English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
block age U جلوگیری انسداد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
let U انسداد
blocking U انسداد
blocs U انسداد
blockage U انسداد
blocked U انسداد
obstructions U انسداد
blocks U انسداد
stockade U انسداد
choke U انسداد
choked U انسداد
chokes U انسداد
tie up U انسداد
preclusion U انسداد
bloc U انسداد
blockages U انسداد
stockades U انسداد
padlocks U انسداد
padlocking U انسداد
padlocked U انسداد
padlock U انسداد
letting U انسداد
block U انسداد
obstruction U انسداد
lets U انسداد
occlusion U انسداد
blocking U انسداد فکر
emotional blockge U انسداد هیجانی
blockading U انسداد بستن
blockades U انسداد بستن
blockade U انسداد بستن
blockaded U انسداد بستن
roadblock U وسیله انسداد جاده
blocking U بلاکه کردن انسداد
coronary thrombosis U انسداد شریانهای اکلیلی
coronary thromboses U انسداد شریانهای اکلیلی
silting up U انسداد خلل و فرج
stopgaps U وسیله موقت دریچه انسداد
stopgap U وسیله موقت دریچه انسداد
ileus U انسداد روده قولنج الیاوسی
embolic U مربوط به انسداد رگ بوسیله جسمی
coronary thromboses U انسداد شریان اکلیلی قلب
coronary thrombosis U انسداد شریان اکلیلی قلب
embolism U انسداد جریان خون بستگی راه رگ
embolisms U انسداد جریان خون بستگی راه رگ
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
stoppage U جلوگیری
forbiddance U جلوگیری
arrests U سد جلوگیری
debarment U جلوگیری
countercheck U جلوگیری
interdiction U جلوگیری
obstructions U جلوگیری
stoppages U جلوگیری
restraints U جلوگیری
prevention U جلوگیری
suppression U جلوگیری
restraint U جلوگیری
obstruction U جلوگیری
premunition U جلوگیری
interception U جلوگیری
arrest U سد جلوگیری
arrested U سد جلوگیری
contraception U جلوگیری
preventing U جلوگیری کردن
prevented U جلوگیری کردن از
prevented U جلوگیری کردن
prevent U جلوگیری کردن از
prevent U جلوگیری کردن
preventive U عامل جلوگیری
preventive U جلوگیری کننده
restrains U جلوگیری کردن از
keep U جلوگیری کردن
keeps U جلوگیری کردن
prohibit U جلوگیری کردن
prohibiting U جلوگیری کردن
prohibits U جلوگیری کردن
hinder U جلوگیری کردن
hindered U جلوگیری کردن
hindering U جلوگیری کردن
hinders U جلوگیری کردن
restrain U جلوگیری کردن از
restraining U جلوگیری کردن از
preventing U جلوگیری کردن از
prevents U جلوگیری کردن
prevents U جلوگیری کردن از
preventability U قابلیت جلوگیری
prevenience U منع جلوگیری
abatement U فروکش جلوگیری
repressed U جلوگیری شده
premune U ناشی از جلوگیری
preclusive U جلوگیری کننده
noise suppression U جلوگیری ازپارازیت
letted U منع جلوگیری
interdict U جلوگیری ممنوعیت
accident prevention U جلوگیری از سانحه
interceptive U جلوگیری کننده
controlment U اختیارداری جلوگیری
inhibitor U جلوگیری کننده
inhibitive U وابسته به جلوگیری
erosion control U جلوگیری از فرسایش
inhibiter U جلوگیری کننده
preventable U قابل جلوگیری
preventible U قابل جلوگیری
pull up U جلوگیری کردن
inhibition U جلوگیری از بروزاحساسات
inhibitions U جلوگیری از بروزاحساسات
preservative U ماده جلوگیری
preservatives U ماده جلوگیری
to provide against U جلوگیری کردن
to keep back U جلوگیری کردن از
suppressor U جلوگیری کننده
suppressive U جلوگیری کننده
rule out U جلوگیری کردن
quenchable U قابل جلوگیری
repessive U جلوگیری کننده
quenchless U غیرقابل جلوگیری
checkless U غیرقابل جلوگیری
hold in U جلوگیری کردن
inhibit U جلوگیری کردن
rebuff U جلوگیری کردن
arrests U جلوگیری کردن
uncontrollable U غیرقابل جلوگیری
arrests U جلوگیری از سقوط
uncontrollably U غیرقابل جلوگیری
birth control U جلوگیری از ابستنی
checked U جلوگیری کردن از
bridles U جلوگیری کردن از
check U جلوگیری کردن از
contraception U جلوگیری از ابستنی
hold U جلوگیری کردن
bridling U جلوگیری کردن از
bridled U جلوگیری کردن از
bridle U جلوگیری کردن از
holds U جلوگیری کردن
irrepressible U جلوگیری نکردنی
rebuffed U جلوگیری کردن
rebuffing U جلوگیری کردن
checks U جلوگیری کردن از
stops U جلوگیری منع
stopping U جلوگیری منع
arrest U جلوگیری از سقوط
stopped U جلوگیری منع
preservation U محافظت جلوگیری
arrest U جلوگیری کردن
arrested U جلوگیری کردن
stop U جلوگیری منع
arrested U جلوگیری از سقوط
inhibits U جلوگیری کردن
rebuffs U جلوگیری کردن
nailed U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
nails U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
preventative U پیشگیر جلوگیری کننده
preservatives U جلوگیری کننده از فساد
snub U جلوگیری سرزنش کردن
preservative U جلوگیری کننده از فساد
controls U بازرسی نظارت جلوگیری
snubs U جلوگیری سرزنش کردن
contraceptives U وسیله جلوگیری از ابستنی
prohibitory U گران جلوگیری کننده
contraceptive U وسیله جلوگیری از ابستنی
prohibitive U گران جلوگیری کننده
stopper U توپی جلوگیری کننده
stoppers U توپی جلوگیری کننده
in order to prevent U برای جلوگیری کردن
snubbing U جلوگیری سرزنش کردن
snubbed U جلوگیری سرزنش کردن
control U بازرسی نظارت جلوگیری
controlling U بازرسی نظارت جلوگیری
prohibitively U بطور جلوگیری کننده
to avert bankruptcy U از ورشکستگی جلوگیری کردن
inhibits U از بروزاحساسات جلوگیری کردن
to avoid bankruptcy U از ورشکستگی جلوگیری کردن
out of hand U غیر قابل جلوگیری
without restraint U ازادانه بدون جلوگیری
repels U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
inhibit U از بروزاحساسات جلوگیری کردن
incontrollable U غیر قابل جلوگیری
obstructionist U کسیکه برای جلوگیری
curbs U جلوگیری لبه پیاده رو
curbing U جلوگیری لبه پیاده رو
curbed U جلوگیری لبه پیاده رو
curb U جلوگیری لبه پیاده رو
to pull short U یک مرتبه جلوگیری کردن
to resist heat U از نفوذگرما جلوگیری کردن
nail U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
fire control U جلوگیری از اتش سوزی
repel U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
prevenience U خاصیت جلوگیری کننده
repelling U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
corrosion control U جلوگیری و کنترل خوردگی
copy protection U جلوگیری از اعمال کپی
repelled U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
cutman U متخصص در جلوگیری ازخونریزی
antiskid treatment U عمل جلوگیری ازسر خوردن
rib to prevent seepage U پشت بند جلوگیری از تراوش
get by U ازشکست و یاحادثه جلوگیری کردن
echo suppression U جلوگیری یا تضعیف انعکاس صوت
hinder U جلوگیری از ضربه زدن حریف
gateage U دریچه یابندبرای جلوگیری ازاب
prevention of discrimination sub commiss U کمیسیون فرعی جلوگیری ازتبعیض
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com