Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 225 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
preventive
U
جلوگیری کننده
inhibiter
U
جلوگیری کننده
inhibitor
U
جلوگیری کننده
interceptive
U
جلوگیری کننده
preclusive
U
جلوگیری کننده
repessive
U
جلوگیری کننده
suppressive
U
جلوگیری کننده
suppressor
U
جلوگیری کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
preventative
U
پیشگیر جلوگیری کننده
stopper
U
توپی جلوگیری کننده
stoppers
U
توپی جلوگیری کننده
preventive
U
عامل ممانعت جلوگیری کننده
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
antibiotic
U
جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
antibiotics
U
جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
preservative
U
جلوگیری کننده از فساد
preservatives
U
جلوگیری کننده از فساد
prohibitive
U
گران جلوگیری کننده
anti blush tinner
U
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
antiperiodic
U
جلوگیری کننده از نوبت و دورهء امراض
lacquer preservative
U
لاک جلوگیری کننده از فساد
prevenience
U
خاصیت جلوگیری کننده
prohibitively
U
بطور جلوگیری کننده
prohibitory
U
گران جلوگیری کننده
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
Other Matches
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
stoppage
U
جلوگیری
obstruction
U
جلوگیری
premunition
U
جلوگیری
forbiddance
U
جلوگیری
stoppages
U
جلوگیری
obstructions
U
جلوگیری
interdiction
U
جلوگیری
contraception
U
جلوگیری
interception
U
جلوگیری
debarment
U
جلوگیری
arrested
U
سد جلوگیری
prevention
U
جلوگیری
restraints
U
جلوگیری
suppression
U
جلوگیری
arrest
U
سد جلوگیری
restraint
U
جلوگیری
countercheck
U
جلوگیری
arrests
U
سد جلوگیری
interdict
U
جلوگیری ممنوعیت
restrain
U
جلوگیری کردن از
uncontrollable
U
غیرقابل جلوگیری
noise suppression
U
جلوگیری ازپارازیت
premune
U
ناشی از جلوگیری
preservatives
U
ماده جلوگیری
restraining
U
جلوگیری کردن از
uncontrollably
U
غیرقابل جلوگیری
keeps
U
جلوگیری کردن
preventability
U
قابلیت جلوگیری
prevenience
U
منع جلوگیری
inhibitive
U
وابسته به جلوگیری
restrains
U
جلوگیری کردن از
preventable
U
قابل جلوگیری
preventive
U
عامل جلوگیری
stop
U
جلوگیری منع
hinders
U
جلوگیری کردن
hindering
U
جلوگیری کردن
prevent
U
جلوگیری کردن از
prevented
U
جلوگیری کردن
preventing
U
جلوگیری کردن
preventing
U
جلوگیری کردن از
prevents
U
جلوگیری کردن
inhibitions
U
جلوگیری از بروزاحساسات
prevents
U
جلوگیری کردن از
letted
U
منع جلوگیری
prevent
U
جلوگیری کردن
prevented
U
جلوگیری کردن از
hindered
U
جلوگیری کردن
hinder
U
جلوگیری کردن
stopped
U
جلوگیری منع
preservative
U
ماده جلوگیری
stopping
U
جلوگیری منع
prohibits
U
جلوگیری کردن
stops
U
جلوگیری منع
prohibiting
U
جلوگیری کردن
prohibit
U
جلوگیری کردن
keep
U
جلوگیری کردن
inhibition
U
جلوگیری از بروزاحساسات
preservation
U
محافظت جلوگیری
accident prevention
U
جلوگیری از سانحه
controlment
U
اختیارداری جلوگیری
inhibit
U
جلوگیری کردن
inhibits
U
جلوگیری کردن
bridle
U
جلوگیری کردن از
bridled
U
جلوگیری کردن از
bridles
U
جلوگیری کردن از
bridling
U
جلوگیری کردن از
checks
U
جلوگیری کردن از
checked
U
جلوگیری کردن از
check
U
جلوگیری کردن از
holds
U
جلوگیری کردن
checkless
U
غیرقابل جلوگیری
birth control
U
جلوگیری از ابستنی
arrests
U
جلوگیری از سقوط
arrests
U
جلوگیری کردن
repressed
U
جلوگیری شده
arrested
U
جلوگیری از سقوط
arrested
U
جلوگیری کردن
arrest
U
جلوگیری از سقوط
block age
U
جلوگیری انسداد
arrest
U
جلوگیری کردن
to provide against
U
جلوگیری کردن
to keep back
U
جلوگیری کردن از
irrepressible
U
جلوگیری نکردنی
hold in
U
جلوگیری کردن
quenchable
U
قابل جلوگیری
hold
U
جلوگیری کردن
rebuffs
U
جلوگیری کردن
rebuff
U
جلوگیری کردن
rebuffed
U
جلوگیری کردن
rebuffing
U
جلوگیری کردن
preventible
U
قابل جلوگیری
pull up
U
جلوگیری کردن
contraception
U
جلوگیری از ابستنی
abatement
U
فروکش جلوگیری
quenchless
U
غیرقابل جلوگیری
erosion control
U
جلوگیری از فرسایش
rule out
U
جلوگیری کردن
snubs
U
جلوگیری سرزنش کردن
snubbing
U
جلوگیری سرزنش کردن
to resist heat
U
از نفوذگرما جلوگیری کردن
snubbed
U
جلوگیری سرزنش کردن
to pull short
U
یک مرتبه جلوگیری کردن
snub
U
جلوگیری سرزنش کردن
in order to prevent
U
برای جلوگیری کردن
curb
U
جلوگیری لبه پیاده رو
incontrollable
U
غیر قابل جلوگیری
inhibits
U
از بروزاحساسات جلوگیری کردن
inhibit
U
از بروزاحساسات جلوگیری کردن
curbing
U
جلوگیری لبه پیاده رو
curbs
U
جلوگیری لبه پیاده رو
without restraint
U
ازادانه بدون جلوگیری
controls
U
بازرسی نظارت جلوگیری
controlling
U
بازرسی نظارت جلوگیری
control
U
بازرسی نظارت جلوگیری
curbed
U
جلوگیری لبه پیاده رو
obstructionist
U
کسیکه برای جلوگیری
nailed
U
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
contraceptives
U
وسیله جلوگیری از ابستنی
corrosion control
U
جلوگیری و کنترل خوردگی
contraceptive
U
وسیله جلوگیری از ابستنی
copy protection
U
جلوگیری از اعمال کپی
nails
U
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
nail
U
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
cutman
U
متخصص در جلوگیری ازخونریزی
fire control
U
جلوگیری از اتش سوزی
repel
U
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
out of hand
U
غیر قابل جلوگیری
to avoid bankruptcy
U
از ورشکستگی جلوگیری کردن
to avert bankruptcy
U
از ورشکستگی جلوگیری کردن
repelled
U
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repels
U
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repelling
U
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
echo suppression
U
جلوگیری یا تضعیف انعکاس صوت
head off
<idiom>
U
مانع شدن از ،جلوگیری کردن
prevention of discrimination sub commiss
U
کمیسیون فرعی جلوگیری ازتبعیض
antiskid treatment
U
عمل جلوگیری ازسر خوردن
pick up oneself
U
از افتادن خود جلوگیری کردن
shrinkage prevention
U
وسیله جلوگیری از جمع شدگی
gateage
U
دریچه یابندبرای جلوگیری ازاب
safety regulations
U
ایین نامه جلوگیری از خطر
get by
U
ازشکست و یاحادثه جلوگیری کردن
holds
U
متصرف بودن جلوگیری کردن از
hold
U
متصرف بودن جلوگیری کردن از
weak safety
U
جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
water bailiffs
U
مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
release denial
U
جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
hinders
U
جلوگیری از ضربه زدن حریف
hindering
U
جلوگیری از ضربه زدن حریف
hindered
U
جلوگیری از ضربه زدن حریف
hinder
U
جلوگیری از ضربه زدن حریف
rib to prevent seepage
U
پشت بند جلوگیری از تراوش
buffer zone
U
منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
to pick up oneself
U
از افتادن خود جلوگیری کردن
buffer zones
U
منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
obstructions
U
حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
obstruction
U
حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
to try to stop the march of time
U
تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن
autos
U
تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
stabilisers
U
وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
stabilizer
U
وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
to shut in
U
تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
locks
U
عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
to avoid distortion of the results
[produced]
by ...
U
برای جلوگیری از اعوجاج نتایج توسط ...
auto
U
تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
to look out for squalls
U
جلوگیری ازخطرکردن موافب خود بودن
kyanize
U
باداراشکنه اندودن برای جلوگیری ازپوسیدگی
lock
U
عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
dikes
U
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dyke
U
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
copy protect
U
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
dykes
U
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
buffer
U
امپلی فایری برای جلوگیری ازتداخل مدارات
anti sepsis
U
جلوگیری از رشد وازدیاد میکربها در اثر موادضدعفونی
pass interference
U
جلوگیری غیر مجاز حریف ازگرفتن پاس
sunscreens
U
کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
sunscreen
U
کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
bailout
U
کمک مالی
[برای جلوگیری از ورشکستگی]
[اقتصاد]
fore check
U
جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
protects
U
یچی که از کپی گرفتن از دیسک جلوگیری میکند
protecting
U
یچی که از کپی گرفتن از دیسک جلوگیری میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com