Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
accident prevention
U
جلوگیری از سانحه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
disaster
U
سانحه
disasters
U
سانحه
accident
U
سانحه
accidents
U
سانحه
force majeure
U
سانحه
accident prone
U
سانحه پذیر
aircraft accident
U
سانحه هوایی
crush
U
سانحه هوایی
crushes
U
سانحه هوایی
occupational hazards
U
سانحه شغلی
occupational hazard
U
سانحه شغلی
accident-prone
U
سانحه پذیر
accident proneness
U
سانحه پذیری
crushed
U
سانحه هوایی
accident
U
سانحه واقعه ناگوار
aircraft accident report
U
گزارش سانحه هوایی
cerebral vascular accident
U
سانحه عروقی مغزی
cva
U
سانحه عروقی- مغزی
accidents
U
سانحه واقعه ناگوار
railroad accident
سانحه راه آهن
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
arrest
U
سد جلوگیری
arrested
U
سد جلوگیری
interdiction
U
جلوگیری
arrests
U
سد جلوگیری
prevention
U
جلوگیری
restraint
U
جلوگیری
obstructions
U
جلوگیری
restraints
U
جلوگیری
premunition
U
جلوگیری
obstruction
U
جلوگیری
contraception
U
جلوگیری
interception
U
جلوگیری
debarment
U
جلوگیری
suppression
U
جلوگیری
forbiddance
U
جلوگیری
stoppages
U
جلوگیری
stoppage
U
جلوگیری
countercheck
U
جلوگیری
preventible
U
قابل جلوگیری
preventability
U
قابلیت جلوگیری
prohibit
U
جلوگیری کردن
preventable
U
قابل جلوگیری
prohibiting
U
جلوگیری کردن
block age
U
جلوگیری انسداد
prohibits
U
جلوگیری کردن
hinder
U
جلوگیری کردن
erosion control
U
جلوگیری از فرسایش
prevenience
U
منع جلوگیری
pull up
U
جلوگیری کردن
keeps
U
جلوگیری کردن
suppressor
U
جلوگیری کننده
suppressive
U
جلوگیری کننده
checkless
U
غیرقابل جلوگیری
rule out
U
جلوگیری کردن
rebuff
U
جلوگیری کردن
rebuffed
U
جلوگیری کردن
rebuffing
U
جلوگیری کردن
rebuffs
U
جلوگیری کردن
repessive
U
جلوگیری کننده
prevent
U
جلوگیری کردن از
quenchless
U
غیرقابل جلوگیری
quenchable
U
قابل جلوگیری
keep
U
جلوگیری کردن
hindering
U
جلوگیری کردن
abatement
U
فروکش جلوگیری
preventive
U
جلوگیری کننده
preservatives
U
ماده جلوگیری
preventive
U
عامل جلوگیری
preventing
U
جلوگیری کردن از
preservative
U
ماده جلوگیری
prevent
U
جلوگیری کردن
prevented
U
جلوگیری کردن
prevented
U
جلوگیری کردن از
preventing
U
جلوگیری کردن
prevents
U
جلوگیری کردن
prevents
U
جلوگیری کردن از
preclusive
U
جلوگیری کننده
inhibition
U
جلوگیری از بروزاحساسات
premune
U
ناشی از جلوگیری
noise suppression
U
جلوگیری ازپارازیت
hinders
U
جلوگیری کردن
hold in
U
جلوگیری کردن
inhibiter
U
جلوگیری کننده
inhibitive
U
وابسته به جلوگیری
inhibitor
U
جلوگیری کننده
repressed
U
جلوگیری شده
restrain
U
جلوگیری کردن از
restraining
U
جلوگیری کردن از
restrains
U
جلوگیری کردن از
interceptive
U
جلوگیری کننده
interdict
U
جلوگیری ممنوعیت
controlment
U
اختیارداری جلوگیری
letted
U
منع جلوگیری
inhibitions
U
جلوگیری از بروزاحساسات
arrest
U
جلوگیری از سقوط
arrested
U
جلوگیری کردن
arrested
U
جلوگیری از سقوط
inhibits
U
جلوگیری کردن
arrests
U
جلوگیری کردن
arrests
U
جلوگیری از سقوط
birth control
U
جلوگیری از ابستنی
arrest
U
جلوگیری کردن
checks
U
جلوگیری کردن از
stop
U
جلوگیری منع
stopped
U
جلوگیری منع
stopping
U
جلوگیری منع
stops
U
جلوگیری منع
uncontrollable
U
غیرقابل جلوگیری
uncontrollably
U
غیرقابل جلوگیری
preservation
U
محافظت جلوگیری
contraception
U
جلوگیری از ابستنی
check
U
جلوگیری کردن از
checked
U
جلوگیری کردن از
irrepressible
U
جلوگیری نکردنی
bridles
U
جلوگیری کردن از
bridle
U
جلوگیری کردن از
to provide against
U
جلوگیری کردن
holds
U
جلوگیری کردن
hold
U
جلوگیری کردن
bridled
U
جلوگیری کردن از
to keep back
U
جلوگیری کردن از
inhibit
U
جلوگیری کردن
bridling
U
جلوگیری کردن از
hindered
U
جلوگیری کردن
inhibits
U
از بروزاحساسات جلوگیری کردن
obstructionist
U
کسیکه برای جلوگیری
contraceptives
U
وسیله جلوگیری از ابستنی
contraceptive
U
وسیله جلوگیری از ابستنی
to pull short
U
یک مرتبه جلوگیری کردن
out of hand
U
غیر قابل جلوگیری
snub
U
جلوگیری سرزنش کردن
preservative
U
جلوگیری کننده از فساد
snubbing
U
جلوگیری سرزنش کردن
preservatives
U
جلوگیری کننده از فساد
to resist heat
U
از نفوذگرما جلوگیری کردن
snubbed
U
جلوگیری سرزنش کردن
prohibitive
U
گران جلوگیری کننده
cutman
U
متخصص در جلوگیری ازخونریزی
copy protection
U
جلوگیری از اعمال کپی
fire control
U
جلوگیری از اتش سوزی
snubs
U
جلوگیری سرزنش کردن
incontrollable
U
غیر قابل جلوگیری
to avoid bankruptcy
U
از ورشکستگی جلوگیری کردن
nail
U
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
nailed
U
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
nails
U
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
to avert bankruptcy
U
از ورشکستگی جلوگیری کردن
in order to prevent
U
برای جلوگیری کردن
corrosion control
U
جلوگیری و کنترل خوردگی
preventative
U
پیشگیر جلوگیری کننده
controls
U
بازرسی نظارت جلوگیری
prevenience
U
خاصیت جلوگیری کننده
stopper
U
توپی جلوگیری کننده
repels
U
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repelling
U
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repelled
U
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repel
U
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
without restraint
U
ازادانه بدون جلوگیری
curb
U
جلوگیری لبه پیاده رو
curbs
U
جلوگیری لبه پیاده رو
curbing
U
جلوگیری لبه پیاده رو
prohibitory
U
گران جلوگیری کننده
stoppers
U
توپی جلوگیری کننده
control
U
بازرسی نظارت جلوگیری
inhibit
U
از بروزاحساسات جلوگیری کردن
controlling
U
بازرسی نظارت جلوگیری
curbed
U
جلوگیری لبه پیاده رو
prohibitively
U
بطور جلوگیری کننده
to pick up oneself
U
از افتادن خود جلوگیری کردن
gateage
U
دریچه یابندبرای جلوگیری ازاب
echo suppression
U
جلوگیری یا تضعیف انعکاس صوت
hinders
U
جلوگیری از ضربه زدن حریف
hindered
U
جلوگیری از ضربه زدن حریف
shrinkage prevention
U
وسیله جلوگیری از جمع شدگی
head off
<idiom>
U
مانع شدن از ،جلوگیری کردن
antiskid treatment
U
عمل جلوگیری ازسر خوردن
water bailiffs
U
مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
hinder
U
جلوگیری از ضربه زدن حریف
hindering
U
جلوگیری از ضربه زدن حریف
get by
U
ازشکست و یاحادثه جلوگیری کردن
release denial
U
جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
rib to prevent seepage
U
پشت بند جلوگیری از تراوش
antibiotic
U
جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
weak safety
U
جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
hold
U
متصرف بودن جلوگیری کردن از
antibiotics
U
جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
holds
U
متصرف بودن جلوگیری کردن از
pick up oneself
U
از افتادن خود جلوگیری کردن
buffer zone
U
منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
buffer zones
U
منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
preventive
U
عامل ممانعت جلوگیری کننده
safety regulations
U
ایین نامه جلوگیری از خطر
lacquer preservative
U
لاک جلوگیری کننده از فساد
prevention of discrimination sub commiss
U
کمیسیون فرعی جلوگیری ازتبعیض
to shut in
U
تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
to look out for squalls
U
جلوگیری ازخطرکردن موافب خود بودن
to avoid distortion of the results
[produced]
by ...
U
برای جلوگیری از اعوجاج نتایج توسط ...
kyanize
U
باداراشکنه اندودن برای جلوگیری ازپوسیدگی
copy protect
U
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com