English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
repressed U جلوگیری شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
dump U نقط های در برنامه که برنامه و داده اش در محل ذخیره سازی حفظ شده اند تا از اثرات خطاها جلوگیری شود
redundancies U نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
redundancy U نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
ransom U وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
ransoms U وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
stop U جلوگیری منع
stopped U جلوگیری منع
stopping U جلوگیری منع
stops U جلوگیری منع
lock U عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
locks U عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
flop U شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flopped U شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flopping U شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flops U شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
nail U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
nailed U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
nails U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
fail U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails U سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
carrier U پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carriers U پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
contrast U فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasted U فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasting U فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
contrasts U فیلتری که روی صفحه نمایش می گذارند تا جذب نور را بیشتر کنند و از ناراحتی چشم جلوگیری کند
uncontrollable U غیرقابل جلوگیری
uncontrollably U غیرقابل جلوگیری
deflate U خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflated U خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflates U خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflating U خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
preservation U محافظت جلوگیری
snub U جلوگیری سرزنش کردن
snub U جلوگیری از حرکت طناب باپیچاندن دور تیر و غیره
snubbed U جلوگیری سرزنش کردن
snubbed U جلوگیری از حرکت طناب باپیچاندن دور تیر و غیره
snubbing U جلوگیری سرزنش کردن
snubbing U جلوگیری از حرکت طناب باپیچاندن دور تیر و غیره
snubs U جلوگیری سرزنش کردن
snubs U جلوگیری از حرکت طناب باپیچاندن دور تیر و غیره
contraception U جلوگیری از ابستنی
contraception U جلوگیری
balance U خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
balances U خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
check U جلوگیری کردن از
checked U جلوگیری کردن از
checks U جلوگیری کردن از
obstructionist U کسیکه برای جلوگیری
preventative U پیشگیر جلوگیری کننده
boundaries U جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه
boundary U جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه
arrest U جلوگیری کردن
arrest U جلوگیری از سقوط
arrest U جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrest U سد جلوگیری
arrested U جلوگیری کردن
arrested U جلوگیری از سقوط
arrested U جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrested U سد جلوگیری
arrests U جلوگیری کردن
arrests U جلوگیری از سقوط
arrests U جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrests U سد جلوگیری
windbreak U درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
windbreaks U درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
scrambler U وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
scramblers U وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
respirator U اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
respirators U اسبابی که به دهان و بینی می گذارند تا از استنشاق موادزیان اور جلوگیری کند
joggle U بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggled U بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggles U بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggling U بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
restraint U جلوگیری
restraints U جلوگیری
birth control U جلوگیری از ابستنی
dikes U دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dyke U دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dykes U دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
stopper U توپی جلوگیری کننده
stoppers U توپی جلوگیری کننده
irrepressible U جلوگیری نکردنی
apron U لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
aprons U لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
control U بازرسی نظارت جلوگیری
controlling U بازرسی نظارت جلوگیری
controls U بازرسی نظارت جلوگیری
error U خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
errors U خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
hold U جلوگیری کردن
hold U متصرف بودن جلوگیری کردن از
holds U جلوگیری کردن
holds U متصرف بودن جلوگیری کردن از
inhibit U از بروزاحساسات جلوگیری کردن
inhibit U توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
inhibit U جلوگیری کردن
inhibits U از بروزاحساسات جلوگیری کردن
inhibits U توقف رخ دادن یک فرآیند یا جلوگیری از انجام عملیات در مدار مجتمع یا دروازه .
Other Matches
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
suppression U جلوگیری
prevention U جلوگیری
stoppage U جلوگیری
stoppages U جلوگیری
premunition U جلوگیری
debarment U جلوگیری
interception U جلوگیری
countercheck U جلوگیری
obstruction U جلوگیری
obstructions U جلوگیری
forbiddance U جلوگیری
interdiction U جلوگیری
restrains U جلوگیری کردن از
repessive U جلوگیری کننده
bridle U جلوگیری کردن از
hindered U جلوگیری کردن
rule out U جلوگیری کردن
hindering U جلوگیری کردن
suppressive U جلوگیری کننده
hinders U جلوگیری کردن
restrain U جلوگیری کردن از
bridled U جلوگیری کردن از
bridles U جلوگیری کردن از
rebuffs U جلوگیری کردن
keep U جلوگیری کردن
keeps U جلوگیری کردن
rebuffing U جلوگیری کردن
to provide against U جلوگیری کردن
to keep back U جلوگیری کردن از
suppressor U جلوگیری کننده
rebuffed U جلوگیری کردن
rebuff U جلوگیری کردن
prohibiting U جلوگیری کردن
prohibits U جلوگیری کردن
prohibit U جلوگیری کردن
hinder U جلوگیری کردن
bridling U جلوگیری کردن از
restraining U جلوگیری کردن از
preventive U جلوگیری کننده
preventive U عامل جلوگیری
preventable U قابل جلوگیری
preventability U قابلیت جلوگیری
accident prevention U جلوگیری از سانحه
prevenience U منع جلوگیری
premune U ناشی از جلوگیری
block age U جلوگیری انسداد
preclusive U جلوگیری کننده
checkless U غیرقابل جلوگیری
noise suppression U جلوگیری ازپارازیت
letted U منع جلوگیری
controlment U اختیارداری جلوگیری
interdict U جلوگیری ممنوعیت
interceptive U جلوگیری کننده
erosion control U جلوگیری از فرسایش
inhibitor U جلوگیری کننده
inhibitive U وابسته به جلوگیری
preventible U قابل جلوگیری
pull up U جلوگیری کردن
prevent U جلوگیری کردن
prevent U جلوگیری کردن از
prevented U جلوگیری کردن
prevented U جلوگیری کردن از
preventing U جلوگیری کردن
preventing U جلوگیری کردن از
prevents U جلوگیری کردن
prevents U جلوگیری کردن از
hold in U جلوگیری کردن
inhibition U جلوگیری از بروزاحساسات
inhibitions U جلوگیری از بروزاحساسات
preservative U ماده جلوگیری
preservatives U ماده جلوگیری
quenchless U غیرقابل جلوگیری
abatement U فروکش جلوگیری
quenchable U قابل جلوگیری
inhibiter U جلوگیری کننده
inhibits U جلوگیری کردن
preservative U جلوگیری کننده از فساد
preservatives U جلوگیری کننده از فساد
fire control U جلوگیری از اتش سوزی
corrosion control U جلوگیری و کنترل خوردگی
in order to prevent U برای جلوگیری کردن
incontrollable U غیر قابل جلوگیری
prevenience U خاصیت جلوگیری کننده
cutman U متخصص در جلوگیری ازخونریزی
to avoid bankruptcy U از ورشکستگی جلوگیری کردن
out of hand U غیر قابل جلوگیری
copy protection U جلوگیری از اعمال کپی
contraceptive U وسیله جلوگیری از ابستنی
contraceptives U وسیله جلوگیری از ابستنی
prohibitory U گران جلوگیری کننده
prohibitively U بطور جلوگیری کننده
prohibitive U گران جلوگیری کننده
to avert bankruptcy U از ورشکستگی جلوگیری کردن
to pull short U یک مرتبه جلوگیری کردن
curb U جلوگیری لبه پیاده رو
curbed U جلوگیری لبه پیاده رو
curbing U جلوگیری لبه پیاده رو
curbs U جلوگیری لبه پیاده رو
without restraint U ازادانه بدون جلوگیری
repelling U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repels U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repel U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
to resist heat U از نفوذگرما جلوگیری کردن
repelled U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
pick up oneself U از افتادن خود جلوگیری کردن
buffer zones U منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
water bailiffs U مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
antiskid treatment U عمل جلوگیری ازسر خوردن
to pick up oneself U از افتادن خود جلوگیری کردن
weak safety U جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
prevention of discrimination sub commiss U کمیسیون فرعی جلوگیری ازتبعیض
lacquer preservative U لاک جلوگیری کننده از فساد
buffer zone U منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
safety regulations U ایین نامه جلوگیری از خطر
release denial U جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
rib to prevent seepage U پشت بند جلوگیری از تراوش
antibiotic U جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
hinders U جلوگیری از ضربه زدن حریف
gateage U دریچه یابندبرای جلوگیری ازاب
get by U ازشکست و یاحادثه جلوگیری کردن
preventive U عامل ممانعت جلوگیری کننده
antibiotics U جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
hindering U جلوگیری از ضربه زدن حریف
head off <idiom> U مانع شدن از ،جلوگیری کردن
hinder U جلوگیری از ضربه زدن حریف
hindered U جلوگیری از ضربه زدن حریف
shrinkage prevention U وسیله جلوگیری از جمع شدگی
echo suppression U جلوگیری یا تضعیف انعکاس صوت
antiperiodic U جلوگیری کننده از نوبت و دورهء امراض
obstructions U حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
kyanize U باداراشکنه اندودن برای جلوگیری ازپوسیدگی
obstruction U حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
copy protect U یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
autos U تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
auto U تا از خرابی در صورت قط ع برق جلوگیری شود
to shut in U تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
to try to stop the march of time U تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن
to avoid distortion of the results [produced] by ... U برای جلوگیری از اعوجاج نتایج توسط ...
stabilizer U وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
to look out for squalls U جلوگیری ازخطرکردن موافب خود بودن
stabilisers U وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
bailout U کمک مالی [برای جلوگیری از ورشکستگی] [اقتصاد]
fore check U جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
sunscreens U کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
pass interference U جلوگیری غیر مجاز حریف ازگرفتن پاس
protect U یچی که از کپی گرفتن از دیسک جلوگیری میکند
protecting U یچی که از کپی گرفتن از دیسک جلوگیری میکند
anti sepsis U جلوگیری از رشد وازدیاد میکربها در اثر موادضدعفونی
protects U یچی که از کپی گرفتن از دیسک جلوگیری میکند
sunscreen U کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
buffer U امپلی فایری برای جلوگیری ازتداخل مدارات
sway bar U میله فلزی وصل به محوربرای جلوگیری از نوسان پیچها
infibulation U چفت کردن الت تناسلی برای جلوگیری از جماع
pasteurism U مایه کوبی پاستوری جلوگیری از ترش شدن شیر
interception U رهگیری هوایی جلوگیری از ورودهواپیماهای دشمن استراق سمع
bounce U جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
bulk head U دیواریکه برای جلوگیری ازفشار اب یا خاک ساخته میشود
bounces U جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
gaiting strap U تسمه مخصوص ارابه برای جلوگیری از انحراف اسب
bounced U جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
skirts U پارچه ضد اب باریک و درازبرای جلوگیری از نفوذ اب به داخل قایق
fly net U پشه پران تورسیمی برای جلوگیری ازامدن مگس
justify U دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justifies U دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
justifying U دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
skirt U پارچه ضد اب باریک و درازبرای جلوگیری از نفوذ اب به داخل قایق
skirted U پارچه ضد اب باریک و درازبرای جلوگیری از نفوذ اب به داخل قایق
maintenance U مراقب مرتب از سیستم برای جلوگیری از رویداد خرابی
bed plate U صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند
mauls U روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
mauling U روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
mauled U روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
debounce U جلوگیری از محسوس بسته شدنهای نادرست یا جعلی یک کلید یا سوئیچ
spill wind U سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
nonprint U پالسی که از چاپ سطری تحت کنترل ماشین جلوگیری میکند
maul U روش قدیمی جلوگیری از کسب امتیاز با دفاع فردی یاگروهی
retraction lock U وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack. U سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
bozo bit U بیت صفت که از کپی گرفتن یا حدف کردن یک فایل جلوگیری میکند
deny access U جلوگیری از دستیابی به یک مدار یا سیستم به دلیل حجم کار بالا یا امنیتی
to take action to prevent [stop] such practices U اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
anti- U سوئیچی که در حین کار مودم از زنگ زدن سایر تلفن ها جلوگیری میکند
encoding U روش کد گذاری داده در دیسک مغناطیسی برای جلوگیری از مجموعهای از بیتهای مشابه
radiation shield U وسیلهای برای جلوگیری ازتابشهای ناخواسته که دراندازه گیری کمیت موردنظرتاثیر میگدارند
passivating U پوشاندن سطح فلزات با لایهای از مواد خنثی یا بی اثربرای جلوگیری از خوردگی الکتروشیمیائی
to rough a horse's shoes U میخ مخصوص بنعل اسب زدن برای اینکه از سرخوردن ان جلوگیری شود
ballast U هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
fail safe system U سیستمی که برای جلوگیری ازخرابی طراحی شده است سیستم با خرابی ملایم
reventment U روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
sealsking U نوار پوست سگ ماهی زیرچوب اسکی تورینگ برای جلوگیری از سر خوردن بعقب
exchange control U جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
revenue cutter U کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
screening, screenings U تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screened U تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screens U تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
trade restrictions U جلوگیری از ورود کالاهای خارجی به کشور است از طریق وضع قوانین گمرکی و سودبازرگانی
protective tariffs U تعرفه گمرکی که هدف از وضع ان محصولات داخلی و جلوگیری از ورود فراوردههای خارجی باشد
screen U تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
normal U روش ساخت اطلاعات در پایگاه داده برای جلوگیری از افزونگی و بهبود کارایی ذخیره
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com