراض
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
geriatrics U رشتهای از علم طب که درباره امراض دوران پیری و افراد پیر بحث میکند مبحث امراض پیری
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
interceptive U جلوگیری کننده
preclusive U جلوگیری کننده
suppressive U جلوگیری کننده
suppressor U جلوگیری کننده
repessive U جلوگیری کننده
preventive U جلوگیری کننده
inhibitor U جلوگیری کننده
inhibiter U جلوگیری کننده
stoppers U توپی جلوگیری کننده
preventative U پیشگیر جلوگیری کننده
prohibitory U گران جلوگیری کننده
stopper U توپی جلوگیری کننده
prohibitive U گران جلوگیری کننده
prohibitively U بطور جلوگیری کننده
prevenience U خاصیت جلوگیری کننده
preservative U جلوگیری کننده از فساد
preservatives U جلوگیری کننده از فساد
lacquer preservative U لاک جلوگیری کننده از فساد
preventive U عامل ممانعت جلوگیری کننده
antibiotics U جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
antibiotic U جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
intermit U نوبت داشتن نوبت شدن
scan period U دورهء پویش
adolescence U دورهء شباب
jura U دورهء زمین شناسی ژوراسیک
jural U دورهء زمین شناسی ژوراسیک
ichthyosaurus U یکجور خزندهء بزرگ ماهی مانند در دورهء دوم طبقات الارضی
pithecanthropus U انسان اولیه میمون نمای دورهء پلیوسن که جمجمه اش در جاوه کشف شده
anti blush tinner U ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
porters U ناقل امراض
pediatrics U امراض کودکان
porter U ناقل امراض
dermatosis U امراض جلدی
occupation disease U امراض حرفهای
nosography U تعریف امراض
pulmonary discases U امراض ریوی
gynaecologist U متخصص امراض زنانه
gerontologist U متخصص امراض پیری
general practitioner U طبیب امراض عمومی
dermatologist U متخصص امراض پوست
epidemiology U علم امراض مسری
geriatrist U امراض دوران پیری
gynecology U دانش امراض زنانه
dermatology U مبحث امراض پوستی
internist U پزشک امراض داخلی
occupation disease U امراض ناشی از کار
pediatric U مربوط به امراض کودکان
otologist U متخصص امراض گوش
chiropody U فن معالجه ودرمان امراض پا
gynaecology U علم امراض زنانه
osteopathy U انواع امراض استخوانی
geriatrician U امراض دوران پیریgyrfalcon
histopathology U مبحث امراض بافتی
viruses U عامل نقل وانتقال امراض
physiatrics U درمان امراض باوسایل طبیعی
pedicure U معالجه امراض دست وپا
virus U عامل نقل وانتقال امراض
pedicures U معالجه امراض دست وپا
hydropathy U معالجه امراض بوسیله اب وتجویز اب
hypnotherapy U معالجه امراض بوسیله خواب مغناطیسی
nosology U مبحث شناسایی و تقسیم بندی امراض
quarantine U اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantining U اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
case fatality rate U درصدمرگ و میر در اثر امراض یاضایعات دیگر
aetiology U علم تشخیص علل امراض علت شناسی
quarantines U اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantined U اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
periodontics U مبحث امراض لثه وبافتهای محافظ اطراف دندان
humoralism U اعتقاد به اینکه امراض نتیجه فساد اخلاط است
roentgenology U شاخهای از پرتونگاری که با استفاده از اشعه مجهول امراض رامعالجه میکند
tomography U فن تشخیص امراض از روی عکسبرداری با اشعه مجهول پرتونگاری مقطعی
epizootiology U علم مطالعه خواص و بوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
epizoology U علم مطالعه خواص وبوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
epizootology U علم مطالعه خواص و بوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
homeopathy U معالجه امراض بوسیله تجویزدارویی که دراشخاص سالم علائم ان مرض را بوجوداورد
trick U نوبت
turn U نوبت
periodicity U نوبت
serve U نوبت
inning U نوبت
alternation U نوبت
reprise U نوبت
tricked U نوبت
tricking U نوبت
touring U نوبت
serves U نوبت
tertian fever U نوبت سه به یک
served U نوبت
heats U نوبت
out of turn U بی نوبت
heat U نوبت
toured U نوبت
tour U نوبت
tertian fever U نوبت غب
tours U نوبت
intermittence U نوبت
turns U نوبت
pips U انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
pipping U انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
pip U انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
pipped U انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
epiphytology U علمی که درباره خواص و بوم شناسی وعلل شیوع امراض گیاهی بحث میکند
round robin U نوبت گردشی
round robin U با گردش نوبت
movement credit U نوبت حرکت
trick U نوبت نگهبانی
shifted U نوبت کاری
penalties U از کف دادن نوبت
penalty U از کف دادن نوبت
shifted U نوبت تعویض
shift U نوبت کاری
shift U نوبت کار
tricked U نوبت نگهبانی
tricking U نوبت نگهبانی
handout U نوبت بازی
shifts U نوبت کاری
shifted U نوبت کار
it is my lead U نوبت من است
shifts U نوبت کار
shifts U نوبت تعویض
handouts U نوبت بازی
shift U نوبت تعویض
periods U روزگار نوبت
period U نوبت مرحله
period U روزگار نوبت
period U نوبت ایست
prime shift U نوبت اول
intermittent U نوبت دار
periodic U نوبت دار
every dog has his day <idiom> U آسیاب به نوبت
round U نوبت گردکردن
roundest U نوبت گردکردن
periods U نوبت ایست
whose turn is it? U نوبت کیست
periods U نوبت مرحله
out of turn U خارج از نوبت
it is your move U نوبت شما است
roundest U نوبت گرد کردن
outed U نوبت سرویس اسکواش
out- U نوبت سرویس اسکواش
say U نوبت حرف زدن
rotas U جدول نوبت خدمت
rota U جدول نوبت خدمت
to be one's turn [go] U نوبت [کسی] شدن
My turn! U حالا نوبت منه!
round U نوبت گرد کردن
out U نوبت سرویس اسکواش
on deck U دونده منتظر نوبت
batters U توپزنی که نوبت اوست
batter U توپزنی که نوبت اوست
on deck U در انتظار نوبت شنا
collocation U نظم نوبت وترتیب
air register U تنظیم نوبت پرواز
every other <idiom> U به نوبت عرض شدن
first dogwatch U نوبت نگهبانی عصر
The ball is in your court. <idiom> U حالا نوبت تو است.
says U نوبت حرف زدن
shift schedule U برنامه نوبت کاری
He jumped the queue. U پرید توی صف ( خارج از نوبت )
striker U بیلیارد بازی که نوبت اوست
striker U کروکه بازی که نوبت اوست
strikers U کروکه بازی که نوبت اوست
strikers U بیلیارد بازی که نوبت اوست
bat around U توپ زدن به نوبت در یک ردیف
every dog has his d. U هرکسی چندروزه نوبت اوست
all things come to him who waits <proverb> U بر اثر صبر نوبت ظفر آید
moves U نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
To jump the queue. U خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
move U نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
moved U نوبت حرکت یابازی بحرکت انداختن
platoons U بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
every dog has his day <idiom> <none> U هرکسی پنج روزه نوبت اوست
queuing theory U نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
platoon U بازیگرانی را به نوبت در نقطه معین گذاشتن
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
call book U دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
first come, first served <idiom> U هرکی زودتر بیاد اول نوبت اوست
enzootic U مرض همه گیر دامها امراض فصلی و ناحیهای دامها
electrotherapy U معالجه امراض بوسیله حرارت حاصله از الکتریسته معالجه با برق
innings U نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
ball is in your court <idiom> U [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
one and nine balls billiard U بیلیارد کیسهای بین 4 بازیگرکه گویها به نوبت زده می شوند
threesome U مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
to catch out a batsman U گوی رادرهواگرفتن وبدین وسیله نوبت را ازدست چوگان زن بیرون کرد
threesomes U مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
dermatological U مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
occupational disease U امراض شغلی [نظیر بیماری های برونشیت در رنگرزان و بافندگان، پوکی استخوان، خمیدگی ستون مهره ها در بافندگان، ضعف چشم و غیره]
obstructions U جلوگیری
contraception U جلوگیری
premunition U جلوگیری
restraint U جلوگیری
prevention U جلوگیری
obstruction U جلوگیری
arrest U سد جلوگیری
restraints U جلوگیری
arrested U سد جلوگیری
arrests U سد جلوگیری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com